بختیاری

معرفی سرزمین بختیاری


تالاب های آرام بخش چهارمحال و بختیاری

 
 

تالاب های آرام بخش چهارمحال و بختیاری

شهركرد- تالاب های چهارمحال وبختیاری، قطعه ای از آرامش زمینی اند در بستر كوهستان كه آسمان آبی را در خود منعكس می كنند.

تالاب های آرام بخش چهارمحال و بختیاری

تالاب های چهارمحال وبختیاری در بهار نغمه زیبای زندگی سرداده اند و شاهكار دیگری از دست توانای نقاش طبیعت را به نمایش گذارده اند.

چهارمحال وبختیاری با دارا بودن چشم اندازهای بسیار زیبای كوهستانی از محیط زیست طبیعی و بسیار سحر انگیزی برخوردار است.

این استان تنها با دارا بودن یك درصد از مساحت خاك كل كشور، 11 درصد از منابع آبی كشور را به خود اختصاص داده است.

تالاب های استان چهارمحال و بختیاری از جاذبه های با ارزش طبیعی این سرزمین به شمار می آیند و واجد اهمیت گردشگاهی قابل توجهی برای گردشگران به ویژه مسافران نوروزی است.

ویژگی بارز و مهم تالاب های چهارمحال وبختیاری نسبت به سایر تالاب های ایران قرار گرفتن آنها در ارتفاع بیش از دو هزار متری است.

وجود آب بندها، باتلاق ها و تالاب های طبیعی در این منطقه سبب شده است تا هر ساله هزاران پرنده بومی و مهاجر در این زیستگاه ها به طور دایم و موقت زندگی كنند و تابلوی زیبایی برای مسافران این استان را ترسیم كنند.

عمده ترین تالابهای این استان را تالابهای بین المللی چغاخور، گندمان و سولقان در شهرستان های بروجن و اردل تشكیل می دهند.

تالاب چغاخور با مساحتی حدود یك هزار و 500 هكتار یكی از زیباترین و بزرگترین تالابهای كشور است كه رشته كوه كلار با قله سه هزار و 800 متری از سمت جنوب غربی مشرف بر آن است.

همچنین تالاب گندمان با فاصله نه چندان دور از تالاب چغاخور قرار گرفته و رشته كوه چرو با ارتفاع سه هزار و 500 متری تا جنوب این تالاب كشیده شده و وجود این كوه جذابیت خاص به تالاب بین المللی گندمان بخشیده است.

تالاب سولقان (سولگان) نیز از دیگرجذابیتهای گردشگری این استان است كه بیش از 150 هكتار وسعت دارد و به دلیل قرار گرفتن در مسیر جاده خوزستان از اهمیت ویژه ای برای گردشگران برخوردار است.

تالاب های چهارمحال وبختیاری در زمره تالابهای بین المللی كشور قرار دارند و در این تالابها، آبزیانی همچون سس ماهیان، سفید كولی، ماهی پوزه دار، كپور ماهیان، سیاه ماهیان، ماهی نادر گورخری، آزاد ماهیان و ماهی لوچ سیبلك دار زیست می كنند.

تالاب گندمان و چغاخور یكی از زیستگاههای منحصر به فرد استان و محل زندگی اكثر گونه های مهاجر و بومی استان است.

این تالاب ها یكی از مناطق ارزشمند زادآوری پرندگان آبزی به خصوص اردكهای سرسبز و سرحنایی و محل توفقگاه تابستانی و زمستانی برخی از پرندگان مهاجر است.

به گزارش ایرنا ،گردشگران نوروزی برای بازدید این تالابها می توانند به شهرستان بروجن واقع در 60 كیلومتری شهركرد مركز استان چهارمحال وبختیاری سفر كنند.

از محمود رییسی

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 4 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

عشایر؛ پیشگامان تولید داخلی

عشایر؛ پیشگامان تولید داخلی

شهركرد- سال 91 با فرمان بزرگ و تاریخی مقام معظم رهبری مبنی بر سال تولید ملی ،حمایت كار و سرمایه ایرانی از همان روز نخست آغاز شده است تا مجاهدان اقتصادی در این مسیر ثابت قدم حركت كنند.

عشایر؛ پیشگامان تولید داخلی

این پیام به عنوان نقشه راه اقتصادی ایران در دهه توسعه و پیشرفت، با توجه به شرایط مهم كشور در منطقه و الگوپذیری ملت های آزادی خواه جهان از ایران، بسیار مهم و اثر بخش خواهد بود و این نقشه راه ، ایران را به كارگاه بزرگ اقتصادی مبدل خواهد كرد و در این راه مجاهدان و جهادگران اقتصادی و افسران و سریازان آن همه مردم اند.

این فرمایش در اصل به معنی حركت و تلاش همگانی و وافر در راستای جهاد برای اقتصاد می باشد و قرآن جهادكنندگان را چونان ' بنیانی مرصوص ' می داند كه جهادگران جمعیتی می باشند همانند دیواری مستحكم و این استقامت و بردباری پاداشی عظیم به همراه دارد.

در این بین،‌ اقوام ایلیاتی و عشایری یا همان مردمان كوچرو، خودكفاترین قوم در ایران اند كه نان بازوی خویش را می خوردند و با مشقت و سختی فراوان تولید كننده بخش عمده از غذای مردم سرزمین خود هستند.

عشایر ایران زمین، همان هایی هستند كه رنج كوچ را در سخت ترین شرایط اقلیمی پیمایش می كنند تا چرخه اقتصادی ایل و تبار خویش از حركت باز نیستاد.

عشایر این سرزمین نشان داده اند كه چگونه با كمترین امكانات بیشترین بهره وری را در امور اقتصادی دارند و نان به بازوی خود چگونه می خورند.

جمعیت عشایری كشور در آخرین سرشماری حدود یك میلیون و 200 هزار نفراعلام شد و این تعداد جمعیت عشایر از 80 سال پیش تاكنون درحال كوچ بسر برده اند و در این مدت سرریز این عشایر به صورت هدایتی یا حمایتی اسكان یافته اند.

عشایر به عنوان نیروی مولد سالانه بیش از 180هزار تن گوشت از طریق پرورش دام تولید و روانه بازار می كنند و 20 درصد محصول پروئتینی و فرآورده دامی كشور توسط این قشر تولید می شود.

برنامه ریزی و راهبرد سازمان عشایری كشور نشان می دهد كه این سازمان در تلاش است عشایر كشور تنها تولیدكننده یك محصول نباشند و به فراگیری مهارت های دیگر از جمله صنایع دستی، زنبورداری، پرورش ماهی و گلخانه داری سوق داده شوند.

طرح راهكارهای كسب درآمدهای جدید به واسطه آموزش مهارت های مختلف در بین عشایر كوچرو كشور نقش مهمی در توسعه اقتصادی عشایر خواهد داشت.

در چهارمحال و بختیاری نیز به طور میانگین هر خانوار عشایر استان 77 راس دام پرورش می دهند كه معادل 25 درصد تولیدات دامی استان است.

افزون بر یك میلیون و 500 هزار راس دام سبك در اختبار عشایر استان قرار دارد و عمده عشایر چهارمحال و بختیاری زمان 'ییلاق' را در شهرستان كوهرنگ، لردگان و اردل سپری می كنند.

30 هزار خانوار عشایر در استان بسر می برند و افزون بر180 هزار نفر از خدمات امور عشایری استفاده می كنند.

عشایر چهارمحال و بختیاری شامل اقوام 'بختیاری'،'قشقایی'،'چهرازی' 'عرب نصرآبادی' و'دهكردی' می باشند و 85 درصد عشایر استان، نیز بختیاری اند كه پنج طایفه، 44 زیرطایفه و32 تیره را تشكیل می دهند.

در حال حاضر چهارمحال و بختیاری با داشتن 17 درصد جمعیت عشایری، دومین استان عشایرنشین بعد از استان فارس است.

به گزارش ایرنا،عشایر چهارمحال و بختیاری در امر خودكفایی و جهاد اقتصادی و اشتغال خود مولد می توانند الگوی بی بدیل در امر اشتغال و اقتصادی كوچك یا اقتصادی خانگی تلقی شود.

از محمود رییسی

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

سرزمین رودخانه های تمدن ساز

سرزمین رودخانه های تمدن ساز

شهركرد-نظریه شكل گیری تمدن های باستانی در كنار رودخانه ها و حوضه های آبی از دیر باز مورد تائید باستان شناسان و مورخان تاریخ بوده است.

سرزمین رودخانه های تمدن ساز

به گواه تاریخ، بزرگترین تمدن های بشری در كناره های رودخانه ها و آبرفت ها تشكیل شده و در ایران باستان نیز تمدن ایرانی در كناره رودهای بزرگی چون كارون و زاینده رود شكل گرفته است.

در این بین رودخانه كارون ، محوریت تشكیل تمدن ایران باستان یعنی ایران پیش از اسلام، از جمله تمدن شوش و عیلامی ها بوده و رودخانه زاینده رود نیز مظهر تمدنی تشیع با محوریت حكومت صفویه در فلات مركزی ایران یعنی جی و اصفهان بوده است.

براساس نوشته دهخدا، آب در زبانی اوستایی' اپ ' و در زبان پهلوی 'او' نامیده شد و در برخی از لغتنامه ها، آب را برابر با' ماه عرض كه همان شهریور ' باشد، دانستند و سرفرود آوردن بر الهه كاری مقدس شد.

در ایران باستان نیز پارسیان ' آناهیتا' یا ' آناهیث ' را الهه زیبایی آبها نام نهادند و نگهبان آب، تا كسی آب را گل نكند و 'نارسیس' نیز در یونان با آب به خودشناسی رسید.

از عصر باستان تا به امروز آب مایه حیات بشر بوده و تمدنهای بشری در كنار رودخانه ها و چشمه ساران شكل گرفته و تمدنهای بشری در عصر باستان در كنار نیل، سند، كارون، دجله، آمودریا، سیری دریا و رودخانه های دیگر شكل گرفته اند.

در عصر فرا پارینه سنگی انسانها به دلیل نداشتن ظروف برای حمل آب در غارهایی كه نزدیك آب قرار داشته سكونت می كردند، كه به تدریج با آشنایی با پوست حیوانات (مشك) برای ذخیره سازی آب و سپس با ساخت ظروف سفالی و تنه درختان خشك، توانستند آب را حمل كنند.

این غارها كه دهانه ای گشاد داشتند' اشكفت ' نامیده می شد و برخی از این اشكفت ها در منطقه زاگرس به ویژه در چهارمحال وبختیاری و خوزستان در كنار رود كاورن نیز وجود داشت.

تمدن شوش بزرگ نیز در كناره های كارون شكل گرفت و سازه های آبی باستانی بر روی رودخانه كاورن نشان از عظمت تمدن سازی این رودخانه همیشه جاری ایران دارد.

كشف مرتفع ترین محوطه باستانی دوران پارینه سنگی خاورمیانه در كوهرنگ چهارمحال و بختیاری یعنی سرچشمه دو تمدن باستانی ایرانی و تمدن اسلامی شیعه نیز یكی دیگر از ادله وجود تاریخ باستانی در حوزه رودخانه كارون است چه این كه تاكنون در خاور نزدیك و خاورمیانه جایی اعلام نشده محوطه پارینه سنگی در ارتفاع دو هزار 700 متر بالاتر از سطح دریا وجود داشته باشد و احتمال می رود مرتفع ترین محوطه پارینه سنگی خاورمیانه همین محوطه شناسایی شده در كوهرنگ باشد.

در بررسی های انجام شده در شهرستان كوهرنگ چهارمحال و بختیاری نشان می دهد، مرتفع ترین محوطه باستانی شناسایی شده متعلق به دوران پارینه سنگی میانی با بیش از 40 هزار سال قدمت می باشد.

رودخانه كارون در شوشتر در زمان باستان به دو شعبه چهاردانگه و دودانگه تقسیم می شد و حد فاصل این دو رودخانه ' میان آب ' نام داشته و سرزمینی حاصلخیر بوده كه هخامنشی ها نیز به میان آب و شهرك كلالك توجه خاصلی داشته و پس از طغیان رودخانه، شوشتر جدید پدید می آید.

یكی از بهترین سازه های آبی دنیا در دوران ساسانی در شوشتر احداث شده و آسیابهایی كه از طریق نیروی آب كار می كردند، نیز در این منطقه برپا شد و با كاووش انجام گرفته در 26 هزار مترمربع از اراضی خریداری شده این منطقه، پنج آرامگاه المیایی بی نظیر كشف و شناسایی شده است.

در تابوت هایی كه در این آرامگاه ها بدست آمده، افراد درجه یك منطقه مدفن شده و افراد درجه دو و درجه سه نیز در حاشیه این تابوت دفن می شده اند و طول این تابوتها دو متر و ارتفاع آن نیز 45 سانتیمتر می باشد و بسیار سنگین هستند.

اشیا بدست آمده در این آرامگاه ها و در كنار تابوتها، زنجیر آهنی، عطردانها، دانه های شیشه ای ریز گردن بند و كوزه های دسته دار و خمره هایی به عنوان استودان ( استخوان دان) وجود داشته است.

با این وجود كارون به عنوان یكی از رودهای مهم تمدن ساز در سرزمین پارس نیازمند توجه و حفاظت است و چونان كودكی در گهواره باید از نظر حفظ منابع طبیعی مورد توجه قرار گیرد.

حوزه كارون بزرگ شامل استان های خوزستان، اصفهان، چهارمحال وبختیاری ،كهكیلویه و بویر احمد ،لرستان و فارس است و طول این رودخانه 265كیلومتر می باشد.

از سوی دیگر رودخانه زاینده رود محوریت تمدنی و پایتخت صفویه به عنوان یكی از آغازگران حكومت شیعی در ایران بوده كه اصفهان را به عنوان مركزیت حكومت خود برگزیده اند.

در كنار زاینده رود كه بنا بر برخی اظهار نظرها در قزن پنجم از سرشاخه های كارون پدید آمده و بعد افرادی مانند شیخ بهایی برای انحراف آب به سمت پایتخت صفوی در اصفهان اقدام به حفر تنگه كارگران كرد،نیز تمدن های دینی و قومی شكل گرفت.

با این حال چهارمحال وبختیاری اكنون به عنوان بزرگترین مركز آب شیرین ایران و خاورمیانه 10درصد از ابهای روان و سطحی كشور را در اختیار دارد و كانون بسیار مهمی برای گردشگری نوروزی است.

به گزارش ایرنا،اكنون گردشگران نوروزی در سفر به چهارمحال وبختیاری با صدای نوازش آبشاران با سرزمین تمدن ساز آشنا می شوند كه كمتر نامی از این استان در ساختارهای باستان شناختی به میان می آید.

گزارش از محمود رییسی

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

چهارمحال وبختیاری؛ چهارراه گردشگری

چهارمحال وبختیاری؛ چهارراه گردشگری

شهركرد- چهارمحال وبختیاری سرزمینی بكر است كه در میان دو استان صنعتی بزرگ یعنی اصفهان و خوزستان قرار گرفته و نقطه مشترك این سه استان رودخانه های سرریز شده از كوهسار كوهرنگ بختیاری است.

چهارمحال وبختیاری؛ چهارراه گردشگری

مسافرانی كه به چهارمحال وبختیاری در نوروز 91 وارد می شوند دو دسته اند آنهایی كه چهارمحال وبختیاری مقصد نهایی سفرشان است و آنهایی كه چهارمحال وبختیاری میان گذری برای رسیدن به مقصد دیگری برای شان می باشد.

آنها كه چهارمحال وبختیاری مقصد نهایی گردشگری نوروزی شان است، بی شك از این استان چیزهایی شنیده اند كه با دیدن طبیعت ناب چهارمحال وبختیاری به خواسته های یك گردشگری سالم و طبیعت گردی می رسند.

آنهایی نیز كه چهارمحال وبختیاری در مسیر گردشگری آنها قرار دارد با دیدن طبیعت بكر این استان متوجه ویژگی ها منحصر به فرد گردشگری چهارمحال وبختیاری می شوند.

چهارمحال وبختیاری در دو محور باعث اتصال خوزستان به اصفهان شده و همین عامل باعث ورود گردشگران مسیرهای اصفهان و خوزستان به سرزمین عروس چشمه های ایران و سرزمین گنج های آشكار یعنی چهارمحال وبختیاری شده است.

چهارمحال وبختیاری با توجه به داشتن جاذبه های مهم گردشگری، توان تبدیل شدن به یكی از قطبهای مهم گردشگری در ایران را دارد و مهمترین ویژگی گردشگری این استان نیز همین 'اكوتوریست طبیعی' یا 'گردشگری طبیعت ' و جغرافیایی است و مهمانان نوروزی از این جاذبه ها استقبال كرده اند.

چهارمحال و بختیاری از نظر طبیعت و ویژگی های گردشگری دارای هر چهار فصل سال است و قرار گرفتن در بین دو منطقه صنعتی اصفهان و خوزستان، شرایط مناسبی را برای حضور گردشگران در چهارمحال وبختیاری فراهم كرده است.

اصالت فرهنگی این خطه، آن را به جشنواره فرهنگهای ایرانی مبدل كرده و این استان زادگاه و دیار بسیاری از دلاوران اصیل ایران است.

وجود هزاران چشمه جوشان، 20 رودخانه دایمی دو رودخانه بزرگ زاینده رود و كارون و 10 درصد آب شیرین ایران بهترین نقطه برای گردشگری در بین استانهای گرم خوزستان و صنعتی اصفهان با داشتن جاده های دسترسی است.

با اجرای طرحهای مطالعاتی در چهارمحال و بختیاری، حاشیه رودخانه زاینده رود تا شهر توریستی چلگرد و تالاب زیبای چغاخور آماده سرمایه گذاری در بخش گردشگری و توریسم است و هم اكنون زیرساختهای لازم برای سرمایه گذاری دربخش گردشگری در استان فراهم شده است.

سال گذشته بیش از میلیونها مسافر و گردشگر به چهارمحال وبختیاری سفر كردند كه این مسافران و گردشگران نوروزی از جاذبه های گردشگری بازدید كرده اند و افزایش چشمگیر ورود مسافران نوروز نسبت به سال گذشته در استان به دلیل شرایط مطلوب جوی و آب هوایی چهارمحال و بختیاری بود.

هم اكنون حاشیه رودخانه زاینده رود در سامان، پارك استخر فرخشهر،چشمه وقت و ساعت، گرداب بن، تالابهای بین المللی چغاخور و گندمان، چشمه برم، پاركهای جنگلی، گردشگاه سیاسرد، چشمه زنه هفشجان، پارك جنگلی پروز، كانونهای گردشگری در شهرستانهای كوهرنگ، اردل، فارسان، شهركرد، بروجن و لردگان میزبان بیشترین حضور گردشگران نوروزی استان است.

چهارمحال و بختیاری به عنوان بام زاگرس ایران و سرچشمه سه رود بزرگ كارون، دز و زاینده رود پذیرای مهمانان نوروزی است.

' مژگان ریاحی ' مدیركل سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ایران ،وجود طبیعت بكر و مناظر طبیعی را از ویژگی ها گردشگری چهارمحال وبختیاری عنوان كرد.

به گزارش ایرنا،با گشایش محور مهم شهركرد- بروجن - لردگان -منج -بیدله -اهواز خوزستان در جنوب شرقی و نزدیك به سد كارون چهار، خیل گردشگران مسیرهای اصفهان و خوزستان امسال وارد چهارمحال وبختیاری شدند.

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

پای به پای بهار در سفر به زاگرس(1)

 
نوروز بر فراز زاگرس

پای به پای بهار در سفر به زاگرس(1)

شهركرد- بهار شد و زمین برای رستن جدید،پیراهن سپید فام خود را از تن درآورد تا جامه ای از سبزینه های بهار برتن كند.

پای به پای بهار در سفر به زاگرس(1)

زمین پاك، دست سخاوت خویش را برای مردمان بازكند و صدای پای بهار از خانه پدربزرگ می آید و گل های بهاری چادر نماز پر از گل مادر می ریزد، از همان سینی مادربزرگ كه سالهاست جایی برای رویش سبزه های نوروزی است.

در آغاز فصل بهار، مردم منطقه زاگرس براساس یك سنت دیرین، آیین سبزه كشی یا كشت سبزه نوروز را برگزار می كنند، تا بهار سبز آرایشگر خانه آنها باشد و فرش سبز برای ورود بهار بگسترانند و محل روییدن سبزه شده، صدای پای سبزه ها از نوازش دستان نوروز می تراود.

مردم استان های زاگرس نشین با فرارسیدن دهه پایانی اسفند و گذشت نیمه ماه آخر سال در آیینی خاص اقدام به كشت سبزه نوروزمی كنند.

مردم این خطه ایران زمین در روزهای پایانی اسفندماه با كشت روباز گندم، عدس ، ماش، لوبیا و برخی دیگر از حبوبات بر روی سینی و یا كوزه های رنگی و به استقبال فرارسیدن نوروز و ایام بهار می روند.

در این آیین،دانه ها و بذرهای جمع آوری شده گندم را درون طبق یا سینی ها چوبی، سفالی و یا فلزی می ریزند و یك پارچه نمدار سبز رنگ یا سفید بر روی آن می كشند و با خواندن دعا و آیه الكرسی ، خود را برای استقبال از عید نوروز آماده می كنند.

برخی از مردم استان های زاگرس نشین معتقدند،كه كشت سبزه در روزهای پایانی اسفند آن هم به دست پیشكسوتان و سادات و بزرگان فامیل، موجب سبزی و سالی پربركت برای اهل خانه می شود.

مردم بر این عقیده اند كه كشت سبزه و جوانه از دیرباز در بین مردم رواج داشته و ریشه آن باستانی و سنتی است.

براساس اعتقاد دیرین آنها،كشت سبزه به هنگام فرارسیدن نوروز ، به عنوان ترویج فرهنگ كار و توجه بخش كشاورزی و تفال زدن به محصولات می باشد.

درگذشته بر روی دیوارهای خانه های خشتی 12 نوع از انواع سبزه، بذرهایی مانند گندم، ارزن و جو و عدس را كشت می كردند و به آن تفال می زدند، تا ببینند كدام محصول در سال پیش رو پر رونق تر خواهد بود.

پس از جوانه زدن و سبزكردن این بذرها ، آن را درون سینی گذاشته و به عنوان یكی از سین های سفره هفت سین قرار می دهند.

بستن سبزه به منظور هدایت و كنترل مواد غذایی و گره زدن آن در تیرروز فروردین نیز منزله علاقه مندی به توسعه طبیعت و گسترش فرهنگ كشاورزی است و در دوران گذشته ، سبزه كشت شده را برروی سكویی با نام میزدپان یا (میزبان) می گذاشته اند.

خب حالا بهار كم كم از كوهساران به دشت می زند تا گل افشانی كند و نوروزخوانی و زاگرس پر می شود از تراوت بهارانه نوروز.

بهار با چارقدی پر از گلهای نارنج از بلندای درخت اقاقیای كوچه های كردی و لری سرك می كشد و بوی عطر گل های پیر قالی ها در كوچه تركی می پیچد.

هنوز درست مانند آن سالها كه جیب پدر بزرگ پر از كشمش های تازه بود، محله های قدیمی با چراغ دل به استقبال نوروز پیر می روند و هنوز نیز جای پای بهار روی شعرهای كرمانشاهی باقی می ماند و یا در كنار حوضه خانه بی بی بیگم پر از سبزینه های نو می شود.

بهار اینك كم كم نزدیك تر می شود و زمین برای رستن جدید،پیراهن سپید فام خود را از تن درآورده تا جامه ای از سبزینه های بهار برتن كند.

خب حالا نوروز به دشت های زاگرس می زند و به كوچه باغ ها می رسد ،شروع به در زدن می كند تا كسی در این بهارانه خوابش نبرده باشد.

نوروز، روز عدالت گستری زمین است و روز رستن دانه از دل خاك برای رسیدن به آسمان، روز مهرورزی در آیین تازه شدن و بریدن از خواب و خمودگی.

خداوند جهان را آفرید، آنچنان كه نوروز را آفرینش كرد، آنچنان كه طبیعت را رستاخیزی برای نو شدن قرار داد و آن را نوروز نامیدند.

نوروز، سفیر بیداری است و جشن رستاخیزی زمین، آن هنگام كه سپیدی زمستان كوله بار سفر برمی بندد و بهاران بر جایی جایی كوه و دشت و دمن بخشندگی و سخاوت خویش را می گستراند.

نوروز، روز تطهیر و پاكی است، روز غلبه روشنی بر تیرگی و روز رهایی و آزادگی و روز تازه شدن، روز برافزوختن چراغ دل از دل تنگی ها، روز مدد جستن از میر نوروزی و روز خوش دلی، همانند زمین كه در نوروز آفرینش شد.

نوروز و جشنهای نوروزی از دیرباز آن در نزد ایرانیان مطهر و پاكیزه و پاك بوده و آغاز كشت و فصل آغاز كار و در زمان ایران باستان، بیش از 70 جشن و عید برپا می شده و نوروز تطهیر باطن و ظاهر انسانها از گذشته تا به امروز ماندگار باقی ماند.

نوروز به عنوان یك جشن اساطیری، جشن ربانی و خرد ورزی و عدالت ورزی و مهرگستری ایرانیان بوده است و بخشایشگری زمین، سرآغاز آفرینش و آغاز فصل كار و تلاش و دید بازدید و گذشت و مهربانی مهمترین ویژگی نوروز است، كه در بسیاری از دیوان شعر نیز به آن اشاره شده است.

ایرانیان باستان نوروز را روز آفرینش زمین و هستی می دانستند و بر این عقیده بودند الهه باروری در نوروز خاك را بارور می كند و ایرانیان باستان نوروز را روز پیدایش زمین دانسته، آن را گرامی داشتند.

نوروز جشن همه مردمان جهان بوده ، اما تنها ایرانیان آن را حفظ كردند و تاكنون نیر آن را پاس داشته اند.

برپایی' عید اموات' (فرهور) یكی از مهمترین جشنهای نوروز باستان است، كه در برخی از مناطق زاگرس در ایام نوروز برپا می شود و در این عید كه پیش از آغاز تحویل سال نو برگزار می شود، مردم با سبزه و گل و شیرینی به زیارت اهل قبور می روند.

در جشن فره ور یا ' یشن فره وشی ' ایرانیان بر این باور بودند كه در پنج روز پایانی سال اموات و درگذشتگان شان از آسمان به روی زمین می آمدند، به همین جهت مردم اقدام به خانه تكانی می كردند.

در این آیین مردم برای شادی ارواح درگذشتگان خود اقدام به پختن نوعی شیرینی شبیه به حلوا می كردند كه هنوز هم دربین برخی از مردم بختیاری پخت ' حلوا علفی' در بین مردم در ایام باقی مانده از سال تا فرارسیدن نوروز، مرسوم است.

از سنتهای نوروزی در ایران می توان به اسب دوانی ، چوگان، كشتی گرفتن، پوشیدن لباس رنگی، حنابندان عید، حلوای عید ،آرایش و آذین منزل و اهل خانه، آزادسازی زندانیان، دادورزی و عدالت، نیكوكاری و هدیه دادن اشاره كرد.

جشن ها و آیین های نوروز در كشور به دو دوره قبل از زرتشت و پس از ورود اسلام به ایران تقسیم می شد، كه در دوران پیش از زرتشت، ایرانیان نوروز را سمبل پیروزی جمشید بر دیوان می دانستند.

در فرهنگ ایرانی اسلامی نوروز اساس خلقت خداوندگار است و ایرانیان معتقدند، خداوند انسان را در نوروز خلق كرده و به همین جهت این روز را گرامی می دارند.

در فرهنگ ایرانی اسلامی، ایرانیان معتقدند خداوند جهان را در شش روز خلق كرد،به همین علت در روز هفتم كه نوروز است، شكرانه خلقت خداوند را با برپایی نماز به جای می آورند.

نوروزخوانی' و به صدا درآوردن كوس و طبل و شیپور و گرفتن نوروزیه و برافراشتن علم نوروزی از دیگر آیین های نوروز در ایران بوده است و نوروز خوانی در ایران با یك ریتم آهنگین همراه بود،كه چاووش خوانان با خواندن ' بهار آمد بهار آمد ' مژده فرا رسیدن عید را می دادند و عیدانه می گرفتند.

فلسفه ' سفره هفت سین ' در آستانه سال نو نیز به گونه ای است كه زنان خانه پس از خانه تكانی و برپایی'مهمانی درگذشتگان ' (جشن فرهور) و كشت سبزه از گندم و دیگر حبوبات ، اقدام به برپایی جشن هفت سینی یا هفت چینی می كردند.

در این آیین كه عدد هفت برای ایرانیان بسیار تقدس دارد، هفت طبق یا سینی از میان سكه،سركه،سمنو،سیب، سنجد، سوهان، سنبل ، سبزه ، سپستان ، سنگك ،سیاه دانه و سماق را كه هركدام از آنها نمادی از زندگی ، آرامش ، ثروت ، عشق ، جاودانگی ، بركت كشاورزی و شوری بود، را به همراه قرآن ، ماهی ، آیینه و شانه بر سفره های خود می گذاشتند.

استفاده از تخم مرغ در سفره های هفت سین نیز به منزله پایداری كره زمین و كهكشان ها بوده و پس از چیدن سفره هفت سین كه به صورت آیین خاص و با حضور بزرگان قوم برپا می شد، هفت قلم آجیل و خشكبار نیز در كنار سفره هفت سین چیده می شد.

به هنگام تحویل سال نو نیز كودكان و نوجوانان پای كوبان و دست افشان به طرف خانه بزرگان می رفتند و عیدانه دریافت می كردند و یكی از سنتهای فراموش شده نوروز در ایران ، آیین ' حاجی فیروز' كه تركیب و تلفیقی از اسلام (حاج) و فیروز (ایران) بوده، می باشد.

حاجی فیروز نمادی از دادخواهی ' سیاووش ' بوده، كه لباس سرخ آن حاكی از خون نابحق ریخته سیاووس و چهره او نیز حضور سیاووش از عالم ماوراالطبیعه را در اذهان تداعی می كرده است.

در این آیین حاجی فیروز با خواندن اشعار به مردم شادی را هدیه می كرد و مردم را برای كار كشت و زرع فرا می خواند و آیین ' میر نوروزی ' نیز هشداری برای حاكمان بود،كه ظلم و ستم را به مردم روا ندارند، چرا كه پس از ایام نوروز میرنوروزی در صورت زورگویی به مردم ، مورد تعرض و كتك خوردن قرار می گرفت.

بسیاری از این جشن ها و آیین های نوروزی در كشور كمرنگ شده است اما بسیاری از این ایین های هم چنان در زاگرس دمیده می شود و صدای پای بهار سرزمین زاگرس شنیدنی است.

در این خطه از ایران ، مهمترین و زیباترین نكته جشن های نوروز دید و بازدید و صله رحم است كه در اسلام نیز به آن اشاره و تاكید فراوان شده است و كشت سبزه و جوانه از دیرباز در بین مردم رواج داشته و ریشه آن باستانی و سنتی است.

در گردونه سالانه تكرار، نوروز یك انبساط روانی است كه قوم ایرانی دوام خویش را در فراز و نشیب تاریخ، مدیون این سنت دیرینه و خردمندانه است و همه اقوام ایرانی این پدیده طبیعی را جشن می گیرند.

در فلات مركزی ایران در زاگرس میانی همواره نوروز رنگ و بوی خوشی دارد و زمینه ای برای برپایی ایین و سنت ها است.

در استانی این بخش یعنی در اصفهان، چهارمحال وبختیاری ،كهكیویه و بویر احمد به دلیل سرد بودن منطقه در نزدیكی ها نوروز و بهار،كرسی ها و شبانه های كرسی نشینی هم چنان در آستانه نوروز همانند بخشی ها از استان اصفهان در فلات مركزی گرم بخش خانه ها بود و ' نوروز كرسی ها ' نیز شهرتی دیرینه در فلات مركزی ایران داشت.

آیین های پیشواز نوروزی در گذشته تاریخی در این استان ها شامل آیین های مردم مركزی بوده است كه به زبانهای محلی چاووش خوانی می شود.

فرشهای آویخته از در و دیوار شهرها و روستاهای این استان نشان می دهد بیشتر از هر چیز دیگر به انسان یادآوری می كند كه عید نزدیك است.

آب ریختن دانه هایی مانند گندم ، عدس و ماش برای تهیه سفره هفت سین نیز از حدود ‎10روز قبل از عید آغاز می شود.

در مناطق بختیاری به چهارشنبه سوری چهارشنبه سیری یا آتش پرك می گویند و هنگام پریدن از روی آتش به زبان محلی اینگونه تكرار می كنند كه ' زردی مو سی تو ، سری تو سی مو ' سپس مقداری اسپند را روی آتش ریخته و لباس خود را روی آتش می گیرند.

تهیه گندم برشته كه به آن گندم بوداده می گویند از رسوم دیرینه این استان می باشد كه در این رسم بیشتر گندم برشته را با شاهدانه مخلوط كرده و در روز عید، عیدی می دهند.

نوبهارانه دل خوش اند و دست هایشان جوانه می زند به دوستی و گل های محبت از سخاوت دستان ایرانیان در نوروز روزها آستین افشان می شود.

همین كه از كوی یار نسیم باد نوروزی وزیدن گرفت،ایرانیان چراغ دل برافروختند و گره از زلف زمستان باز كردند و بهاری شدند. چمیدن و سبزیدن را ایرانیان پا به پای بهار آغاز می كنند و با كفش هایی از باران و تن پوشی از ترنم شب بوها دست یكدیگر را چونان تیرداد می فشارند و رخساره بشاش را عیدانه می دهند به هم.

نوروز خردورز ، خردمندانه دست بهار را می گیرد و بر درگاه خانه های ایرانیان مهمان می كند تا تصویری از سبزینه ها در آیینه های منزل گاه پاشیده شود و دست نیلوفر را در پای گل های كوهی بگذارد.

نوروز، اكسیر عشق را در كوهساران و رودساران و سیبستان ها می پاشد و ایرانیان در نیایشی بزرگ به ستایش روز خلق انسان از سوی خداوندگار هستی می پردازند.

بهار رسول گل هاست كه درختان در آستانه سبزینگی و رستاخیری دوباره روبه آسمان به درگاه خداوند ایستاده نماز می گزارند و شكر خداوند می كنند.

ایرانیان دل هایشان را چون دانه های انار در محیط آداب و فضل شفاف می كنند و چراغ دل به دست می گیرند و در نوروز بر صحن چمن روی گل افروز را در آیینه می اندازند.

ایرانیان چراغ دل می افزوند در نوروز یعنی كه خداوند جهان را آفرید، آنچنان كه نوروز را آفرینش كرد، آنچنان كه طبیعت را رستاخیزی برای نو شدن قرار داد و آن را نوروز قرار داد.

نظریه شكل گیری تمدن های باستانی در كنار رودخانه ها و حوضه های آبی از دیر باز مورد تائید باستان شناسان و مورخان تاریخ بوده است.

منطقه زاگرس با ورود بهار خود را آماده پذیرایی از مهمانان نوروزی اش می كنند مهمانانی كه سرزمین رودها و چشمه ها آمده اند.

به گواه تاریخ، بزرگترین تمدن های بشری در كناره های رودخانه ها و آبرفت های زاگرس شكل گرفته است و در ایران باستان نیز تمدن ایرانی در كناره رودهای بزرگی چون كارون و زاینده رود تاریخ ار آغاز كرده است.

در این بین رودخانه كارون ، محوریت تشكیل تمدن ایران باستان یعنی ایران پیش از اسلام، از جمله تمدن شوش و عیلامی ها بوده و رودخانه زاینده رود نیز مظهر تمدنی تشیع با محوریت حكومت صفویه در فلات مركزی ایران یعنی جی و اصفهان بوده است.

در ایران باستان نیز پارسیان ' آناهیتا' یا ' آناهیث ' را الهه زیبایی آبها نام نهادند و نگهبان آب، تا كسی آب را گل نكند و 'نارسیس' نیز در یونان با آب به خودشناسی رسید.

این غارها كه دهانه ای گشاد داشتند' اشكفت ' نامیده می شد و برخی از این اشكفت ها در منطقه زاگرس به ویژه در چهارمحال وبختیاری و خوزستان در كنار رود كاورن نیز وجود داشت.

تمدن شوش بزرگ نیز در كناره های كارون شكل گرفت و سازه های آبی باستانی بر روی رودخانه كاورن نشان از عظمت تمدن سازی این رودخانه همیشه جاری ایران دارد.

كشف مرتفع ترین محوطه باستانی دوران پارینه سنگی خاورمیانه در كوهرنگ چهارمحال و بختیاری یعنی سرچشمه دو تمدن باستانی ایرانی و تمدن اسلامی شیعه نیز یكی دیگر از ادله وجود تاریخ باستانی در حوزه رودخانه كارون است چه این كه تاكنون در خاور نزدیك و خاورمیانه جایی اعلام نشده محوطه پارینه سنگی در ارتفاع دو هزار 700 متر بالاتر از سطح دریا وجود داشته باشد و احتمال می رود مرتفع ترین محوطه پارینه سنگی خاورمیانه همین محوطه شناسایی شده در كوهرنگ باشد.

در بررسی های انجام شده در شهرستان كوهرنگ چهارمحال و بختیاری نشان می دهد، مرتفع ترین محوطه باستانی شناسایی شده متعلق به دوران پارینه سنگی میانی با بیش از 40 هزار سال قدمت می باشد.

رودخانه كارون در شوشتر در زمان باستان به دو شعبه چهاردانگه و دودانگه تقسیم می شد و حد فاصل این دو رودخانه ' میان آب ' نام داشته و سرزمینی حاصلخیر بوده كه هخامنشی ها نیز به میان آب و شهرك كلالك توجه خاصلی داشته و پس از طغیان رودخانه، شوشتر جدید پدید می آید.

یكی از بهترین سازه های آبی دنیا در دوران ساسانی در شوشتر احداث شده و آسیابهایی كه از طریق نیروی آب كار می كردند، نیز در این منطقه برپا شد و با كاووش انجام گرفته در 26 هزار مترمربع از اراضی خریداری شده این منطقه، پنج آرامگاه المیایی بی نظیر كشف و شناسایی شده است.

در تابوت هایی كه در این آرامگاه ها بدست آمده، افراد درجه یك منطقه مدفن شده و افراد درجه دو و درجه سه نیز در حاشیه این تابوت دفن می شده اند و طول این تابوتها دو متر و ارتفاع آن نیز 45 سانتیمتر می باشد و بسیار سنگین هستند.

اشیا بدست آمده در این آرامگاه ها و در كنار تابوتها، زنجیر آهنی، عطردانها، دانه های شیشه ای ریز گردن بند و كوزه های دسته دار و خمره هایی به عنوان استودان ( استخوان دان) وجود داشته است.

با این وجود كارون به عنوان یكی از رودهای مهم تمدن ساز در سرزمین پارس نیازمند توجه و حفاظت است و چونان كودكی در گهواره باید از نظر حفظ منابع طبیعی مورد توجه قرار گیرد.

حوزه كارون بزرگ شامل استان های خوزستان، اصفهان، چهارمحال وبختیاری ،كهكیلویه و بویر احمد ،لرستان و فارس است و طول این رودخانه 265كیلومتر می باشد.

از سوی دیگر رودخانه زاینده رود محوریت تمدنی و پایتخت صفویه به عنوان یكی از آغازگران حكومت شیعی در ایران بوده كه اصفهان را به عنوان مركزیت حكومت خود برگزیده اند.

در كنار زاینده رود كه بنا بر برخی اظهار نظرها در قزن پنجم از سرشاخه های كارون پدید آمده و بعد افرادی مانند شیخ بهایی برای انحراف آب به سمت پایتخت صفوی در اصفهان اقدام به حفر تنگه كارگران كرد،نیز تمدن های دینی و قومی شكل گرفت.

زاگرس غربی نیز سرزمین طاق بستان است ،سرزمین اهورایی كردستان ،سرزمین بالا نشین آذربایجان ،سرزمین شیر های رام و خفته سنگی همدان ،سرزمین عیلام ،سرزمین دنا و زردكوه و سرزمین موسیقی دل انگیر نوروزنامه .

خاستگاه موسیقی نوروز یا نوروز نامه زاگرس است و هم در این منطقه از ایران بود كه نخستین نواری دل انگیز نوای نوروزی طنین انداز شده است.

موسیقی مناطق زاگرس نشین ایران خاستگاه كار و تلاش و كسب است،آنجا كه با هر كاری مردان نوایی بر لب زمزمه می كردند.

موسیقی نواحی ، نوای بی كلام هزاران سال سكنی گزینی انسان در كنار طبیعت است و آنجا كه كلام قاصر می شود پیشنیه یك قوم در پژواك نغمه مضراب روح به هنگام سایش بر سیم ساز یا دمیدن جان در نای سرنا شنیده می شود.

موسیقی تنها صدای ماندگار است، صدای سیم و نوا،موسیقی رزم آن هنگام كه جنگ آوران لباس نبرد بر تن می كنند، موسیقی برزگری كه برای دروی محصول داس تیز می كند و موسیقی عزا كه طنین انداز نوای حزن در دشت زندگی است.

كرنا یكی از سازهای تاریخی ایران در منطقه زاگرس است كه فردوسی در یكی از اشعارش می گوید:برآمد خروشیدن كرنای/ تهمتن برآورد لشگر زجای /بفرمود تا رخش زین كنند/ دم اندر دم نای زرین كنند.

انگار ساز كرنا ، سازی پرآوازه است كه صدایش در بیشتر اشعار فارسی شنیده می شود و همواره با سرنا، نوای خوش خویش را منتشر می كند.

از جمله صداهای دارای موسیقی و هارمونی در منطقه زاگرس لاوه لاوه ، هوره ، مور و سیاه چمانه ، دروگری،برزگری، دی بلال و هی جار و بختیاری و دهكردی است كه از سبك های مهم موسیقی مقامی غرب كشور محسوب می شود.

در این میان موره جایگاه ویژه ای در میان مردم لك زبان زاگرس دارد و اساس و درونمایه آن غم و اندوه است و پیشینه و جایگاه موره در منطقه زاگرس به گونه ای بوده كه كریم خان زند وقتی در منطقه زاگرس برادرش را توسط آزادخان افغان از دست داد، موره خوانها را برای تسكین دردش فراخواند.

آوای سیاه چمانه یادآور مردم منطقه اورامانات است و شعر آن را باید اورامی دانست كه این آوای اصیل و باستانی در طول تاریخ دچار كمی تحول می شود كه سبكی به نام' شیخایی' نیز در آن وجود دارد.

' لاوه لاوه ' یكی از آواهای باستانی منطقه زاگرس بوده كه درگذشته های دور كه مردم در چادرها در دامن طبیعت می زیستند با آهنگی شیرین برای دور كردن صدای حیوانات و صداهای طبیعت هنگام شب در گوش كودكان، خوانده می شد.

هوره شمشال نیز موسیقی خاص شبانان منطقه غرب بوده و هوره یادآور مردم ایلات كلهر، گوران،قلخانی وسنجابی در مناطق زاگرس نشین ایران بوده و قدمتش با بررسی سابقه ساز تنبور' به قرون تاریخی باز می گردد.

با پیدا شدن مجسمه ای از تنبورنوازی در شوش دانیال با قدمت سه تا چهار هزار سال قبل از میلاد مسیح و نقش نگاره تنبور نوازی با هفت هزار سال قدمت،‌ می توان پیشینه كهن هوره و تنبور را بررسی كرد.

موسیقی این منطقه با غنای معنوی و فرهنگی ایرانی جزء موسیقی ماندگار ایران زمین است كه سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شده است.

موسیقی محلی و بومی برخاسته از بطن فرهنگ ایرانی است كه از دوران باستان تاكنون باقی مانده و تنها به صورت بومی به نسل های آینده منتقل شده است.

گزارش از محمود رییسی

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

خاستگاه موسیقی آغاز سال نو

 
 

خاستگاه موسیقی آغاز سال نو

شهركرد- از محمود رییسی - نواخته شدن موسیقی سال نو برای بسیاری كه پای سفره هفت سین نشسته اند خاطره انگیز و نوستالژیك است و با آغازین صدای سرنا و دهل نشاط و شادی نوروزی در خانواده ها منتشر می شود.

خاستگاه موسیقی آغاز سال نو

به راستی كه انگار ساز سرنا و كرنا، سازی با آوازه و پرآوازه است، كه صدایش در بیشتر اشعار فارسی شنیده می شود و همواره با سرنا، نوای خوش خویش را منتشر می كنند.

همین نوروز كه لباس باستانی بر تن خویش دارد، آمدنش را از گلوی كرنا و سرنا فریاد كرده است و بسیاری آغاز تحویل سال نو را با این دو ساز بارها شنیده اند.

نوای آغاز سال نو با كرنا و سرنا در دستگاه موسیقایی و مقامی' چهارگاه' نواخته می شود و این صدا برای آنان كه نوروز را می شناسند نامی آشنایی است.

البته این حرفها را نوازنده معرف ' نوروزنامه ' یا موسیقی آغاز تحویل سال می گفت و ادامه می داد: این موسیقی را بیشتر در نوروز می نواختند كه به مرور زمان این موسیقی نیز، از دهه 40 با شلیك گلوله توپ در زمانهای گذشته در آستانه از بین رفتن و فراموشی قرار گرفت.

علی اكبر مهدی پور یكی از استادان سرنانواز و كرنا ایران بود كه برای نخستین بار خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) نام او را در زمره نوازندگان برجسته موسیقی سال نو به جهان معرفی كرد.

' علی اكبر مهدی پور دهكردی ' نوازنده معروف كرنا و سرنا در ایران بود و بسیاری از مردم صدای ساز و موسیقایی سازهای سنتی او را در سریال ' روزی روزگاری ' به یاد دارند.

اما او با ملودی و آهنگ نوروزنامه و تحویل سال نو را به نام خود به ثبت رسانید و طنین ساز كرنا و سرنا را همواره به عنوان دو ساز ایرانی نواخت، آنچنان كه او را با نواهایش در بسیاری از كشورها می شناسند.

مهدی پور، در آخرین مصاحبه اختصاصی خود با گفت و گو با ایرنا گفت: ساز كرنا از زمانهای بسیار دور و طی قرنها در بین اقوام ایرانی همواره از جایگاه خاصی برخوردار بوده است.

وی گفت: كرناسازی سنتی با چهار قطعه می باشد، كه موسیقی و آهنگها و ریتم های حماسی و سنتی با آن اجرا می شود و ساز سرنا،از نظر شكل سازی كوتاهتر از كرنا می باشد، كه در بیشتر مراسم ها و آیین های شاد اجرا می شود.

به گفته وی، هم اكنون تنها در چهارمحال وبختیاری و استان فارس ساز كرنا به شكل گسترده نواخته می شود و این نقطه از كشور به ویژه در بین عشایر منطقه، خاستگاه تاریخی خود را حفظ كرده است.

مهدی پور، گونه هایش را پر از باد می كرد و موسیقی نوروزنامه یا نوروزیه را می نواخت و انگار نوید آمدن بهار از دهانه گشاده ساز كرنایش به بیرون پرت می شد.

او می گفت:ساز كرنا ریشه ای عمیق در تاریخ فرهنگ ایرانی دارد و ایرانیان حتی در دوران مختلف تاریخی نیز این ساز را می نواخته اند.

مهدی پور در آخرین مصاحبه اش با ایرنا یادآور شد:نوازندگان سازهای سرنا و كرنا را در مناطق مختلف با دهل می نوازند و با كمی تغییر در بخش ' قمی ' و بخش سوراخها می توان دستگاههای موسیقی مقامی و ستنی ایران را بر روی آن اجرا كرد.

مهدی پور، خودش این را كار كرده بود و دستگاههای هفتگانه و گوشه های دوازده تایی را بر روی سازهای كرنا و سرنا اجرا كرد و حتی 90 دست نوشته نیز برای اجرای دستگاههای موسیقی بر روی این دو ساز در كنج خانه اش نگه داری می كرد.

اما او با ملودی و آهنگ نوروزنامه و تحویل سال نو را به نام خود به ثبت رسانید و طنین ساز كرنا و سرنا را همواره به عنوان دو ساز ایرانی نواخت آنچنان كه او را با نواهایش در بسیاری از كشورها می شناسند.

مهدی پور، در گفت وگوی اختصاصی با ایرنا ادامه داد:این ملودی و آهنگ كه هنگام تحویل سال نو پخش می شود حدود 26سال پیش در یكی از استودیوهای صدا وسیما در تهران ضبط و پس از آن در تمامی سالهای در آغاز فصل بهار پخش شد.

وی می گفت: این آهنگ در دستگاه چهارگاه از دستگاههای دوازدهگانه موسیقی ایرانی نواخته شد و تنظیم آن براساس یكی از قدیمی ترین ردیف های موسیقایی ایرانی انجام شد.

نوازنده نوروزنامه می گفت:دلیل به تداعی این موسیقی در اذهان مردم نیز به خاطر لحظات شاد مردم هنگام آغاز سال نو می باشد.

به گفته وی، این آهنگ در آن سالها با سرساز سرنا به همراه نقاره نواخته شد و ضبط آن تنها در یك مرحله اتفاق افتاد و این آهنگ یادآور نوروز می باشد دیگر هرگز در مرحله ضبط استودیوی قرار نگرفت.

این نوازنده نوروزنامه ایران یادآور می شد: سازهای سرنا و كرنا از زمانهای بسیار دور و طی قرنها در بین اقوام ایرانی همواره از جایگاه خاصی برخوردار بوده است.

وی ادامه می داد: كرناسازی سنتی با چهار قطعه می باشد، كه موسیقی و آهنگها و ریتم های حماسی و سنتی با آن اجرا می شود و ساز سرنا،از نظر شكل سازی كوتاهتر از كرنا می باشد، كه در بیشتر مراسم ها و آیین های شاد اجرا می شود.

به گفته وی، ساز سرنا در بیشتر مناطق و نواحی ایران نواخته می شود وتنها در چهارمحال و بختیاری و استان فارس ساز كرنا به شكل گسترده نواخته می شود و این نقطه از كشور به ویژه در بین عشایر منطقه، خاستگاه تاریخی خود را حفظ كرده است.

به گفته او، ساز كرناسازی مختص به حماسه و آوردگاه های نبرد و میدان اسب سواركاری بوده و پیوندی دیرینه با نوروز و بهار داشته است.

وی در ان مصاحبه می گفت:اجرای آیین سنتی' چوب بازی' یا' تركه بازی ' كه یكی از آیینهای سنتی عشایری ایران می باشد نیز با ساز كرنا اجرا می شود و ساز كرنا خود همواره نوایی غرور انگیز برای مخاطبان دارد.

مهدی پور می گفت: ساز سرناسازی با رویكرد مجلسی است و ساز كرنا بیشتر در فضاهای باز و در آیین هایی كه در دشت دمن و كوه مانند سواركاری اجرا شده، نواخته می شود.

او برایمان شرح می داد كه كرنا و سرنا از قابلیت و ظرفیتهای بسیار بالایی برای اجرای موسیقی برخوردارند، به گونه ای كه بخشی از این ظرفیتهای موسیقایی ساز كرنا توسط استاد ' علی حافظی ' با نی نوازی اجرا شده است.

به گفته وی، برخی از موسیقدانان استان نیز با برگردان ملودی های كرنا بر روی ساز كمانچه در این زمینه موفقیت خوبی را در كشور برای اجرای موسیقی مقامی و محلی بدست آورده و این نشان از ظرفیت بالای ملودی سازهای سرنا و كرنا است، كه باید مورد توجه موسیقیدان قرار گیرد.

وی می گفت: ملودی های اصیل ایرانی ساز كرنا باید حفظ شود و به صورت علمی به ثبت برسد، مانند تلاش برادران 'كامكارها' برای حفظ و ثبت موسیقی ' كردی ' و تلاش ' علی اكبری شكارچی' و دوستانش برای ثبت موسیقی لرستانی و خرم آبادی كه در این راه گامهای بلندی برداشته اند.

مهدی پور یادآور كرد: باید ملودی هایی كه با ساز كرنا و سرنا در بین عشایر بختیاری رایج است، توسط هنرمندان رشته موسیقی ضبط و برای نگهداشت آن اقدام شود.

به گزارش ایرنا،هم اكنون تعداد كرنانوازان و سرنانوازان در كشور بسیار اندك است و بسیاری از جوانان از این دو ساز كمتر استقبال می كنند.

یاد و خاطره این نوازنده كرنا و سرنا و ملودهای بختیاری كه در بیشتر آیین ها و مراسم ها نوای حماسی ساز او به گوش می رسید در آغاز سال نو گرامی باد.

از محمود رییسی

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

گزارش تصویری / یادواره سرداران و ۲۵۳ شهید شهرستان هفتگل

گزارش تصویری / یادواره سرداران و ۲۵۳ شهید شهرستان هفتگل
اهواز - خبرگزاری مهر : یادواره سرداران و ۲۵۳ شهید شهرستان هفتگل با حضور دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و معاون پارلمانی ریس جمهور شامگاه پنج شنبه در هفتگل برگزار شد.

عکس / محمد رضا دهداری

نويسنده: - | تاريخ: دو شنبه 25 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

 برگرفته از کتاب سرداران گمنام   
 

                                                     حماسه علی مردان خان بختیاری
خاندان و نسب
علي مردان خان یا شیر علی مردان در سال 1310ه.ق. متولد گرديد پدرش عليقلي خان پسر محمد علي خان پسر الله كرم خان پسر محمد حسين خان پسر ابدال خان از طايفه ي محمود صالح يكي از شاخه هاي بزرگ چهارلنگ بود. وي بر طوايف زيادي از چهار لنگ نفوذ داشت و در بين هفت لنگها نيز جايگاه خاصي داشت. بر همين اساس وقتي نزدیک به 20 سال سن داشت حسينقلي خان دختر تازه متولدش را نامزد او كرد تا بدين وسيله پيوند سياسي چهار لنگ و هفت لنگ و خوانين تحكيم و تقويت گردد. مادر علی مردان خان، بي بي مريم دختر حسينقلي خان ايلخان كل بختياري است. كه چهل روز بعد از تولد، پدرش او را نامزد (ناف برون) عليقلي خان پسر محمد علي خان از طايفه ي محمود صالح چهار لنگ نمود. بي بي مريم نه سال بيشتر نداشت كه پدرش بدست ظل السلطان به قتل رسيد. در سن 15 سالگي عليرغم ميل باطني و به اصرار برادران به خانه ي شوهري رفت كه  نزدیک به چهل سال سن و چندين زن و فرزند داشت. بي بي مريم داراي سه پسر شد كه يكي از آنها در كودكي درگذشت و دو پسر ديگرش يكي علي مردان خان و ديگري محمد علي خان بود. با مرگ شوهر، بي بي به نزد برادرانش بازگشت و در پناه آنان به تربيت فرزندان پرداخت

پس از چندي با پسر عموي خويش فتح الله خان ازدواج نمود حاصل اين ازدواج فرزندان زيادي بود كه تنها يكي از اين فرزندان به نام مصطفي قلي خان بجا ماند. بي بي مريم در سن 30 سالگي از شوهر خود كه مرد بوالهوسي بود، بدون طلاق و با وساطت برادران و اقوام جدا شد و سرپرستي املاك شوهر را برعهده گرفت. در جنگ جهاني اول به اتفاق برخي خوانين از جمله ابراهيم خان ضرغام السلطنه از آلمانها جانبداري نمود. او ميزبان بسياري از رجال ميهن دوستي گرديد كه از طرف نيروهاي متفقين تحت تعقيب بودند و در كنار سربازان و وطن پرستان ايراني در مقابل نيروهاي روسيه جنگيد. مدتي نيز كاردار آلمان «كاردرف» و همراهانش را در منزل خود پناه داد.
در همين ايام نقشه حمله به اصفهان را به اتفاق سردار معظم و سالار مسعود طراحي و عملي کردند و در كروند حوالي نجف آباد با نيروهاي روسيه درگير شدند، ابتدا پيروز شدند ولي اتمام مهمات باعث گردید تا نتوانند در مقابل روسها دوام بياورند و عليرغم فداكاري و رشادتهاي فراوان با كشته شدن 58 سوار بختياري مجبور به عقب نشيني شدند. به سبب اين مبارزات و گرايشها، طرفداران روسيه و به ويژه پسران ظل السلطان اموال و منزل وي را در اصفهان غارت كردند. به سبب حمايت از آلمانها و جنگهاي متعدد با نيروهاي متفقين، «ويلهلم دوم» پادشاه آلمان، تمثال مينا كاري و الماس نشان خود را براي وي فرستاد. وي به خاطر شجاعت هاي بي نظير به «سردار مريم» معروف گرديد.
اين شير زن با اين افكار و انديشه تربيت علي مردان خان را برعهده داشت. از همان ابتدا تلاش فراوان نمود تا روحيه ي آزادمنشي، حق طلبي و ظلم ستيزي را كه ويژگي ذاتي ايلياتي مي باشد، در فرزند خود ايجاد و تقويت كند و او را به گونه اي تربيت كند كه در اوج جواني در انقلاب مشروطه و فتح اصفهان و تهران و جنگ با اشغال گران روسيه مشاركت موثر و فعال داشته باشد. و يكي از قيامهاي جاودان و مردمي را رهبري نمايد.
مرحوم وحید دستگردی در باره شایستگی این زن می گوید ، اگر سردار اسعد به جای حمایت از برخی خوانین بی لیاقت در تصدی حکومت ولایات ، از این زن استفاده می کرد و وی را در مصدر کاری قرار می داد ، می توانست منشاء خدمات بسیاری به ایران شود.

مشروطه، جنگ جهاني اول، كسب تجربه
علي مردان خان در سن 17 سالگي به همراه سواران بختياري و در كنار داييهاي خود در تصرف اصفهان، شكست استبداد و فتح تهران و مقابله با طرفداران محمدعلي شاه در گوشه و كنار مملكت حضوري فعال داشت و تجربه اي كسب كرد كه بعدها در خيزش مردمي وي بسيار موثر واقع شد. در جريان اشغال كشور به ويژه توسط قواي روسيه، مناطق بختياري و همجوار آن نيز از حمله ي روسها در امان نماند. بسياري از آزاديخواهان تهران و اصفهان به منطقه ي كوهستاني بختياري پناه آورند. و بيشتر آنان مهمان ضرغام السلطنه و بي بي مريم مادر علي مردان خان بودند.
«فرادنبه» و «سورشجان» براي چندين ماه ماواي آزاديخواهان بسياري شد. كادار دولت آلمان نيز به آنها پيوست. علي مردان خان كه در اين ايام قريب 23 سال سن داشت فرصت گرانبهاي بدست آورد تا با افكار و انديشه هاي آزاديخواهان و روحانيون كه از روشنفكران و ميهن دوستان مشهور كشور بودند، آشنا شود و درباره ي اوضاع جهان، جنگ جهاني اول و دسته بندي دول متخاصم اطلاعات ارزنده اي كسب نمايد. خان با ذكاوت و تيزبين دانسته هاي بسياري كسب نمود. به همراه مادر و خوانين جوان و سواران شجاع بختياري به دفعات با نيروهاي روسيه وارد جنگ شد و در شبيخونهاي متعدد ضربات مهلكي به قشون روسيه وارد ساختند. پشت سر گذاشتن دو مرحله و مقطع مهم تاريخ كشور و حضور و مشاركت فعال در آنها (انقلاب مشروطه و اشغال كشور بوسيله متفقين) خان جوان را به پختگي لازم و كسب تجارب ارزنده اي در نبرد و سياست رساند. همين تجارب ارزنده باعث گرديد تا در سال 1308 شمسي با وجود خوانين باتجربه و با نفوذ، رهبري قيام را بر عهده گيرد و در كمترين زمان بين طوايف هفت لنگ و چهارلنگ انسجام و وحدت بوجود آورد.

آغاز قيام
در مبحث اقدامات رضا شاه بر ضد بختیاری ها ، گفته شد  که سیاستها و اقدامات وی بتدریج زمینه نارضایتی و شورش ایل بختیاری را فراهم ساخت. در این راستا
در بهار سال 1308 شمسي، تعديات و ظلم و ستم رضاه شاه، خون علي مردان خان و بسياري از مردان ايل را به جوش آورده بود. از دست دادن گله و احشام، كنار گذاشتن اسب و تفنگ، زندگي زير سقف خانه اي كه در مكاني نامناسب بنا شده و به آن عادت نداشتند، گذاشتن كلاه پهلوي بر سر، پرداخت مالياتي سنگين، دوري از ايل و خدمت به رضا شاه و دهها تصور و فكر ديگر چون خوره به جان جوانان بختياري افتاد از اين همه ظلم و اجحاف به ستوه آمده بودند. فقط منتظر تلنگري بودند تا بپا خيزند و بر عليه ظلم رضا شاه وارد جنگ شوند. علي مردان خان در گرمسير (خوزستان) با مردان ايل خود به شور مي نشيند تا ببيند در قيام او را همراهي مي كنند. مردان ايلياتي كه تاكنون چنين تحقير و مورد ظلم واقع نشده بودند، مردانه هم قسم شدند كه تا پاي جان او را همراهي خواهند كرد. به سرعت طوايف ديگري از چهارلنگ و هفت لنگ به او پيوستند. اولاد چراغعلي خان بابا احمدي براي رويارويي با شاه بي تابي مي كردند.
بسياري از خوانين جوان نيز همدل و همصدا با او طوايف را تحريك و تشويق نمودند كه با وي همراه شوند. اخبار اين خيزش مردمي به گوش دولتيان رسيد. رزمندگان «پل شالو» را منهدم و راههاي ارتباطي را قطع كردند تا در صورت حمله قواي دولتي غافلگير نشوند. علي مردان خان رزمندگان خود را به «پشت كوه» هدايت كرد. خشم مردم از رضا شاه و عمالش سبب گرديد تا خان جوان و محبوب همه جا با استقبال گسترده عموم مردم مواجه شود. مردم با ساز و دهل از وي استقبال و پيشاپيش نيروهايش گوسفند قرباني و داوطلبانه آذوقه و مايحتاج مورد نياز رزمندگانش را تأمين مي كردند. جوانان به او مي پيوستند. حكومت، «سردار فاتح» و «محمدتقي خان اميرجنگ» را براي مذاكره روانه كرد دو شبانه روز گفتگو ادامه داشت ولي كاري از پيش نبردند و قلباً قيام علي مردان را مي ستودند. بوسيله پيكي به نام «علي صالح خان» گزارش ناكامي خود و هشدار لازم درباره تصميم رزمندگان را به خوانين و دولت ارسال داشتند. اردو به «تنگ گزي» و «شوراب» رسيد. طوايف زيادي مانند: زراسوند، احمد خسروي، بابا احمدي، بابادي و... به او پيوستند.
در حوالي «پير غار» علي مردان خان انگيزه و هدف قيام خود را تشريح كرد و رزمندگان عهد و پيمان بستند كه تا آخرين نفس و تا جان در بدن دارند براي نابودي رضا شاه «قاطرچي» بجنگند. «هيأت اجتماعيه بختياري» متشكل از 12 نفر از سران و كلانتران بختياري تشكيل گرديد تا با نظارت هيأت مزبور سازماندهي نيروها انجام گيرد و عمليات رهبري شود و با هدف استيفاي حقوق از دست رفته عشاير مبارزه را آغاز كنند
جوانان بختیاری برای اثبات وفاداری و پایبندی به قیام به قرآن سوگند خورده و برخی مهر و امضاء کردند. بر اساس رسمی كهن جوانان بختیاری همگي از روي آتش پريدند تا مهر تأييدي بر پيمان آنها باشد. علي مردان خان سپس رهسپار «فريدن» شد تا طوايف چهارلنگ ساكن فريدن را براي همراهي در قيام فراخواند. قشوني از جوانان بختياري تشكيل گرديد كه قلبشان سرشار از نفرت و كينه فراوان نسبت به رضا شاه بود. به درخواست دولت گروهي از خوانين مانند: امير جنگ»، «سردارظفر»، «سردارمحتشم» و «مرتضي قلي خان» وارد مذاكره با علي مردان خان شدند. اما خوانين مسن نتوانستند خان جوان را قانع و از تصميمش منصرف نمايند. تقربياً تمام بختياريها اختلافات را كنار گذاشتند و با رهبر قيام همراه شدند. تنها «جعفرقليخان سردار اسعد» كه وزير جنگ بود حركت و اقدام آشكاري در حمايت از قيام نداشت. آنهم بيچاره به او بدگمان شدند كه در خفا به بختياري اسلحه و مهمات ارسال مي كند. و همين بدگمانيها بعدها باعث دستگيري، خلع از قدرت و محكومیت به مرگ وي شد. بيشتر خوانين بختياري نيز پنهاني به علي مردان كمك مي كردند و از وي پشتيباني مي نمودند. اردوی بختیاری در 15 خرداد 1308 شمسی روانه ی شهركرد شد. قبل از ورود به شهر به ماموران دولتي و نظاميان اخطار شد كه شهر را ترك كنند. سرهنگ «صادق خان» حاكم نظامي شهركرد كه به مردم ظلم و ستم زيادي روا داشت، با 50 نفر نظامي عمارت «مشهدي ابراهيم»، دبيرستان و ژاندارمري را سنگربندي كردند، روساي ادارات نيز در اين اماكن متمركز شدند. اما با بررسي اوضاع و گزارشهاي رسيده كاركنان و اموال ادارات به بروجن منتقل شدند و نيروي نظامي نتوانست در مقابل غيرت و شجاعت جوانان بختياري مقاومت كند. شهر تخليه شد. در تاريخ 27 خرداد 1308 شمسي علي مردان خان با نيروهايش كه تعداد آنها 2000نفر بود و بر پرچم آنان عبارت «لا اله الا الله، محمد رسول الله و علي ولي الله» نقش بسته بود و شعار مي دادند «ايما اي خايم دينون راست كنيم، جون ز ايما، مال ز ايسا » (ما مي خواهيم دين را اصلاح كنيم، جان از ما، مال از شما)، وارد شهركرد شده و شهر را به تصرف خود در آوردند.
اماكن دولتي در اختيار رزمندگان قرار گرفت. علي مردان خان تمام قوانين دولتي كه موجب تحقير،  فشار و ستم به مردم بود، ملغي اعلام كرد. مالياتها لغو گرديد، لباس و كلاه بختياري رواج پيدا كرد و هر كس كلاه پهلوي بر سر مي گذاشت جريمه يا حبس مي شد. ماموران نظام وظيفه (سلطان سيد پاشا خان و سيد رضاخان خطيب شهيدي كه اهل آذربايجان بودند) چندين روز محبوس شدند.
سواحل زاينده رود تا «پل كله» به تصرف بختياريها درآمد. دولت از اين اقدام شجاعانه ي سواران بختياري به وحشت افتاد. نيروهايي را به فرماندهي سرهنگ «محمد خان ميمند» از راه تنگ «بيدكان» جهت مقابله با بختياريها اعزام نمود. سواران بختياري به فرماندهي «نادرقليخان» پسر سردار اشجع و «اسماعيل خان زراسوند» داماد امير مفخم، با تصرف «تنگ انجيره» و ارتفاعات مشرف بر دشت، قواي مزبور را در «سفيد دشت» به محاصره كامل در آوردند. سروان «عبدالله هدايت» مأمور مي شود حلقه ي محاصره را بشكند ولي رشادت رزمندگان بختياري باعث مي شود تا پس از بر جا گذاشتن تلفات سنگين وادار به عقب نشيني شوند. نيروهايي كه به فرماندهي سرهنگ «امين الله خان جلوه» از طرف بروجن عازم شهركرد بودند، دستگير و خلع سلاح شدند. بختياريها آنان را سوار قاطرهاي لخت و بعضي را پياده با ساز و دهل به شهركرد وارد كرده و انتشار شكست قشون دولتي را اعلام نمودند.
هواپيماهاي جنگي تلاش کردند تا به نيروهاي نظامي محاصره شده كه در قلعه «ابوالقاسم خان» در سفيد دشت پناه گرفته اند، آذوقه برسانند، چند نوبت مردم بي دفاع را در شهركرد و مناطق نزديك به ميدان جنگ بمباران کردند. خوانين، تجار و اهالي شهركرد تلگرافي با اين مضمون تهيه و مخابره مي كنند:
«وزارت جنگ: قانون بين المللي اجازه نمي دهد مردم بي پناه و بي دفاع را بمباران نمايند.»
پاسخ رسيد
«آقايان خوانين سردار فاتح و ساير خوانين بختياري قانون بين المللي اجازه مي دهد كه هر كجا قشون دشمن اقامت دارد بمباران شود اگر شما ياغي دولت نيستيد خود را به اركان حرب معرفي كنيد
اين پاسخ دولت اعتراضاتي را به دنبال داشت و قشون بختياري براي در امان ماندن مردم، شهركرد را تخليه كرد. در تمام مناطق بختياري پاسگاهها و نيروههاي نظامي از جمله نيروهاي مستقر در جانكي خلع سلاح شدند و منطقه به تصرف كامل بختياريها در آمده و از كنترل دولت خارج گرديد. محاصره نظاميان چهل روز به طول انجاميد. رضا شاه بشدت وحشت زده و عصباني شده بود. خوانين مسن و با نفوذ و مشغول در دستگاه دولتي را تحت فشار زياد قرار داد تا اسباب تفرقه و پراگندگي سواران بختياري را فراهم سازند. خوانين بيمناك شدند در چغاخور جلسه اي برگزار كردند «صمصام السلطنه» و «امير مفخم» مأموریت یافتند. صفوف رزمندگان را از هم بپاشند. رضا شاه براي «محمد جواد خان سردار اقبال» و «محمدرضاخان سردارفاتح» و برخي خوانين ديگر امان نامه فرستاد و سعي در جلب نظر و جدایي آنان از اردوي بختياري را داشت. در اين اوضاع دولت بر غائله ي فارس چيره گردید و از ناحيه ي فارس احساس آسودگي نمود. لذا نيروهايش را از اصفهان، لرستان و فارس بسيج کرد تا به جنگ بختياريها بروند. رضا شاه سه ستون نظامي كاملاً مجهز از سه طرف به منطقه گسيل داشت. تيمسار «شاه بختي» از طرف مباركه، سرتيپ «تاجبخش» از طرف نجف آباد و سامان و تيمسار «محتشمي» از سوي فريدن، به سمت محل تجمع رزمندگان بختياري عزيمت كردند. از طرفي خوانين وابسته به دولت و مسن كه احساس خطر كردند وارد عمل شدند. و به تضعيف و تفرقه اندازي ميان قيام كنندگان پرداختند. نيروهاي نظامي از هر سو سر رسيدند. و تقريباً سواران بختياري به محاصره در آمدند و مجبور بودند با چهار جبهه بجنگند يك گروه نظاميان در محاصره و سه گروه نظامي تازه نفس. قبل از آغاز حمله نظاميان سران قيام پيشنهاد دادند اگر دولت قبول كند:
1-بختياريها به مدت 10 سال از بخشودگي مالياتي برخوردار شوند.
2-از خدمت نظام وظيفه نيز معاف شوند.
3-از آنان در مناصب دولتي استفاده شود
.
حاضرند دست از مبارزه و جنگ كشيده و به مناطق خود باز گردند. مذاكرات در «قفهرخ» ادامه داشت كه حمله ي نظاميان از زمين و هوا آغاز گرديد. در واقع نظاميان با مطرح كردن مذاكره و توافق، به دنبال كسب فرصت لازم براي آشنايي با منطقه و طراحي نقشه حمله بودند. نيروهاي پياده با پشتيباني آتشبارهاي توپخانه تنگ انجيره را مورد حمله قرار دادند پس از سه روز مقاومت نيروهاي بختياري، تنگه به اشغال قواي دولتي افتاد با تصرف تنگه هجوم به ارتفاعات اطراف تنگه سهل و آسان گرديد، جنگ در سياه كوه شدت گرفت اما نيروهاي دولتي توانستند ارتفاعات را به تصرف خود در آورند و زمينه براي شكستن حلقه محاصره نيروهاي محصور بوجود آيد. و سرانجام محاصره نظامیان شکسته شد. در نهم مرداد در قريه قهفرخ آخرين سنگر رزمندگان به تصرف قشون دولتي در آمد و به دنبال آن نيروهاي بختياري شهركرد را تخليه كردند و قشون دولتي اين شهر را به تصرف خود در آوردند. چند روز بعد در سه فرسنگي شهركرد جنگ خونيني صورت گرفت ولي اين بار نيز بختياريها شكست خوردند. اردوي دو هزار نفري بختياري كه به مدت پنجاه روز در حال نبرد بود و از مهمات و اسلحه كافي و مجهزي نيز برخودار نبود، شجاعانه جنگيدند و عليرغم خلق حماسه ي وصف ناشدني و رشادتهاي فراوان با سلاحهاي ابتدايي، پس از چند روز در مقابل قشون مجهز، زبده و تازه نفس شكست خوردند. تعدادي از رزمندگان به شهادت رسيدند، جمع كثيري مجروح و عده اي نيز اسير شدند تعداد زيادي از رزمندگان نيز از جمله علي مردان خان از مهلكه جان سالم بدر بردند. با تصرف شهركرد، عفو عمومي اعلام گرديد. بسياري از خوانين و رزمندگان بخشوده شدند و مرتضي قلي خان صمصام به حكومت بختياري منصوب گردید.اين نبرد چهل و چهار روزه به جنگ «سفيد دشت» معروف است و در اذهان عموم و تاريخ بختياري يكي از بي نظيرترين و اصيل ترين قيامهاي مردمي و به يادماندني ترين حماسه و صحنه ي مقاومت و شجاعت ايل بختياري است.

جنگ هاي چريكي
بعد از تصرف شهركرد و استقرار نيروهاي نظامي در اين شهر علي مردان خان به همراه جمعي از ياران وفادارش به جنگ و گريز چريكي روي آورد. قواي لرستان و سرهنگ رضاپور براي دستگيري خان تا ميانكوه وي را تعقيب نمودند علی مردان خان از مناطق سخت و دشوار «كينو» و «لپد» عبور كرد. خان در بين مردم بسيار محبوب بود به همين خاطر مردم نه تنها با نيروي نظامي همكاري نمي كردند بلكه براي جلوگيري از دستگيري خان اطلاعات غلط به نيروهاي نظامي مي دادند. خان از طريق گردنه هاي صعب العبور راه سردشت را در پيش گرفت تا به امامزاده احمد فداله رسيد. سرهنگ «صادق خان» مامور دستگيري خان بود.در امامزاده احمد فداله يا احتمالاً در منطقه ي «زرگ» با علي مردان ملاقات مي كند و از جانب دولت به وي اطمينان مي دهد كه در صورت تسليم خطري وي را تهديد نمي كند.برخي مي گويند،سرهنگ صادق خان امان نامه ي دولتي را به وي ارائه مي دهد. بسياري از همراهان خان با تسليم شدن وي مخالفت مي كنند وبارديگر بروفاداري خود به خان تأكيد مي ورزند. «قلي شاه الياسي» بزرگ طايفه ي حاجيوند از او مي خواهد به منطقه ي «شوي» برود. علي مردان قبول نمي كند و ادامه ي جنگ و خون ريزي را نمي پسندد. خان به همراه جمع كثيري از يارانش روانه سردشت شد و از آنجا راهي دزفول گردید. در دزفول ميهمان شخصي به نام «خرم» بود اهالي دزفول نيز در مدت توقف در دزفول از وي حمايت کردند. وي مردم را به آرامش دعوت نمود و به اتفاق سرهنگ صادق خان و نيروهايش روانه ي اهواز و از آنها به تهران منتقل و گرفتار زندان رضا شاه شد.

دوران حبس و اعدام
زندان قصر تهران پذيراي يكي از جوانمردترين جوانان وطن گردید، راد مردي كه حتي زندان بان نيز شيفته ي اخلاق و مردانگيش مي شود. زندانيان نيز از اينكه دلاوري آزاد مرد هم بند آنان گرديد، بر خود مي باليدند و خرسند از اين افتخار بودند. علي مردان كه اتهامات وارده يعني تلاش براي نابودي رژيم شاه را، پذيرفته بود، جمعاً بيش از چهار سال در حبس بود. حتي در زندان نيز آشكارا از ظلم و ستم رضا شاه انتقاد مي كرد و روياي نابودي شاه را در سر مي پروراند. وي در زندان هرچه بدست مي آورد به زندانيان مي بخشيد. روح سخاوتمند و آزادمنش اين جوان ايلياتي او را محبوب زندانيان و زندانبانان كرد. «سيد جعفر پيشه وري» كه به هنگام گرفتاري علي مردان خود در زندان بود مي گويد:
«ميان خوانين بختياري اول عليمردان خان و بعد هم خان بابا خان اسعد مورد تحسين زندانيان واقع گرديده بودند. علي مردان خان اگرچه شخصاً در زندان دارايي نداشت ولي هر چه گيرش مي آمد با محتاجين و دوستان زنداني خويش مصرف مي نمود. بناي حوض و گل كاري حياط كريدور هفت از اوست. گويا براي اينكار در حدود دويست تومان خرج كرده بود. او بعضي صفات بسيار جوانمردانه داشت.... صبح مطابق معمول نزد علي مردان خان بودم تازه بساط چاي را مهيا كرده بوديم. عمادي در را زد سلام كرد و دم در ايستاد. قيافه اش گرفته به نظر مي آمد. خيال كرديم منتظر تعارف است. در صورتيكه وقتي مي آمد بدون تعارف مي نشست. علي مردان با تعجب پرسيد: چرا نمي فرماييد؟ سرش را پايين انداخت و گفت: متأسفانه نمي توانم مي خواستم تشريف بياوريد بيرون تا مطلب محرمانه اي كه داشتم خدمتتان عرض كنم. علي مردان خنديد وگفت: مقصودتان را فهميدم ... اين ديگر خجالت و دم در ايستادن ندارد. بفرماييد بنشينيد تا كارهايم را كرده مهمان را راه انداخته، بعضي يادگارها دارم كه بايد پشتشان نوشته شود. البته با خاتمه اينها مي رويم چيز مهمي نيست. عمادي خواه ناحواه آمد و نشست. و مرد محكوم به اعدام مثل اينكه هيچ اتفاق مهمي نيفتاده باشد اسباب و اثاثيه كه مي بايستي به اشخاص داده شود. همه را با كمال آرامش جمع آوري كرد. پشت كتابهايش را به اسم هر كسي كه مي خواست يادگاري بدهد نوشت... مطابق عادت روزانه با كمال خونسردي ناشتايي خود را صرف كرد بهترين لباسهايش را پوشيده عصايش را برداشته گفت: بفرماييد حاضرم. من و عمادي برخاستيم علي مردان خان بدون تعارف جلو افتاد ما پشت سرش از در اتاق بيرون آمديم او در مريضخانه زندان نگه داري مي شد. لذا از اولين افرادي كه خداحافظي كرد زندانيان بيمار بودند. با همه يكي يكي دست داد. احوالپرسي كرده از آنجا به زير هشتي، كريدورهاي يك و دو و چهار آمديم. آنجا هم از پشت در آهنين با همه زندانيان خداحافظي كرد از راه كريدور يك گذشته بزير هشتي اولي رسيديم. در آنجا با كمال تأثر از هم خداحافظي كرديم. من با دلي پر از حسرت و تأثر به كريدور خودمان برگشتم. او همراه عمادي بيرون رفت. شنيدم در راه از مشاهده گريه چند نفر از همراهانش كه براي اعدام مي بردند، خشمناك شده، گفته بود: «اين ننه من غريبم ها را كنار بگذاريد با گريه و زاري آبرويمان را نريزيد اگر ما هم موفق مي شديم همين معامله را با آنها مي كرديم»... در آخرين لحظاتي كه مي خواستند وي را به چوبه دار ببندند كلاه پهلوي خود را به نشانه نفرت از رژيم پهلوي مچاله كرد و دور انداخت و صداي رسايش كه مي گفت: زنده باد ايران و آزادي»
به نقل از «بزرگ علوي» روز اعدام جامه اي زيبا برتن كرده و سرو رويي آراسته داشت، با گامهاي بلند و استوار و قامتي رسا به قتلگاه نزديك شد. وقتي يكي از دژخيمان مي خواست چشم هايش را به هنگام اعدام بندد به آرامي دستمال را از دستش گرفت و گفت: پسرم بگذار تا اين صحنه جالب و تماشايي را كه قطعاً مافوقان شما را خوشحال مي كند من هم در آخرين لحظات حياتم به چشم ببينم چرا كه تاكنون من شيري را دست و پابسته در مقابل مشتي شغال نديده بودم.
آري جوان آرمان گرا و ميهن دوست كه عموم مردم او را با نام «شير علي مردان» مي شناسند، در سن 42 سالگي خون خود را نثار ميهن كرد و به شرف شهادت نايل آمد.
علي مردان خان براي آخرين بار در تاريخ 12 آذر 1313 و براي چندمين بار (جمعاً بيش از چهار سال زندان بود) به اتفاق تعدادي ديگر از خوانين دستگير و روز 17 آذر 1313 تير باران مي شود. تاريخ اعدام وي را بعضي اسفند ماه همان سال ذكر كرده اند. به همراه علي مردان خان هفت نفر از خوانين ديگر نيز اعدام شدند كه عبارتند از: سردار فاتح، سردار اقبال، شكرالله خان ضرغام الدوله بوير احمدي، سرتيپ خان هژير عشاير بوير احمدي، آقا گودرز احمد خسروي، امام قليخان رستم ممسني و حسين خان دره شوري.
درباره محل دفن علي مردان خان نيز اطلاع دقيق و درستي نيست برخي محل دفن او را قبرستان امامزاده عبدالله در قطعه پايين شهر ري وعده اي انتهاي ميدان تير زندان قصر كه هم اكنون بيسيم نجف آباد در آنجا قرار گرفته است، مي دانند. تعدادي از خوانين نيزبه شرح ذيل به حبس محكوم شدند:
سالار احتشام 6 سال، امير جنگ بهادرالسلطنه، اسماعيل خان زراسوند و آخيرالله جانكي حبس ابد، سالار اعظم، منوچهرخان، امير حسين خان، نصرت الله خان و علي صالح خان 10 سال، شهاب السلطنه و معظم الدوله آزاد شدند. مصطفي خان عجمي و اسكندرخان بابا احمدي هريك 3 تا 8 سال، اعتماد السلطنه و امير مجاهد پس از چند ماه حبس آزاد شدند.آلطف الله 5 سال، آنصرالله ململي 3 سال.

علل شكست قیام
به نظر مي رسد قیام علي مردان خان به دلايل ذيل با شكست مواجه گرديد.

1-نداشتن اسحله و مهمات
بنا بر گزارش اهالي و بسياري از روزنامه ها و نوشته ها اردوي 2000 نفري بختياري از سلاحهاي ابتدايي برخوردار بوده و بسياري از آنها با شمشير، چوب و چماق وارد شهركرد شدند. بنابراين با این بضاعت  نمي توانستند در مقابل هواپيماهاي جنگي و آتشبارهاي سنگين و مجهز قشون دولتي مقاومت كنند

2-فقدان سازماندهي
نيروهاي قيام اكثراً مردم عادي بودند كه از ظلم و ستم دولت به تنگ آمده بودند. شرايط دشواري كه بواسطه ي اعمال سياستهاي رضا شاه در بختياري ايجاد گرديد، زمينه را براي يك خيزش و قيام عمومي فراهم ساخت. اين امر چنان سريع اتفاق افتاد كه فرصت آموزش و سازماندهي نيروها بدست نيامد. سواران و تفنگداران بختياري كه از تجارب جنگي برخوردار بودند اكثراً در اختيار خوانين مسن و متمايل به دولت بودند كه در اين قيام مشاركتي نداشتند. برخي از خوانين و سواران بختياري كه تجربه شركت در جنگ را داشتند با تشكيل «هيأت اجتماعيه بختياري» تلاش فراوان نمودند تا سازماندهي لازم را بوجود آورند اما نداشتن فرصت باعث گرديد تا اين مهم محقق نگردد.

3-مخالفت خوانين با قيام
اگرچه بيشتر خوانين از وقوع قيام خرسند و خوشحال بودند و بسياري از خوانين جوان به قيام پيوستند. اما خوانين با نفوذ و صاحب نام همانند «صمصام السطنه»، «اميرمفخم» و «جعفرقلي خان سرداراسعد» كه وزير جنگ بود، به دولت تمايل داشتند و دولت نيز به آنها مأموريت داده بود كه رزمندگان را متفرق و صفوف آنها را از هم بپاشند. اين خوانين از چند جهت بيمناك و نگران بودند. نخست اينكه پيروزي علي مردان و محبوبيت وي در بين مردم، مي توانست موقعيت و جايگاه آنان را به خطر اندازد و بار ديگر قدرت ايلي را به خوانين چهارلنگ بازگرداند. لذا عليرعم دشمني با رضا شاه مايل نبودند خان جوان پيروز ميدان باشد. ديگري اينكه مي دانستند با اين امكانات و بضاعت نمي توان در مقابل قشون دولتي كه بر بسياري از قيامها فائق آمده، ايستادگي كرد و پيروز شد. پس سعي مي كردند محتاطانه عمل نمايند تا شك دولت برانگيخته نشود و در صورت شكست قيام، دولت بهانه اي براي ايجاد مزاحمت نداشته باشد. از طرفي خوانين از سوي وزير جنگ و خوانيني كه در بدنه دولت مشاركت داشتند، درفشار بودند، زيرا اين قيام مي توانست موقعيت آنان را نيز به خطر اندازد و موجبات بدگماني دولت را بوجود آورد. دولت هدفش از آوردن اين افراد جلب حمايت بختياري بود حال با اوضاع پيش آمده، اگر نتوانند در حل مشكل به دولت كمك كنند. بدون ترديد مورد سوظن و متهم به بي لياقتي خواهند شد. با اين اوصاف خوانين جلسات و نشستهاي متعددي برگزار كردند تا به هر طريق بتوانند از ادامه وضعيت و بحران جلوگيري نمايند و كنترل اوضاع را در دست گيرند. خوانين حتي تلاش كردند تا قيام در خاك بختياري محصور و محدود شود و شعله هاي آن به مناطق ديگر سرايت نكند. اين اقدام خوانين با تلاش دولت سبب گرديد تا در كشور يك فضاي بي خبري از قيام شكل بگيرد.

4-فقدان حمايت هاي گوناگون
معمولاً هرگاه در كشور ما قيامي صورت مي گرفت مردم مناطق ديگر، علماء و مراجع، گروهها سياسي و جريانها، مطبوعات و نشريات، شخصيتهاي با نفوذ و سران قبايل و عشاير و... به نوعي با قيام كنندگان ارتباط برقرار نموده و از آنان پشيباني مي نمودند يا افكار عمومي را از جريانات مطلع مي كردند و حداقل اين بود كه از نظر سياسي و فكري حمايت مي شدند. اما متأسفانه به دليل شرايطي كه محصول سركوب و اختناق بود، تقريباً همه قيامها سركوب شده بود و آزاديخواهان منكوب گرديده بودند. و كسي نمي توانست آشكارا از قيام حمايت و پشتيباني كند. نشريات نيز در خدمت دولت بودند. اخبار را به گونه اي انعكاس مي دادند كه به نفع دولت باشد. در اين اوضاع خفقان آور قيام مردمي جوانان بختياري تنها ماند. سلاح، مهمات، تجهيزات و حمايت فكري و سياسي و پشتيباني افكار عمومي نيازهاي ضروري قيام بود كه بي پاسخ ماند و قيام شكست خورد.

                                       اشعار گاگریو - حماسی در وصف شير علی مردون

                     تفنگ علی مردون، هم باز صدا کرد                 سرهنگ کله پوستی، هنگ بلا کرد

                   تفنگ علی مردون، هم باز غرمنید                   سرهنگ کله پوستی، چادر رمنید

                   کجه تیر، کجه سپاه، کجه فراشم                      ره بدین دام و ددوم، بیان سر لاشم

                   مو لر بلیط خورم هف سال چوپونم                    ار زنیم وه قرقره،مو مشق ندونم

                   بی عروس تو کل بزن، تا مو کنم جنگ              شمشیرم وا گل زنم، سی ایل چهار لنگ

                  بی عروس کل ازنه، کل بساکی                        سنگران خین گرد، تا کفت خاکی

                 بی عروس تو کل بزن، کل بساکی                      تفنگچی زه مم صالح، سواره زه راکی

                 شمشیر علی مردون طلای بی غش                به زمین برچ ای زنه، به آسمون تش

                 بی بی یل سی کشتنم پلان بریدن                    گویلم ز داغ مو، هی لاله چیدن

                  دشمنون زه بهد مو چاره ندارن                           گو یل نیله سوار به هفت و چارن

                   بی عروس سر قله پلا بریده                            لاش اسبید علی مردون به دار کشیده

                   کجه رهد خان گپم هم وزن شابید                     هر کی کشتس خانمه کارش خطا بید

                   اساره به آسمون، ماهی وه دریا                     تا نیا آقا علی، ایل نیگره جا

                    لاشمه گویل بنین سر تخت منگشت 1                بل غرورم نشکنه، دورون ور گشت

                      بعد مو قله تلن کنین سیه پوش2                     سی تقاص جون مو خینم زنه جوش

                    چی کلا پر پر کنم رم سر فردون                       اسم شانه کور کنم سی علی مردون

                    طیاره بال بال کنه سرکه وردون                        اسم شانه کور کته، شیر علی مردون

                      طیاره بال بال کنه سرکه فرودن                       شمشیرم به گل زنم سی کل ایرون

                      یه گروهان ز دولتی اود به سیمون                      گرگ که زال ایزنه، سی بیکسی مون

                    بیست و چهار تیر خردمه هنی بهوشم3                  لیک دام و ددوم اوید به گوشم  

                     بالونا بالا هوا بالا تنیده                                            ددیل آممد علی پلا بریده

                     دو در گل سی کشتنم پلان بریدن                            گو یلم ز داغ مو پای کمر بریدن

                       نظامی کله پوسی لنگا ملاری                              نی تری جنگ بکنی وا بختیاری

                        سر تنگ تا ته تنگ تانک و زره پوش                    ما بین شال و قوا خین ای زنه جوش

                         چار لنگون و هفت لنگون غیرت ندارن                چل کنن تهران خراو، خان درارن




توضیحات:
1و2- این اشعار زبان حال محمدتقی خان بختیاری است که درسرودهای که برای علی مردان خان می خوانند نیز بکار می برند.
3- ربان حال همرزمان علی مردان خان

منبع :سایت آزاد مردان

نويسنده: - | تاريخ: یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

شهركرد- بهار شد و زمين براي رستن جديد، پيراهن سپيد فام خود را از تن درآورد تا جامه اي از سبزينه هاي

شهركرد- بهار شد و زمين براي رستن جديد، پيراهن سپيد فام خود را از تن درآورد تا جامه اي از سبزينه هاي بهار برتن كن

1391/01/02 - 11:48

زمين پاك، دست سخاوت خويش را براي مردمان بازكند و صداي پاي بهار از خانه پدربزرگ مي آيد و گل هاي بهاري چادر نماز پر از گل مادر مي ريزد، از همان سيني مادربزرگ كه سالهاست جايي براي رويش سبزه هاي نوروزي است.

ر آغاز فصل بهار، مردم منطقه زاگرس براساس يك سنت ديرين، آيين سبزه كشي يا كشت سبزه نوروز را برگزار مي كنند، تا بهار سبز آرايشگر خانه آنها باشد و فرش سبز براي ورود بهار بگسترانند و محل روييدن سبزه شده، صداي پاي سبزه ها از نوازش دستان نوروز مي تراود.

مردم استان هاي زاگرس نشين با فرارسيدن دهه پاياني اسفند و گذشت نيمه ماه آخر سال در آييني خاص اقدام به كشت سبزه نوروزمي كنند.

مردم اين خطه ايران زمين در روزهاي پاياني اسفندماه با كشت روباز گندم، عدس ، ماش، لوبيا و برخي ديگر از حبوبات بر روي سيني و يا كوزه هاي رنگي و به استقبال فرارسيدن نوروز و ايام بهار مي روند.

در اين آيين،دانه ها و بذرهاي جمع آوري شده گندم را درون طبق يا سيني ها چوبي، سفالي و يا فلزي مي ريزند و يك پارچه نمدار سبز رنگ يا سفيد بر روي آن مي كشند و با خواندن دعا و آيه الكرسي ، خود را براي استقبال از عيد نوروز آماده مي كنند.

برخي از مردم استان هاي زاگرس نشين معتقدند،كشت سبزه در روزهاي پاياني اسفند آن هم به دست پيشكسوتان و سادات و بزرگان فاميل، موجب سبزي و سالي پربركت براي اهل خانه مي شود.

مردم بر اين عقيده اند كه كشت سبزه و جوانه از ديرباز در بين مردم رواج داشته و ريشه آن باستاني و سنتي است.

براساس اعتقاد ديرين آنها،كشت سبزه به هنگام فرارسيدن نوروز ، به عنوان ترويج فرهنگ كار و توجه بخش كشاورزي و تفال زدن به محصولات مي باشد.

درگذشته بر روي ديوارهاي خانه هاي خشتي 12 نوع از انواع سبزه، بذرهايي مانند گندم، ارزن و جو و عدس را كشت مي كردند و به آن تفال مي زدند، تا ببينند كدام محصول در سال پيش رو پر رونق تر خواهد بود.

پس از جوانه زدن و سبزكردن اين بذرها ، آن را درون سيني گذاشته و به عنوان يكي از سين هاي سفره هفت سين قرار مي دهند.

بستن سبزه به منظور هدايت و كنترل مواد غذايي و گره زدن آن در تيرروز فروردين نيز منزله علاقه مندي به توسعه طبيعت و گسترش فرهنگ كشاورزي است و در دوران گذشته ، سبزه كشت شده را برروي سكويي با نام ميزدپان يا (ميزبان) مي گذاشته اند.

خب حالا بهار كم كم از كوهساران به دشت مي زند تا گل افشاني كند و نوروزخواني و زاگرس پر مي شود از طراوت بهارانه نوروز.

بهار با چارقدي پر از گلهاي نارنج از بلنداي درخت اقاقياي كوچه هاي كردي و لري سرك مي كشد و بوي عطر گل هاي پير قالي ها در كوچه تركي مي پيچد.

هنوز درست مانند آن سالها كه جيب پدر بزرگ پر از كشمش هاي تازه بود، محله هاي قديمي با چراغ دل به استقبال نوروز پير مي روند و هنوز نيز جاي پاي بهار روي شعرهاي كرمانشاهي باقي مي ماند و يا در كنار حوضه خانه بي بي بيگم پر از سبزينه هاي نو مي شود.

بهار اينك كم كم نزديك تر مي شود و زمين براي رستن جديد، پيراهن سپيد فام خود را از تن درآورده تا جامه اي از سبزينه هاي بهار برتن كند.

خب حالا نوروز به دشت هاي زاگرس مي زند و به كوچه باغ ها مي رسد ،شروع به در زدن مي كند تا كسي در اين بهارانه خوابش نبرده باشد.

نوروز، روز عدالت گستري زمين است و روز رستن دانه از دل خاك براي رسيدن به آسمان، روز مهرورزي در آيين تازه شدن و بريدن از خواب و خمودگي.

خداوند جهان را آفريد، آنچنان كه نوروز را آفرينش كرد، آنچنان كه طبيعت را رستاخيزي براي نو شدن قرار داد و آن را نوروز ناميدند.

نوروز، سفير بيداري است و جشن رستاخيزي زمين، آن هنگام كه سپيدي زمستان كوله بار سفر برمي بندد و بهاران بر جايي جايي كوه و دشت و دمن بخشندگي و سخاوت خويش را مي گستراند.

نوروز، روز تطهير و پاكي است، روز غلبه روشني بر تيرگي و روز رهايي و آزادگي و روز تازه شدن، روز برافزوختن چراغ دل از دل تنگي ها، روز مدد جستن از مير نوروزي و روز خوش دلي، همانند زمين كه در نوروز آفرينش شد.

نوروز و جشنهاي نوروزي از ديرباز آن در نزد ايرانيان مطهر و پاكيزه و پاك بوده و آغاز كشت و فصل آغاز كار و در زمان ايران باستان، بيش از 70 جشن و عيد برپا مي شده و نوروز تطهير باطن و ظاهر انسانها از گذشته تا به امروز ماندگار باقي ماند.

نوروز به عنوان يك جشن اساطيري، جشن رباني و خرد ورزي و عدالت ورزي و مهرگستري ايرانيان بوده است و بخشايشگري زمين، سرآغاز آفرينش و آغاز فصل كار و تلاش و ديد بازديد و گذشت و مهرباني مهمترين ويژگي نوروز است، كه در بسياري از ديوان شعر نيز به آن اشاره شده است.

ايرانيان باستان نوروز را روز آفرينش زمين و هستي مي دانستند و بر اين عقيده بودند الهه باروري در نوروز خاك را بارور مي كند و ايرانيان باستان نوروز را روز پيدايش زمين دانسته، آن را گرامي داشتند.

نوروز جشن همه مردمان جهان بوده ، اما تنها ايرانيان آن را حفظ كردند و تاكنون نير آن را پاس داشته اند.

برپايي' عيد اموات' (فرهور) يكي از مهمترين جشنهاي نوروز باستان است، كه در برخي از مناطق زاگرس در ايام نوروز برپا مي شود و در اين عيد كه پيش از آغاز تحويل سال نو برگزار مي شود، مردم با سبزه و گل و شيريني به زيارت اهل قبور مي روند.

در جشن فره ور يا ' يشن فره وشي ' ايرانيان بر اين باور بودند كه در پنج روز پاياني سال اموات و درگذشتگان شان از آسمان به روي زمين مي آمدند، به همين جهت مردم اقدام به خانه تكاني مي كردند.

در اين آيين مردم براي شادي ارواح درگذشتگان خود اقدام به پختن نوعي شيريني شبيه به حلوا مي كردند كه هنوز هم دربين برخي از مردم بختياري پخت ' حلوا علفي' در بين مردم در ايام باقي مانده از سال تا فرارسيدن نوروز، مرسوم است.

از سنتهاي نوروزي در ايران مي توان به اسب دواني ، چوگان، كشتي گرفتن، پوشيدن لباس رنگي، حنابندان عيد، حلواي عيد ،آرايش و آذين منزل و اهل خانه، آزادسازي زندانيان، دادورزي و عدالت، نيكوكاري و هديه دادن اشاره كرد.

جشن ها و آيين هاي نوروز در كشور به دو دوره قبل از زرتشت و پس از ورود اسلام به ايران تقسيم مي شد، كه در دوران پيش از زرتشت، ايرانيان نوروز را سمبل پيروزي جمشيد بر ديوان مي دانستند.

در فرهنگ ايراني اسلامي نوروز اساس خلقت خداوندگار است و ايرانيان معتقدند، خداوند انسان را در نوروز خلق كرده و به همين جهت اين روز را گرامي مي دارند.

در فرهنگ ايراني اسلامي، ايرانيان معتقدند خداوند جهان را در شش روز خلق كرد،به همين علت در روز هفتم كه نوروز است، شكرانه خلقت خداوند را با برپايي نماز به جاي مي آورند.

نوروزخواني' و به صدا درآوردن كوس و طبل و شيپور و گرفتن نوروزيه و برافراشتن علم نوروزي از ديگر آيين هاي نوروز در ايران بوده است و نوروز خواني در ايران با يك ريتم آهنگين همراه بود،كه چاووش خوانان با خواندن ' بهار آمد بهار آمد ' مژده فرا رسيدن عيد را مي دادند و عيدانه مي گرفتند.

فلسفه ' سفره هفت سين ' در آستانه سال نو نيز به گونه اي است كه زنان خانه پس از خانه تكاني و برپايي'مهماني درگذشتگان ' (جشن فرهور) و كشت سبزه از گندم و ديگر حبوبات ، اقدام به برپايي جشن هفت سيني يا هفت چيني مي كردند.

در اين آيين كه عدد هفت براي ايرانيان بسيار تقدس دارد، هفت طبق يا سيني از ميان سكه،سركه،سمنو،سيب، سنجد، سوهان، سنبل ، سبزه ، سپستان ، سنگك ،سياه دانه و سماق را كه هركدام از آنها نمادي از زندگي ، آرامش ، ثروت ، عشق ، جاودانگي ، بركت كشاورزي و شوري بود، را به همراه قرآن ، ماهي ، آيينه و شانه بر سفره هاي خود مي گذاشتند.

استفاده از تخم مرغ در سفره هاي هفت سين نيز به منزله پايداري كره زمين و كهكشان ها بوده و پس از چيدن سفره هفت سين كه به صورت آيين خاص و با حضور بزرگان قوم برپا مي شد، هفت قلم آجيل و خشكبار نيز در كنار سفره هفت سين چيده مي شد.

به هنگام تحويل سال نو نيز كودكان و نوجوانان پاي كوبان و دست افشان به طرف خانه بزرگان مي رفتند و عيدانه دريافت مي كردند و يكي از سنتهاي فراموش شده نوروز در ايران ، آيين ' حاجي فيروز' كه تركيب و تلفيقي از اسلام (حاج) و فيروز (ايران) بوده، مي باشد.

حاجي فيروز نمادي از دادخواهي ' سياووش ' بوده، كه لباس سرخ آن حاكي از خون نابحق ريخته سياووس و چهره او نيز حضور سياووش از عالم ماوراالطبيعه را در اذهان تداعي مي كرده است.

در اين آيين حاجي فيروز با خواندن اشعار به مردم شادي را هديه مي كرد و مردم را براي كار كشت و زرع فرا مي خواند و آيين ' مير نوروزي ' نيز هشداري براي حاكمان بود،كه ظلم و ستم را به مردم روا ندارند، چرا كه پس از ايام نوروز ميرنوروزي در صورت زورگويي به مردم ، مورد تعرض و كتك خوردن قرار مي گرفت.

بسياري از اين جشن ها و آيين هاي نوروزي در كشور كمرنگ شده است اما بسياري از اين ايين هاي هم چنان در زاگرس دميده مي شود و صداي پاي بهار سرزمين زاگرس شنيدني است.

در اين خطه از ايران ، مهمترين و زيباترين نكته جشن هاي نوروز ديد و بازديد و صله رحم است كه در اسلام نيز به آن اشاره و تاكيد فراوان شده است و كشت سبزه و جوانه از ديرباز در بين مردم رواج داشته و ريشه آن باستاني و سنتي است.

در گردونه سالانه تكرار، نوروز يك انبساط رواني است كه قوم ايراني دوام خويش را در فراز و نشيب تاريخ، مديون اين سنت ديرينه و خردمندانه است و همه اقوام ايراني اين پديده طبيعي را جشن مي گيرند.

در فلات مركزي ايران در زاگرس مياني همواره نوروز رنگ و بوي خوشي دارد و زمينه اي براي برپايي ايين و سنت ها است.

در استاني اين بخش يعني در اصفهان، چهارمحال وبختياري ،كهكيويه و بوير احمد به دليل سرد بودن منطقه در نزديكي ها نوروز و بهار،كرسي ها و شبانه هاي كرسي نشيني هم چنان در آستانه نوروز همانند بخشي ها از استان اصفهان در فلات مركزي گرم بخش خانه ها بود و ' نوروز كرسي ها ' نيز شهرتي ديرينه در فلات مركزي ايران داشت.

آيين هاي پيشواز نوروزي در گذشته تاريخي در اين استان ها شامل آيين هاي مردم مركزي بوده است كه به زبانهاي محلي چاووش خواني مي شود.

فرشهاي آويخته از در و ديوار شهرها و روستاهاي اين استان نشان مي دهد بيشتر از هر چيز ديگر به انسان يادآوري مي كند كه عيد نزديك است.

آب ريختن دانه هايي مانند گندم ، عدس و ماش براي تهيه سفره هفت سين نيز از حدود 10روز قبل از عيد آغاز مي شود.

در مناطق بختياري به چهارشنبه سوري چهارشنبه سيري يا آتش پرك مي گويند و هنگام پريدن از روي آتش به زبان محلي اينگونه تكرار مي كنند كه ' زردي مو سي تو ، سري تو سي مو ' سپس مقداري اسپند را روي آتش ريخته و لباس خود را روي آتش مي گيرند.

تهيه گندم برشته كه به آن گندم بوداده مي گويند از رسوم ديرينه اين استان مي باشد كه در اين رسم بيشتر گندم برشته را با شاهدانه مخلوط كرده و در روز عيد، عيدي مي دهند.

نوبهارانه دل خوش اند و دست هايشان جوانه مي زند به دوستي و گل هاي محبت از سخاوت دستان ايرانيان در نوروز روزها آستين افشان مي شود.

همين كه از كوي يار نسيم باد نوروزي وزيدن گرفت،ايرانيان چراغ دل برافروختند و گره از زلف زمستان باز كردند و بهاري شدند. چميدن و سبزيدن را ايرانيان پا به پاي بهار آغاز مي كنند و با كفش هايي از باران و تن پوشي از ترنم شب بوها دست يكديگر را چونان تيرداد مي فشارند و رخساره بشاش را عيدانه مي دهند به هم.

نوروز خردورز ، خردمندانه دست بهار را مي گيرد و بر درگاه خانه هاي ايرانيان مهمان مي كند تا تصويري از سبزينه ها در آيينه هاي منزل گاه پاشيده شود و دست نيلوفر را در پاي گل هاي كوهي بگذارد.

نوروز، اكسير عشق را در كوهساران و رودساران و سيبستان ها مي پاشد و ايرانيان در نيايشي بزرگ به ستايش روز خلق انسان از سوي خداوندگار هستي مي پردازند.

بهار رسول گل هاست كه درختان در آستانه سبزينگي و رستاخيري دوباره روبه آسمان به درگاه خداوند ايستاده نماز مي گزارند و شكر خداوند مي كنند.

ايرانيان دل هايشان را چون دانه هاي انار در محيط آداب و فضل شفاف مي كنند و چراغ دل به دست مي گيرند و در نوروز بر صحن چمن روي گل افروز را در آيينه مي اندازند.

ايرانيان چراغ دل مي افزوند در نوروز يعني كه خداوند جهان را آفريد، آنچنان كه نوروز را آفرينش كرد، آنچنان كه طبيعت را رستاخيزي براي نو شدن قرار داد و آن را نوروز قرار داد.

نظريه شكل گيري تمدن هاي باستاني در كنار رودخانه ها و حوضه هاي آبي از دير باز مورد تائيد باستان شناسان و مورخان تاريخ بوده است.

منطقه زاگرس با ورود بهار خود را آماده پذيرايي از مهمانان نوروزي اش مي كنند مهماناني كه سرزمين رودها و چشمه ها آمده اند.

به گواه تاريخ، بزرگترين تمدن هاي بشري در كناره هاي رودخانه ها و آبرفت هاي زاگرس شكل گرفته است و در ايران باستان نيز تمدن ايراني در كناره رودهاي بزرگي چون كارون و زاينده رود تاريخ ار آغاز كرده است.

در اين بين رودخانه كارون ، محوريت تشكيل تمدن ايران باستان يعني ايران پيش از اسلام، از جمله تمدن شوش و عيلامي ها بوده و رودخانه زاينده رود نيز مظهر تمدني تشيع با محوريت حكومت صفويه در فلات مركزي ايران يعني جي و اصفهان بوده است.

در ايران باستان نيز پارسيان ' آناهيتا' يا ' آناهيث ' را الهه زيبايي آبها نام نهادند و نگهبان آب، تا كسي آب را گل نكند و 'نارسيس' نيز در يونان با آب به خودشناسي رسيد.

اين غارها كه دهانه اي گشاد داشتند' اشكفت ' ناميده مي شد و برخي از اين اشكفت ها در منطقه زاگرس به ويژه در چهارمحال وبختياري و خوزستان در كنار رود كاورن نيز وجود داشت.

تمدن شوش بزرگ نيز در كناره هاي كارون شكل گرفت و سازه هاي آبي باستاني بر روي رودخانه كاورن نشان از عظمت تمدن سازي اين رودخانه هميشه جاري ايران دارد.

كشف مرتفع ترين محوطه باستاني دوران پارينه سنگي خاورميانه در كوهرنگ چهارمحال و بختياري يعني سرچشمه دو تمدن باستاني ايراني و تمدن اسلامي شيعه نيز يكي ديگر از ادله وجود تاريخ باستاني در حوزه رودخانه كارون است چه اين كه تاكنون در خاور نزديك و خاورميانه جايي اعلام نشده محوطه پارينه سنگي در ارتفاع دو هزار 700 متر بالاتر از سطح دريا وجود داشته باشد و احتمال مي رود مرتفع ترين محوطه پارينه سنگي خاورميانه همين محوطه شناسايي شده در كوهرنگ باشد.

در بررسي هاي انجام شده در شهرستان كوهرنگ چهارمحال و بختياري نشان مي دهد، مرتفع ترين محوطه باستاني شناسايي شده متعلق به دوران پارينه سنگي مياني با بيش از 40 هزار سال قدمت مي باشد.

رودخانه كارون در شوشتر در زمان باستان به دو شعبه چهاردانگه و دودانگه تقسيم مي شد و حد فاصل اين دو رودخانه ' ميان آب ' نام داشته و سرزميني حاصلخير بوده كه هخامنشي ها نيز به ميان آب و شهرك كلالك توجه خاصلي داشته و پس از طغيان رودخانه، شوشتر جديد پديد مي آيد.

يكي از بهترين سازه هاي آبي دنيا در دوران ساساني در شوشتر احداث شده و آسيابهايي كه از طريق نيروي آب كار مي كردند، نيز در اين منطقه برپا شد و با كاووش انجام گرفته در 26 هزار مترمربع از اراضي خريداري شده اين منطقه، پنج آرامگاه الميايي بي نظير كشف و شناسايي شده است.

در تابوت هايي كه در اين آرامگاه ها بدست آمده، افراد درجه يك منطقه مدفن شده و افراد درجه دو و درجه سه نيز در حاشيه اين تابوت دفن مي شده اند و طول اين تابوتها دو متر و ارتفاع آن نيز 45 سانتيمتر مي باشد و بسيار سنگين هستند.

اشيا بدست آمده در اين آرامگاه ها و در كنار تابوتها، زنجير آهني، عطردانها، دانه هاي شيشه اي ريز گردن بند و كوزه هاي دسته دار و خمره هايي به عنوان استودان ( استخوان دان) وجود داشته است.

با اين وجود كارون به عنوان يكي از رودهاي مهم تمدن ساز در سرزمين پارس نيازمند توجه و حفاظت است و چونان كودكي در گهواره بايد از نظر حفظ منابع طبيعي مورد توجه قرار گيرد.

حوزه كارون بزرگ شامل استان هاي خوزستان، اصفهان، چهارمحال وبختياري ،كهكيلويه و بوير احمد ،لرستان و فارس است و طول اين رودخانه 265كيلومتر مي باشد.

از سوي ديگر رودخانه زاينده رود محوريت تمدني و پايتخت صفويه به عنوان يكي از آغازگران حكومت شيعي در ايران بوده كه اصفهان را به عنوان مركزيت حكومت خود برگزيده اند.

در كنار زاينده رود كه بنا بر برخي اظهار نظرها در قزن پنجم از سرشاخه هاي كارون پديد آمده و بعد افرادي مانند شيخ بهايي براي انحراف آب به سمت پايتخت صفوي در اصفهان اقدام به حفر تنگه كارگران كرد،نيز تمدن هاي ديني و قومي شكل گرفت.

زاگرس غربي نيز سرزمين طاق بستان است ،سرزمين اهورايي كردستان ،سرزمين بالا نشين آذربايجان ،سرزمين شير هاي رام و خفته سنگي همدان ،سرزمين عيلام ،سرزمين دنا و زردكوه و سرزمين موسيقي دل انگير نوروزنامه .

خاستگاه موسيقي نوروز يا نوروز نامه زاگرس است و هم در اين منطقه از ايران بود كه نخستين نواري دل انگيز نواي نوروزي طنين انداز شده است.

موسيقي مناطق زاگرس نشين ايران خاستگاه كار و تلاش و كسب است،آنجا كه با هر كاري مردان نوايي بر لب زمزمه مي كردند.

موسيقي نواحي ، نواي بي كلام هزاران سال سكني گزيني انسان در كنار طبيعت است و آنجا كه كلام قاصر مي شود پيشنيه يك قوم در پژواك نغمه مضراب روح به هنگام سايش بر سيم ساز يا دميدن جان در ناي سرنا شنيده مي شود.

موسيقي تنها صداي ماندگار است، صداي سيم و نوا،موسيقي رزم آن هنگام كه جنگ آوران لباس نبرد بر تن مي كنند، موسيقي برزگري كه براي دروي محصول داس تيز مي كند و موسيقي عزا كه طنين انداز نواي حزن در دشت زندگي است.

كرنا يكي از سازهاي تاريخي ايران در منطقه زاگرس است كه فردوسي در يكي از اشعارش مي گويد:برآمد خروشيدن كرناي/ تهمتن برآورد لشگر زجاي /بفرمود تا رخش زين كنند/ دم اندر دم ناي زرين كنند.

انگار ساز كرنا ، سازي پرآوازه است كه صدايش در بيشتر اشعار فارسي شنيده مي شود و همواره با سرنا، نواي خوش خويش را منتشر مي كند.

از جمله صداهاي داراي موسيقي و هارموني در منطقه زاگرس لاوه لاوه ، هوره ، مور و سياه چمانه ، دروگري،برزگري، دي بلال و هي جار و بختياري و دهكردي است كه از سبك هاي مهم موسيقي مقامي غرب كشور محسوب مي شود.

در اين ميان موره جايگاه ويژه اي در ميان مردم لك زبان زاگرس دارد و اساس و درونمايه آن غم و اندوه است و پيشينه و جايگاه موره در منطقه زاگرس به گونه اي بوده كه كريم خان زند وقتي در منطقه زاگرس برادرش را توسط آزادخان افغان از دست داد، موره خوانها را براي تسكين دردش فراخواند.

آواي سياه چمانه يادآور مردم منطقه اورامانات است و شعر آن را بايد اورامي دانست كه اين آواي اصيل و باستاني در طول تاريخ دچار كمي تحول مي شود كه سبكي به نام' شيخايي' نيز در آن وجود دارد.

' لاوه لاوه ' يكي از آواهاي باستاني منطقه زاگرس بوده كه درگذشته هاي دور كه مردم در چادرها در دامن طبيعت مي زيستند با آهنگي شيرين براي دور كردن صداي حيوانات و صداهاي طبيعت هنگام شب در گوش كودكان، خوانده مي شد.

هوره شمشال نيز موسيقي خاص شبانان منطقه غرب بوده و هوره يادآور مردم ايلات كلهر، گوران،قلخاني وسنجابي در مناطق زاگرس نشين ايران بوده و قدمتش با بررسي سابقه ساز تنبور' به قرون تاريخي باز مي گردد.

با پيدا شدن مجسمه اي از تنبورنوازي در شوش دانيال با قدمت سه تا چهار هزار سال قبل از ميلاد مسيح و نقش نگاره تنبور نوازي با هفت هزار سال قدمت، مي توان پيشينه كهن هوره و تنبور را بررسي كرد.

موسيقي اين منطقه با غناي معنوي و فرهنگي ايراني جزء موسيقي ماندگار ايران زمين است كه سينه به سينه و نسل به نسل منتقل شده است.

موسيقي محلي و بومي برخاسته از بطن فرهنگ ايراني است كه از دوران باستان تاكنون باقي مانده و تنها به صورت بومي به نسل هاي آينده منتقل شده است.

گزارش از محمود رييسي

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

در باره چهار محال وبختیاری

موسیقی(جدید)
نی – در صحرا به دنبال گله و توسط چوپانان نواخته می شود . نی را در مراسم عروسی با نوای شاد و در عزای جوانان و بزرگان ایل و فامیل با نوایی حزن انگیز می زنند .

دهل- از پوست "گل کوهی" ساخته می شود . به کول می اندازند و در مراسم شادی و عزا همیشه با ساز هم نواست

سرنا – (سورنای) تماما از چوب و دارای بدنه کوتاه و سر آن به شکل قیف کوچک است . در مراسم عروسی همراه دهل نواخته می شود . در مراسم عزا با آن آوای سوگ می نوازند .

کرنا (کرنای)- به شکل سرنا ولی بلند و سر آن به شکل قیفی بزرگ از فلز زرد رنگ و برنجی شیپوری شکل ساخته شده است . صدای بلند و نسبتا زمختی دارد . در مراسم عروسی و یا در مراسم و مسابقات اسب سواری همراه دهل نواخته می شود .

پوشاک چهارمحال
 براساس تفاوت های اقلیمی و فرهنگی ، پوشاک زنان و مردان بختیاری با مردم چهارمحال متفاوت است و پوشاک آن ها در نقاط مختلف استان ، در هر دو منطقه فرهنگی مذکور ، بر اساس اقلیم ، آداب و رسوم و فرهنگ تفاوت هایی نیز با یکدیگر دارد .

پوشاک زنان
سرپوش : لچک (کلاقچه) ، چارقد (روباک) ، فینا ، روبند (نقاب) دوواق و چادر از پوشش های سر زنان است که هر یک به فراخور جا و مکان و مناسب  مورد استفاده است .‏

تن پوش: زیر پیراهن ، پیراهن ، جلیقه ،        تمبان ، پاکش و چاقچور پوشاننده بدن و تن زنان چهارمحالی است .

پوشاک مردان
کلاه : از جنس نمد و به رنگ های سیاه ، قهوه ای ، نخودی و در انواع "خسروی" و "شب کلاه" مورد استفاده قرار می گیرد .

پیراهن
: از پیراهن های معمولی استفاده و بر روی آن کت می پوشند .

تنبان
: از جنس "دبیت" به رنگ مشکی است و دارای پاچه های گشاد می باشد .
استفاده از پاپیچ ، مچ بند ، گیوه ، کلیچه نمدی و نمد کول نیز در بین چوپانان و گله داران متداول است .‏

پوشاک بختیاری
پوشاک زنان
سرپوش
: نوعی سرپوش یا کلاه زنانه است که از نظر شکل ظاهر و طریقه دوخت یکسان ولی از نظر نوع پارچه و تزیین متفاوت است و انواع آن عبارتند از : لچک ، منیا ، پیشانی بند .‏

لچک: لچک ریالی که با سکه هایی از طلا یا نقره سکه دوزی می شود و پارچه آن مخمل آستردوزی شده است ، لچک پولک که به آن "پیککی – پینکی" می گویند و با پولک و یا منجوق تزیین می شود .

مینا : هم زمان با لچک استفاده می شود و مکمل آن است و استفاده هر یک به تنهایی امکان ندارد .‏

پیشانی بند (تیک بند) : نواری است به عرض ده تا پانزده سانتی متر و طول یک تا دو و نیم متر که    محکم نگه داشتن مینا بر روی سر و جلوگیری از لیزخوردن آن به پیشانی بسته و از پشت سر گره می خورد .‏

دستمال (روسری) :
در مواقع "کار" یا "عزا" که معمولا پوشیدن لچک و مینا معمول نیست ، مورد استفاده قرار می گیرد .

پیراهن "جووه" : تن پوش زنانه است که به رنگ سیاه برای زنان مسن و به رنگ های شاد و گل دار با زمینه زرد ، قرمز ، آبی و نارنجی مورد استفاده زنان جوان است . بلندای آن تا ساق پا است و از طرفین چاک دارد .‏

شولمار قری (شلوار قری) : نوعی تنبان زنانه به صورت دامنی پرچین است که تا روی پا می رسد . مصرف پارچه آن تا ده متر برای هر شولمار است .

چادر : در مواقع عزاداری و با رفتن به شهر و مسافرت به سر می اندازند . معمولا نازک و از جنس تور است .

پوشاک مردانه:
کله ، کلاه : از جنس نمد و به دو نوع است

کلاه خسروی : که ارتفاع آن حدود دوازده سانتیمتر و به رنگ سیاه و بیش تر بزرگان ایل به غیر از طبقات رعیت و برزگر به سر می گذارند .

کلاه شو کله (شب کلاه) : رنگ آن زرد یا نخودی و نیم دایره شکل است . نرم است و به راحتی تا می شود چون بیشتر مورد استفاده برزگران و چوپانان است که شب ها به دنبال گله آن را از سر بر نمی دارند و و به " شو کله " معروف است .

پیرهن (پیراهن) : از جنس نخ نازک و سفید رنگ با یقه گرد است که تا روی زانو می آید :‏
چوفا یا جوخه : با نخ پشمی یا پنبه ای با زمینه سفید با خطوط مشکی که تا ساق پا می آید بافته می شود . بدون آستین و دکمه است و مانند عبا بر روی لباس پوشیده می شود . انواع مختلف آن عبارتند از : لیواسی ، موری ، و معمولی (چرکی) شولمار (شلوار ، تنبان مردانه ) : از پارچه ضخیم مشکی معروف به "دبیت" با پاچه های گشاد دوخته می شود . اگرچه در لیف تنبان "کش" عبور می دهند ، ولی کمربند هم روی آن می بندند .

شال: از نخ پشمی بافته می شود و یا از پارچه سفید چلواری ضخیم و چندین دور به کمر و بر روی پیراهن بسته می شود .

پاپیچ (پاتوه ، پاتابه) : از نخ پشمی بافته و یا از پارچه کتانی به طول یک تا یک و نیم متر و عرض ده تا پانزده سانتی متر از مچ پا تا زانو بسته می شود . مورد استفاده آن در پیاده روهای طولانی چوب بازی در مراسم عروسی و برای چوپانان است .

گیوه
: نوع مرغوب آن "ملکی" است که رویه آن ریز بافت و کف آن تخت کش شده است (از پارچه کرباس)کلیچه ، کلچه ، بالاپوش نمدی بدون آستین است که مردان به تن می کنند و تا کمر پایین تر از آن می آید .

نمدکول : وزن آن سنگین ، دارای آستین و تا روی پا می آید . چوپانان و برزگران برای محافظت از سرما می پوشند .

خوراک
غذاها و خوراک محلی
 مردم استان شیوه معیشت مبتنی بر دامداری کشاورزی و باغداری گیاهان وحشی مانند کرفس کوهی ، شنگ پا کلاغ ، چاووک ، کنگر و ... را پس از پختن با ماست مخلوط میکنند که به آن "تیلیکه – تلیکه" می گویند .‏
از مخلوط : شیر و دوغ ، "گوره ماست" تهیه می کنند .
از گیاهانی مانند ، موچه ، اوماج ، و با گیاهانی مانند ترشک یا سلمان تره "آش دوغ" "آش ماست" یا "آش کشک" می پزند .
از آب کشک : کله جوش "کلاجوش" و با رشته کردن خمیر آش برگ پخته می شود .
"کاردی" که گیاهی کوهی است ، در پخت آش به همین نام مورد استفاده است . کاچی در دو نوع شیر و آردی به نام های "کاچی شیر" و "کاچی تامی" پخته می شود .
آش های نذری مانند شیر برنج "آش شیر" ، شله زرد ، آش رشته و آش برگ معرفند .‏
کباب بختیاری ، کباب قارچ ، کباب مرغ و کبک تیهو از "خوش سلیقگی" مردم استان در انتخاب نوع غذاست .

نان های محلی
نان خانگی : در تنور گلی یا تنور فلزی (گازی) پخته می شود و در شهرها و روستاها عمومیت دارد .

فتیر : نان بسیار نازکی است که عشایر و بختیاری ها بر روی ساج و (توه ، تابه) می پزند .

تپ تپو : در مواقع ضروری که برای " ورآمدن " خمیر فرصت نیست ، بلافاصله خمیر را پس از اندکی مشت مالی (سرشیدن) به ضخامت کمتر از نان ولی بیش تر از فتیر تهیه و بر روی ساج می پزند . گله داران از این نان استفاده می کنند .

نان چارسنگی: با ضخامت دو تا چهار سانتی متر به صورت درو نیامده توسط چوپانان و یا گله داران استفاده می شود و به آن "خوشبا" نیز می گویند .‏

کاکولی : برای جا خالی ، عروسی ها مراسم شادی و یا سوغاتی و نذری پخته می شود . گرده ای نسبتا ضخیم است که در پخت آن از شیر ، زرده تخم مرغ ، کنجد ، گلرنگ ، سیاه دانه ، و شکر و آرد استفاده و بسیار خوشمزه و خوش رنگ است .‏

نان خشکه
: جهت صبحانه پخته می شود و گاه به خمیر آن شکر می ریزند که "نان خشکه قندی" نام دارد .

تنقلات محلی
کلخون (دانه گیاهی مغزدار که پوسته چوبی دارد) ، کشمش ، نخودچی ، مغز گردو ، مغز بادام ، پر هلو (هلو خشک شده) پر زردآلو ، که گاه چند نوع از این تنقلات مانند کشمش ، نخودچی و مغز بادام مخلوط و با هم خورده می شوند .

 

فرهنگ عامهجشن ها و اعیاد

زندگی در طبیعت و تلاش سخت برای امرار معاش ، مردمان چهار محال و بختیاری را سخت کوش ، تلاشگر ، ساده دل ،مهربان ، مهمان نواز و پای بند به سنت ها ساخته است.
بختیاری ها سوارکاران و تیراندازهایی ماهر هستند. زنان در کار کشاورزی و دامداری دوشادوش مردان تلاش میکنند آن ها به مناسبت های مختلف برای برگزاری  مراسم جشن و سرور در زیر یک سقف که می تواند سیاه چادر عشایری باشد جمع می شوند.
     مردمان استان در برگزاری مراسم جشن و سوگ به سنت ها و آیین های کهن پایبندند.

جشن نوروز
 
نوروز باستانی در میان مردم چهارمحال  و بختیاری جایگاه ویژه ای دارد. همۂ مردم اعم از شهر نشین ، روستایی  و کوچ نشین از اواسط اسفند ماه با خرید و نو کردن لباس و لوازم منزل و خانه تکانی و خرید شیرینی و گل به استقبال نوروز می روند. در خانه یک یا چند ظرف غلات و حبوبات سبز می کنند. اگر بین اقوام و دوستان کدورتی باشد با وساطت بزرگان به صلح و آشتی تبدیل می شود. ‏
غذای شب عید از اهمیت خاصی برخوردار است. در موقع تحویل سال ، اگر چه در نیمه های شب باشد یا در منزل بزرگ خانواده جمع می شوند و یا در زیارتگاه ها و اماکن متبرکه تجمع می کنند. ‏
 روز عید اول به دیدن پدر و مادر و بزرگ خانواده و فامیل می روند و سپس با رفتن به خانه اقوام و دوستان سال نو را تبریک می گویند. بچه ها در دسته های مختلف به خانه ها می روند و عیدی می گیرند و سعی میککند تا قبل از ظهر از خانه های مورد نظر عیدی خود را بگیرند، زیرا اگر ظهر شود ، به آنها گفته می شود. عید رفت به روستای پایین دست.
دید و بازدید تا قبل از سیزده فروردین ادامه دارد و کسانی که از روستاها و شهرهای دور و نزدیک به عید دیدنی می روند و بازدید کنندگان آن ها تا روز دوازدهم فروردین به این کار مبادرت می ورزند. به کسانی که در آن سال ازدواج کرده و به دیدنی می روند عیدی خوبی داده می شود.‏

شنبه گردش
‏  
  اولین شنبه سال نو را زنان و کودکان از خانه بیرون می روند و با چیدن گیاهان خوراکی که تازه سر از خاک در آورده اند در مزارع و باغات « نحوست » = ( نحسی ، بدی ، پلیدی )
این روز را دور می کنند و به آن « شنبه گردی _ شنبه گردش » می گویند . شنبه گردی به صورت خانواری نیست و غذای روز به خارج از منزل برده نمی شود و بیش تر خاص زنان و کودکان است. دختران به امید باز شدن « بخت» در این روز هم چون سیزده بدر سبزه گره می زنند.‏

سیزده بدر
‏    روز سیزده بدر اگر هوا مساعدت نماید ، کمتر خانواده ای است که در استان چها محال و بختیاری آن روز را در طبیعت نگذراند. نهار سیزده بدر را در منزل پخته و همراه میوه ، چای و آجیل با خود می برند. سبزه عید را به آب می اندازند ، جوانان مشغول بازی های محلی می شوند ، زنان و کودکان اوقاتی را به آب بازی می پردازند و آتش در جای جای بیابان افروخته می شود.  دختران سبزه گره می زنند و بزرگ ترها سال نو را برنامه ریزی می کنند. ‏
‏    اگر روز سیزده بدر هوا ابری ، طوفانی یا بارانی بود ، روز چهاردهم نوروز را با نام « چارده بدر» همانند سیزده بدر به جا می آورند. اگر در این روز هم هوا مساعدت نداشت سیزده بدر به سال بعد موکول می گردد.

چهارشنبه سوری
  
  چهارشنبه آخر سال برای خانواده ها و نوجوانان استان چهار محال و بختیاری بسیار لذت بخش و هیجان انگیز است. در خانه ها با پریدن از روی هفت بوته افروخته با سال جاری وداع می کنند. در شامگاه چهارشنبه آخر سال، در بلندترین قله های اطراف هر شهر و روستا شعله های آتش که توسط جوانان افروخته شده است خود نمایی می کند.‏

مراسم ازدواج
   شیرینی خوران پس از اینکه خواستگاری به صورت تقریباً پنهانی انجام و موافقت خانواده عروس را گرفتند ، یک شب شیرینی و انگشتری طلا به خانه عروس می برند و پس از صرف شام و خوردن شیرینی « قباله برون _ برو بی » می کنند. یعنی با نوشته ای میزان « شیربها» و « مهریه » را مشخص می کنند ، بعد از آن خانواده عروس شیرینی و پیراهن برای داماد می بندند و موقع رفتن به دست آن ها می دهند. مراسم عقدکنان با دعوت از خویشان و دوستان در خانه عروس انجام میشود. مراسم عروسی در دو شب برگزار می شود.‏
‏    مدعوین گوسفند یا پول نقد به خانه عروس یا داماد هدیه می برند. خانواده عروس در مراسمی که فردای عروسی در خانه داماد برگزار و به آن « بندر تخت » یا « پشت پرده » می گویند خود را که « لوازم خانگی » یا « پول نقد» است ، می دهند.‏
‏     در عروسی « ساز» و « دهل» می نوازند و زنان و مردان « دستمال بازی » می کنند و « چوب بازی » مخصوص مردان است. موقع بردن عروس به خانه داماد که پاسی از نیمه شب گذشته است ، داماد برروی بام رفته انار و « هفت تخمه » ( آجیل و نقل از هفت نوع ) بر سر عروس که او را سه دور گرد « آتش » می گردانند می ریزد. و معتقدند که با این کار عروس با خود برکت و رحمت به خانه می آورد.

چوب بازی در عروسی
   
چوق بازی ( چوب بازی ) در عروسی ها و مراسم جشن و سرور که ساز و دهل نواخته می شود، انجام می گیرد. مردم دور میدانی حلقه زده و این مراسم را تماشا می کنند. ‏
‏    یک نفر با چوب بلندی به ارتفاع  5/2-2 متر که به آن « دایاق » می گویند همراه نفر مقابل با « ترکه » ای ، داخل میدان قرار می گیرند. ترکه به دست ترکه خودرا به طرف پاهای فردی که دایاق به دست دارد، پرتاب و فرد مقابل دایاق را مقابل آن قرار می دهد و دفاع می کند. ترکه به پای مقابل بخورد یا به ایاق ، نفرات ترکه و دایاق را تعویض می کنند. به فواصل یکی از نفرات تماشاچی دایاق را می گیرد و فرد دایاق به دست از میدان خارج می شود. در چوب بازی ساز و دهل با ریتم به خصوصی نواخته می شود که مخصوص این بازی است.  ‏

اعیاد
‏   جشن های مذهبی در بین مردم استان چهار محال و بختیاری جایگاه ویژه ای دارند که عبارتند از عید فطر، قربان ،شعبان ، عید فطر
    پس از شرکت در نماز عید با روبوسی عید فطر را به یک دیگر تبریک می گویند. عده ای « فطریه» مردم را جمع آوری و قبلا به فطریه دهندگان می گویند که برای فلانی یا خانواده فلانی ( ایتام ، سادات ، فقراء و... ) فطریه جمع می کنند. هر کس برای فرد یا خانواده ای که در نظر دارد ، فطریه جمع می کند و زکات فطریه را می دهد که ممکن است گندم ، برنج یا پول نقد باشد. در این روز به دیدن بزرگترها می روند و ناهار را در منزل بزرگ خانواده و فامیل صرف می کنند.
 ‏
عید قربان
   عید قربان در استان چهار محال و بختیاری بهانه ای دیگر برای جمع شدن دورهم و خوردن ناهار با یکدیگر است. کسانی که به حج مشرف شده با فرزند آنها در ماه قربان « ذی الحجّه»‏
به دنیا آمده اند، حتما گوسفندی را ذبح می کنند.
   شب عید قربان « نبات » و شیرینی به قربانی می خورانند و پاها و پیشانی آن را حنامی گذارند. بچه ها و زنان و دختران هم دستان خود را حنا می بندند.‏
‏   صبح عید قربان افرادی که خواندن « دعای قربانی » را می دانند به خانه قربانی کنندگان که قبلا آنها را دعوت کرده اند ، می روند و بالای سر قربانی که که به سمت قبله درازش کرده اند می ایستند و دعا می خوانند. پس از خواندن دعا به منزل و منازل بعدی مراجعه می کنند ، زیرا پس از ذبح قربانی « سهم گوشت » دعاخوان به منزل او فرستاده می شود در ایشان هر چه بیشتر به منزل قربانی کنندگان مراجه کنند ، گوشت بیشتری نصیبشان خواهد شد. « خون قربانی » را در ظرفی می ریزند و آن را در محل تمیز خاک می کنند.
 
عید شعبان
   
روز پانزده شعبان تولد امام عصر ( عج ) یکی دیگ ازایام شادی و جشن و سرور مردم استان چهار محال و بختیاری است. در این روز خانواده ها عید شعبان را به یکدیگر تبریک می گویند. و با خرید شیرینی جشن کوچکی را در خانه خود و یا در منزل بزرگ خانواده برگزار می کنند.

آیین های سوگواری

مراسم تدفین
   پس از غسل دادن و خواندن نماز و دفن متوفی، عده ای همراه صاحبان عزا به خانه آن ها می روند و در آنجا به خواندن فاتحه و سوگواری می پردازند و از منزل خارج می شوند. این کار تا هنگام عصر ادامه دارد. ‏
‏   شب اول که متوفی دفن شده بعد از نیمه شب به عنوان « مژدگانی » بر سر قبر می روند و با افروختن آتش و گریه و زاری با عزیز خود وداع می کنند ( عده ای از خویشان و اقوام همراه صاحبان اصلی عزا میروند که آنها را پس از لحظاتی از روی قبر بلند کرده به منزل می آورند.) در منزل متوفی سه شب متوالی « قرآن خوان » دعوت و قرآن خوانی با صرف شام انجام می گیرد. فردای روزی که متوفی دفن شده را به عنوان « مراسم سوم » در مسجدی می نشینند و قرآن می خوانندو به صاحبان عزا تسلیت می گویند. ولی به محل قبرستان مراجعه نمی کنند.
    شب هفتم_ قرآن خوانی در منزل و روز آن پس از مراسم قرآن خوانی و عزاداری در مسجد به محلقبرستان می روند. شب هفت دوم و سوم هم در منزل قرآن خوانی برگزار و بعد ازظهر فردای آن روز به قبرستان می روند ولی شب هفت چهارم را بدون قرآن خوانی و روز آن را بدون مراجعه به قبرستان می گذرانند. چهلم در هفته پنجم مانند هفته اول برگزار و مراسم سالگرد نیز چون چهلم برگزار می شود. در سه روز اول عده ای از خویشان و اقوام جهت خانواده متوفی لباس سیاه می برند و پس از سالگرد ، لباس نو برای آنها برده و به اصطلاح لباس سیاه را بر می دارند. اکر متوفی جوان باشد ، در مراسم هفته « ساز چوبی_ ساز چپی » می نوازند که نواختن « سرنا » و زدن « دهل عزاداری » است.
عید مردگان
    کسانی که طی  سال عزیزی را از دست داده اند، به شرط آنکه تا روزهای پایانی سال چهلمین روز را برگزار کرده باشند، جهت برداشتن عذر از خویشان و اقوام که با دل خوش به استقبال عید نوروز بروند، روزی را « عید » به نام متوفی گرفته و مراسم قرآن خوانی در منزل برگزار و پس از صرف ناهار به قبرستان می روند. در پذیرایی از آرد نخودچی و قهوه استفاده می کنند که میهمانان با برداشتن یک قاشق آرد نخودچی و یک قاشق قهوه و خوردن آن به این باور می رسند که شادی و غم ، تلخی و شیرینی همراه هم هستند. و بدین وسیله عذر را از میان برداشته و همراهان سال نو را به خوبی و خوشی جشن می گیرند.
   
سوگواری مذهبی
  
کسانی که در محرم و یا صفر به دنیا آمده اند، « وقفی » محسوب و در ماه های محرم و صفر حتما لباس مشکی به تن می کنند. « علم نذری » را که در خانه نگهداری یا در مسجد ودیعه نهاده اند ، پارچه سیاه یا رنگی می پوشانند. در تاسوعا و عاشورا دسته های سینه زن و  زنجیر زن از مسجد به سمت امامزاده حرکت و سه دور ، دور امامزاده می چرخند و سپس تا مسجد راه خود را ادامه می دهند.
    در این روزها « حنجیله قاسم » ( حجله قاسم ) می بندند. نوجوانی را که پاها ودست و صورتش را با رنگ قرمز کرده اند بروی تخته ای با کفن گلگون می خوابانند و کبوتر را که پر و بالش قرمز شده است ، در دستان او قرار می دهند و او را پیشاپیش دسته های سینه زن بر دست می برند.

‏     ده روز اول محرم و حتما تاسوعا و عاشورا را در مسجد یا اطراف امامزاده ها ، بعداز ظهر تعزیه خوانی می کنند. در شب های تاسوعا و عاشورا حلوا که به آن « ترحلوا » یا « تل حلوا » می گویند و از شیره انگور و آرد و شکریا شکر و آرد می پزند و لای نان نازکی که به « یخه » معروف است می نهند به خانه ها می برند یا در مسجد در بین سوگواران نذری می دهند.    ‏

جغرافیای انسانی

نژاد : قبل از مهاجرت "آریایی ها " به فلات مرکزی ایران در هزاره دوم ق م چهارمحال و بختیاری دارای روستاهای مسکونی فراوانی بود . پس از مهاجرت آریایی ها ، آمیختگی بین ساکنان محلی و مهاجرین صورت گرفته که احتمالا چندان وسیع نبوده است مردمان چهارمحال و بختیاری از نظر ریخت شناسی تفاوت های فرهنگی مانند :زبان ، گویش ، آداب و رسوم و معیشت دستخوش تغییرات و امتزاج با سایر اقوام قرار گرفته اند . ریخت بختیاری ها به گروه " سرپهن " تعلق دارد که بیانگر ریشه نژادی "سامی" آن هاست. اگر زبان لری بختیاری ها را در نظر نگیریم ، از نظر نژادی با لرها تفاوت دارند .‏

زبان :‏
از نظر زبان شناس سه گویش زیر در استان رایج است :‏
‏1 گویش فارسی که در منطقه چهارمحال و در بین ساکنان شهرستان های شهرکرد و بروجن رایج است‏
‏2- گویش لری که در منطقه بختیاری و در بین ساکنان شهرستانهای لردگان ، اردل ، کوهرنگ و فارسان رایج است ‏
‏3- گویش ترکی "ترکی قشقایی" که در بین روستاها و شهرهای استان رایج است .

مذهب:‏
 مردم استان چهارمحال و بختیاری پس از لشکرکشی ابوموسی اشعری به سال 23 ه.ق دین اسلام را پذیرفته اند . از زمان شاه عباس صفوی با کوچ تعداد زیادی ارامنه و سکونت آنها در مناطقی از چهارمحال تعدادی روستای ارمنی نشین شکل گرفت که با پیروزی انقلاب و کوچ تمامی ارامنه ، در حال حاضر مردمان چهارمحال و بختیاری یک پارچه مسلمان و شیعه اثنی عشری می باشند .

مفاخر استان :
چهارمحال و بختیاری محل رشد و بالندگی علما و شعرا و عرفای فراوان و به نامی بوده که مشهورترین آنها عبارتند از "عمان سامانی" صاحب گنجینه الاسرار ، "دهقان سامانی" صاحب شکرستان و هزار و یک شب "محرم قهفرخی" "قطره سامانی" صاحب مختارنامه که بر یکصد و پنجاه هزار بیت بالغ می گردد.‏
‏"دفتری" "نیره" از شعرای بروجن ، "واهب بختیاری" معاصر شاه عباس صفوی ، "اسکندخان عکاشه" ملقب به " ضیغم الدوله" "پژمان" و "افسر بختیاری" و میرزا حبیب دستان بنی است .‏
آیت اله سید ابوالقاسم نجفی حسینی دهکردی ، فرزند حجت الاسلام والمسلمین سید محمد باقر در سال 127 ه.ق در دهکرد "شهرکرد" ، به دنیا آمد و پس از فراگیری آموزش های اولیه متداول در دوره قاجاریه نزد پدرش ، به اصفهان عزیمت و در حوزه علمیه صدر بازار آن شهر تحت نظر اساتید به نام آن ایام نظیر  آیات و حجج اسلام " میرزا ابوالمعالی " " میرزا محمد حسین نجفی " "آخوند ملا محمد باقر فشارکی " " آخوند ملاحسین نوری " " حاج اسماعیل درکوشکی " به فراگیری علوم دینی و مذهبی رایج پرداخت و در سن بیست و پنج سالگی موفق به دریافت درجه اجتهاد گردید .‏
مرحوم دهکردی پس از پایان تحصیلات خویش در اصفهان به عتبات عالیات عزیمت و در حوزه های علمیه "سامرا " و "نجف اشرف " به تکمیل آموخته های خویش نزد بزرگانی چون ملافتح علی سلطان آبادی، آخوند خراسانی و میرزا محمد حسن شیرازی پرداخت و پس از دریافت اجازه روایت احادیث از علمای بزرگ آن زمان به اصفهان دعوت شد و در حوزه علمیه صدر بازار در کنار علمایی چون "جهانگیرخان قشقایی" و "عبدالکریم جزی" به تدریس مفاهیم اعتقادی و دینی روی آورد که ماحصل این فعالیت علمی و دینی تربیت شاگردانی چون آیت اله حاج آقا رحیم ارباب و آیت اله سید عبدالحسین طیب بوده . از جمله آثار قلمی این عالم می توان به تالیف بیش از پانزده جلد کتاب و رساله در زمینه های دینی و مذهبی اشاره کرد که از آن میان " رساله علمیه " و کتاب " منجر الوسیله " ایشان به چاپ رسیده است . بالاخره در سال 1313 ه .ش دارفانی را وداع و در "زینبیه اصفهان به خاک سپرده شد .‏

عمان سامانی " :‏
 میرزا نواله  عمان سامانی مشهور به تاج الشعرا به سال 1258 ه. ق در سامان متولد شد . او تحصیلات ابتدایی را در مکتب خانه های محلی فرا گرفت و بعد به اصفهان عزیمت و در مدرسه "سیناورد " و "صدر " وارد و سالها در خدمت " اخوند کاشی " به کسب علم اشتغال داشت و در اواخر عمر به سامان مراجعه و آثار ارزنده ای از خود به یادگار گذارد  از جمله آثار عمان : گنجینه الاسرار ، مخزن الدر ، قصاید و غزلیات و معراج نامه می باشد .‏

این شاعر گرانقدر در سن 64 سالگی به سال 1330 ه.ق از دنیا رحلت و پیکر او در سامان به صورت امانت دفن و بعد از چند سال به شهر مقدس نجف اشرف انتقال یافت و بین قبر هود و صالح دفن گردید .‏
عمان را باید اولین شاعری نام برد که اشعار کربلایی را از قالب سوگ خارج و در قالب حماسی آمیخته به عشق و روشنگری ارائه کرد . ابیاتی از عمان سامانی:‏
                     کیست این پنهان  مرا در جان و تن        کز زبان من همی گوید سخن
           اینکه گوید از لب من راز کیست             بنگرید این صاحب آواز کیست‏

دهقان سامانی:
میرزا ابوالفتح خان ملقب به سیف الشعرا متخلص به دهقان در سال 1265 ه .ق در شهر "سامان " به دنیا آمد . او در طول عمر خود زنی اختیار نکرد . دهقان تحصیلات مقدماتی را در مکتب خانه ای در سامان گذراند و سپس به اصفهان عزیمت و در مدرسه "جده اصفهان " مشغول فراگیری علوم زمان خویش شد . دهقان سامانی در سال 1326 ه.ق از دنیا رفت و در محلی که اشعار خود را می سرود و به "ایوان کیف در بند" معروف است . در شهر سامان به خاک سپرده شد . مهمترین آثار دهقان عبارتند از هزاردستان شکرستان ، داوودنامه ، قطعات و رباعیات ، رباعی زیر از دهقان سامانی.‏
          این لاله نگر به باغ چون آمده است     با پیرهن غرقه به خون آمده است
          این سبزه که بینی خط                     در خاک شده باز برون آمده است‏

آصف قهفرخی:‏
علی محمد معروف به کربلایی میرزا متخلص به "آصف" به سال 1273 ه.ق در قهفرخ ( فرخشهر) به دنیا آمد و به سال 1338 ه.ق در سن 65 سالگی از دنیا رفت و در محلی به نام " آصفیه " در فرخشهر به خاک سپرده شد . شغل او "بقالی" و صاحب دیوان اشعاری شامل : غزل ، قصیده و قطعات است . مثنوی نامه ، سروش نامه ، مطایبه نامه ، بیان الحق از سروده های اوست : غزلی از آصف:‏
 
 هر چه کنی بکن ، مکن رنجه دل فکار من                    هرچه بری ببر ، مبر صبر من و قرار من
  هرچه بری ببر ، مبر رشته الفت ای صنم                      هرچه دهی بده ، مده وعده انتظار من
  هرچه خوری بخور، مخور باده به بزم مدعی               هرچه کشی بکش ، مکش پا زسر مزار من‏
  هر چه زنی بزن ، مزن پنجه به خون عاشقان             هر چه شوی بشو ، مشو آفت جان زار من
  هرچه نهی بنه، منه بر دل "آصف" آرزو                        هرچه روی برو ، مرو در دم احتضار من

پژمان :‏
حسین پژمان بختیاری متولد چهارم آبان 1279 ه.ش شاعر و ادیب معاصر از جمله مفاخر ملی است و آثار فراوانی در زمینه ترجمه از زبان فرانسه ، تالیف مقالات تحقیقی ، ادبی تاریخی ، تصنیف ترانه های گوناگون و سرایش شعر فارسی دارد که ماحصل آن تهیه دیوانی مشتمل بر بیش از 5 هزار بیت است . پژمان در زمره شاعرانی نوپرداز است که به قالب های سنتی وفادار مانده و تلاش فراوانی در راستای حفظ یادمان های نیاکان داشته اند . وی از نوادگان خوانین بختیاری فاتح تهران در جریان مشروطیت دوم است . به همین دلیل بیشترین ایام عمر خویش را در تهران گذراند و علاوه بر اهتمام به زمینه های ادبی در راستای فعالیت های اداری در وزارت پست و تلگراف و تلفن نیز مشغول به کار بود .این شاعر وادیب برجسته در سوم آذر ماه سال 1353 دارفانی را وداع و در بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد .‏


    
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد                          کس جای در این کلبه ویرانه ندارد ‏
     دل را به کف هر که نهم باز پس آرد                                 کس تاب نگهداری دیوانه ندارد ‏
     در بزم جهان جز دل حسرت کش ما نیست           آن شمع که می سوزد و پروانه ندارد
     گفتم مه من از چه تو در دام نیفتی                              گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد ‏
     ای آه مکش زحمت بیهوده که تاثیر                                 راهی به حریم دل جانانه ندارد
     در انجمن عق فروشان ننهم پای                                     دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد
     تا چند کنی قصه ز اسکندر و دارا                             ده روزه عمر این همه افسانه ندارد

داراب افسر بختیاری:‏
متخلص به "افسر" از طایفه احمد خسروی بختیاری به سال 1279 شمسی در چغاخور بختیاری به دنیا آمد و به سال 1320 شمسی مقیم اصفهان شد . داراب که به "داراب افسر " و " افسر بختیاری " معروف است در مکاتب محلی آموزش دید و آموزش کلاسیک را هرگز تجربه نکرد ، ولی از لحاظ معلومات عربی و علوم ادبی ، معلومات وافی داشت و از سی سالگی به سرودن شعر پرداخت .‏
این شاعر گرانقدر از سال 1337 شمسی به علت سکته قلبی نیمی از بدنش فلج و تا پایان عمر که به سرودن غزلیات ، اشعار زیادی به گویش بختیاری دارد که مشهور ترین آنها "همیلا" یا "گفتگوی دختر شهری و پسر لر " است "خداییه به گویش بختیاری"

               ای که روزی همه خلق زا بنار تونه                    آسمون ها و زمین کرده کردارتونه
               همه نقش و نگاری که منه دنیا هد                        همه از پرتو یک جلوه دیدار توئه
               حق تو داری بکنی هر چه بدنیا اخوهی         چون همه بید و نبید زنده ز پندار توئه‏
               ‏"افسر" ئی فخر بسه سی تو که بعد از مرگت     اسم لر تا ابد زنده ز اشعار تونه‏

منابع آب

 به علت کوهستانی بودن وجود ارتفاعات برف گیر و ذوب شدن برف کوهها ، استان در تابستان دارای برفاب می باشد .در واقع کوه های مرتفع این منطقه محل ذخیره آب های دائمی و در نتیجه سرچشمه رودهای همیشگی است.
با توجه به ارتفاع منطقه و این که جهت ارتفاعات از شمال غرب و جنوب شرق است ، آب های این منطقه به دو قسمت تقسیم می شوند :‏

الف- قسمتی که به سمت شرق سرازیر و حوضچه زاینده رود را تشکیل می دهد.
ب – قسمتی که به سمت غرب و جنوب غرب جریان دارد و سرچشمه کارون علیا نامیده می شود.‏

رودخانه زاینده رود :‏
 ‏ حوزه آبریز زاینده رود با مساحتی حدود 3200 کیلومتر مربع از قسمت شرق سلسله جبال زاگرس شروع  و پس از طی مسافتی در حدود 360 کیلومتر در جلگه اصفهان به باتلاق گاوخونی می ریزد .
سرچشمه زاینده رود در دامنه شمال شرقی زردکوه در جنوب روستای دیمه و در فاصله یازده کیلومتری تونل های کوهرنگ است که درفاصله یک کیلومتری به موازات آب کوهرنگ جریان می یابد و قبل از اتصال به آن ، به شاخه دیگری به نام "خربه" متصل می شود . آب خربه از کوه "کفت برد " در شرق زردکوه سرچشمه می گیرد . از روستای "قلعه سبزی" گذشته با رودخانه دیمه یکی شده و وارد آب کوهرنگ می شود . نوع بستر اصلی رودخانه "قلوه سنگی" است زاینده رود را می توان بزرگترین رودخانه داخلی ایران دانست . اجزاء و سرچشمه های تشکیل دهنده آن عبارتند از :‏
• سرچشمه دیمه : از شمال شرق زردکوه و جنوب روستای دیمه‏.‏
• میان رودان : از کوه "بلشت" در شمال دهستان شوراب و در جهت شمال و جنوب جریان دارد .‏
• شاخه توف سفید : از ارتفاعات زردکوه سرچشمه گرفته و از طرف غرب به رودخانه زاینده رود اضافه می شود .‏
• رودخانه نعل اشکنان : از ارتفاعات کوه سراب سرچشمه می گیرد ‏.‏
• رودخانه تنگ گزی : از ارتفاعات روستای مرغملک و سودجان سرچشمه می گیرد.
• رودخانه فرسانک : ارتفاعات بیدادکوه سرچشمه و از طرف غرب به رودخانه می ریزد ‏.‏
• تونل های کوهرنگ : آبریز کارون از طریق دو تونل به آب زاینده رود اضافه می گردد‏.‏

رودخانه کارون علیا:‏
بیشترین مساحت این استان را سرچشمه های کارون تشکیل می دهند که از اتصال سرشاخه های اصلی و چند شاخه فرعی به وجود آمده و از مرکز تا جنوب و غرب این منطقه را در بر می گیرد.‏
سرشاخه های اصلی کارون:
1- آبهای "کوهرنگ" و "بازفت" در شمال و شمال غرب‏.‏
2- آب های "کیار" و "ونک" در شرق و شمال شرق‏.‏
3- رودخانه "ماربره" و "فرسان" در جنوب شرقی و شرق منطقه.‏

سرشاخه های فرعی کارون
1- رودخانه "آقبلاغ" و "سولگان" که آب ونک را تشکیل می دهند‏.‏
2- رودخانه "سمیرم" که به ماربره می پیوندند‏.‏
‏3-  آب "منج" به کارون می ریزد‏.‏
4- آب "جونقان" "فارسان" "پیر غار" "ده چشمه" و شلمزار‏.‏

پیشینه تاریخی
 از حدود هشت تا نه هزار سال قبل یعنی از دوره نوسنگی اندک اندک گروههایی به صورت نیمه یک جانشین دهکده های اولیه را در دشتهای لردگان ، بلداجی ، گندمان ، از توابع بروجن دشت شهرکرد و مناطقی از فارسان بنیان نهادند و علاوه بر شکار و گردآوری گیاهان وحشی اقدام به کشت غلات مورد نیاز خود نمودند و با آغاز دوره مس و سنگ عملا انسا ن های ساکن در منطقه وارد دوره کشاورزی شدند.‏
دوران عیلامی ها این استان تحت قلمرو آنها بوده جزء ایالت بزرگ در انشان و قسمتی از ایالت "پارسوماش"  که ترکیب یافته از خوزستان ، لرستان ، پشت کوه و کوههای بختیاری بوده و از شرق به اصفهان از شمال به نواحی گلپایگان محدود بود و بر این اساس تمامی استان چهارمحال و بختیاری کنونی در این ایالت قرار داشته است .‏

وجه تسمیه :
 "چهارمحال" از قدیم و طبق اسناد موجود حداقل از قرن ششم ه ق بدین نام شهرت داشته محال اربعه که به چهارمحال شهرت دارد عبارتند از : لار (رار) ، کیار ، میزدج و گندمان. در قرن هشتم ه ق اولین بار نام "بختیاری " در تاریخ گزیده آمده است .بختیاری ها به دو ایل "هفت لنگ" و "چهارلنگ" تقسیم می شوند که در مورد این تقسیم بندی دلایل زیادی از جمله : نحوه بستن مالیات و انشعبات عشیره ای از اساس زاد و ولد اولیه چهار پسر و هفت پسر از دو همسر بختیار مغول ذکر کرده اند .‏
نژاد :‏
‏ قبل از مهاجرت "آریایی ها" آمیختگی بین ساکنان محلی و مهاجرین صورت گرفته که احتمالا چندان وسیع نبوده مردمان چهارمحال و بختیاری از نظر ریخت شناسی ، تفاوت های فرهنگی مانند زبان ، گویش ، آداب و رسوم و معیشت دستخوش تغییراتشده و در کنار سایر اقوام قرار گرفته اند . ریخت بختیاری ها به گروه "سرپهن" تعلق دارد که بیانگر ریشه نژادی "سامی" آنها است اگر زبان لری بختیاری ها را در نظر نگیریم ، از نظر نژادی با لرها تفاوت دارند .‏

زبان :
1- گویش فارسی (شهرکرد ‏– بروجن )
2- گویش لری (لردگان ‏– اردل – کوهرنگ – فارسان )
3-  گویش ترکی ( ترکی قشقایی ) که در بین روستاها و شهرهای ساکن منطقه چهارمحال رایج است .

مذهب یک پارچه شیعه اثنی عشری

مراکز دیدنی استان
شهرکرد :
پل زمانخان – گرداب بن ، سرچشمه فرخ شهر ، چشمه زنه هفشجان ، امازاده حلیمه و حکیمه خاتون ، امازاده بابا پیراحمد ، امامزاده محمد بارده ، قلعه چالشتر ، قلعه دزک ، قلعه سورک ، قلعه شمس آباد ، مسجد جامع شهرکرد ، مسجد اتابکان ، مسجد ابومحمد ، پل هوره ، موزه باستان شناسی ، سقاخانه ارباب میرزا ، آرامگاه دهقان سامانی

اردل :
تالاب ناغان ، چشمه دهنو ، طبیعت زیبای سبزه کوه ، چشمه سرداب رستم آباد ، چشمه مولای آلیکوه ، چشمه آبسرده ، دشت دیناران ، امامزاده های چهراز ، مریک ، حلیمه خاتون سر پیر و امازاده اسماعیل میانکوه

 بروجن :
 پل فصلی ، مسجد حاج شیخعلی ، مسجد مدنی ، حمام مکتب خانه ، خانه حفیظی ها ، مسجد نقنه ، حمام صفوی گندمان ، امامزاده مادر و دختر ، امامزاده عسگر علی گندمان ، امامزاده حمزه علی در نزدیکی بلداجی ، اماکن سیاحتی تفریحی : سیاسرد بروجن ، چشمه زاغی دهنو ، چشمه مادر و دختر گندمان ، تالاب های سولفان ، چغاخور و گندمان ، هفت چشمه بلداجی ، چشمه گلوگرد ، چشمه اورگان ، چشمه علی امام قیس

فارسان:‏
 ‏
پیر غار ( محل کتیبه مشروطیت ) قلعه سردار اسعد جونقان ، باغ اسعدیه مجموعه خانوی جونقان ، چشمه قلعه ، غار سراب باباحیدر ، امامزاده و سید میراحمد و امامزاده حیدر بن مالک ، امامزاده سید محمد ، امامزاده سید سعید ‏

کوهرنگ :‏
‏  دشت لاله های واژگون ، چشمه های دیمه ، کوهرنگ ، توف سفید ، تونل اول کوهرنگ ، پیست اسکی چلگرد ، ارتفاعات زردکوه ، معدن نمک چلگرد ، روستای شگفت انگیز سرآقاسید ، پل خدا آفرین ، بردگوری های بازفت ، آبشار شیخ علیخان ، سد کوهرنگ ، قلعه دهناش قلعه تبرک نقش برجسته الگی و موری

لردگان :‏
 ‏
امامزاده شهسوار ، اتشگاه چشمه برم ، چشمه سندگان ، پارک جنگلی پروز ، منطقه حفاظت شده سبزه کوه ، پل کره بس ، قلعه مدرسه ، قلعه حمام دشت پاگرد و برج سردشت. ‏
همچنین بالاخره حاشیه سبزه رودخانه های زاینده رود و کارون از جاذبه های دیدنی این استان هستند .
استان چهارمحال و بختیاری با تنوع زیستی و فرهنگی خود معرف بخشی از فرهنگ و تمدن ایران زمین است . یافته ها

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

هر ورق طبیعت چهار محال دفتری است، معرفت کردگار ا

ا هر ورق طبیعت چهار محال دفتری است، معرفت کردگار ا

در آستانه تعطیلات پایانی نوروز، موج دوم سفر های نوروزی آغاز می شود و در این میان دیدن جاذبه های طبیعی چهارمحال و بختیاری هم خالی از لطف نیست.

 

خبرگزاری شبستان_چهارمحال و بختیاری: سرزمین بختیاری دیاری که بر سلسله جبال های رفیع، دره های تنگ و گاه دشت های مرتفع با رودخانه های پر آب و جنگل های بلوط و چنار و مراتع غنی رشته کوه زاگرس منطقه بی نظیری را برای مسافران این دیار ایجاد کرده است.

 

بلند ترین نقطه آن قله زرد کوه و پست ترین نقطه آن ارمند می باشد. کوههای بلندی چون زردکوه، بزکوه، سبز کوه، منگشت و سالدارون و دشت های محدودی چون سالار، فرادنبه، کیار، لردگان و... آرامش و متانت این مردمان اصیل ایرانی را به تصویر می کشاند.


رودهایی چون زاینده رود و کارون و بارش های فراوان، محیطی مناسب برای رویش گونه های متنوع گیاهی اعم از وحشی، طبی و انواع درختان و مراتع حاصلخیز را فراهم می سازند. در زمستان نیز با ریزش برف در مناطق مرتفع علاقه مندان به ورزش اسکی را به سوی خود می کشاند.


مجموعه ایل بختیاری همراه با سنن و شیوه‌های خاص زندگی، به تنهایی یکی از جاذبه‌های بی‌نظیر و چشم گیر این منطقه است. زندگی ایلی با الگوی سکونت و آداب و رسوم ویژه، مورد علاقه سیاحان و دیدار کنندگان داخلی و خارجی است. این جاذبه علاوه بر آن‌که دیدار کنندگان عادی را به سوی خود جلب می‌کند، می‌تواند مورد توجه دانشجویان و دانش پژوهان علوم اجتماعی و انسانی نیز قرار گیرد.


یکی از دیدنی‌های جالب توجه استان چهارمحال و بختیاری کوچ ایل بختیاری است.


و اما چند جای دیدنی استان چهارمحال و بختیاری:


چشمه دیمه
چشمه دیمه در منطقه کوهرنگ در مجاورت روستایی به همین نام که اهالی آنرا به کیکاووس از قهرمانان شاهنامه نسبت می دهند، قرار دارد این چشمه سر چشمه ی اصلی زاینده رود قبل از ایجاد تونل های کوهرنگ در 12 کیلو متری چلگرد در مجاورت روستای دیمه واقع شده و تا مرکز استان 85 کیلومتر فاصله دارد آب این چشمه از گوارا ترین آبهای جهان است و خواص درمانی نیز دارد، از جمله جلوگیری از پوسیدگی دندان و درمان سنگ کلیه. مناظر زیبا و چشمگیر و فضاسازی اطراف چشمه، این مکان را در ردیف زیباترین گردشگاههای شهرستان کوهرنگ قرار داده است.


تالاب چغاخور
با مساحتی بیش از 2300 هکتار در دامنه ارتفاعات برآفتاب و کلار همچون نگینی می درخشد و هر ساله پذیرای انواع پرندگان مهاجر و بومی شامل انواع مرغابی، حواصیل، لک لک سفید، خروس کولی و آبزیانی چون ماهی کپور و نوعی از ماهیان گورخری است. هوای مطبوع و چشم انداز های زیبایی که در این مکان قرار دارد ان را در ردیف یکی از مهم ترین کانون های سیاحتی استان قرار داده است. این تالاب در مسیر شهرکرد – ایذه (استان خوزستان) واقع شده و با شهرکرد 60 کیلومتر فاصله دارد.


آبشار پیرغار
در جنوب روستای ده چشمه به فاصله ی 6 کیلو متری فارسان و 38 کیلومتری جنوب غربی شهرکرد گردشگاهی به غایت مصفا و مفرح آرمیده است. بر روی قسمتی از این تپه سنگی و مشرف به این گردشگاه سه کتیبه به خط نستعلیق به دستور خسرو خان سردار ظفر بختیاری حک شده است از مجموعه عوامل دیدنی گردشگاه می توان به کتیبه های ارزشمند تاریخی، چشمه ی پر آب، سایه سار درختان، آبشار زیبا و بلند ان اشاره کرد.


آبشار دره عشق
آبشار دره عشق در منطقه مشایخ شهرستان اردل مجاور روستای دره عشق و در 130 کیلو متری شهرکرد قرار دارد این آبشار با سرعت زیاد از دل کوه بیرون می جهد و یکصد متر ارتفاع دارد، در کنار این آبشار رود کارون به آرامی جریان دارد و در ترکیب با انارستان و شالیزارهای روستای دره عشق و دورک اناری فضای شگفت انگیزی را بوجود آورده است.

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

گوجان ،تاریخ ، تفریحگاه، تمدن

 

 
اینجا گوجان است مهد تمدن اریایی مهد فرهنگ و هنر اینجا گوجان است سرزمین چشمه و رود و غار اینجا تاریخ استان است.

گوجان در 32 کیلومتری مرکز استان شهرکرد و در چند قدمی مرکز شهرستان فارسان قرار دارد شهری با جمعیت تقریبی 7000 نفر که دارای تاریخ طولانی میباشد.

تاریخ دانان بر این اعتقادن که این سرزمین تاریخ وتمدنش به قبل یا هم زمان با هخامنشیان و به زمان گیو شاه میرسد که از بستگان شاهنشاه ان دوره مملکت ایرانیست.

که با گذشت زمان گیو شاه به گیو جان و بعد از ان به گوجان مبدل شده است.

اصالت اهالی این روستا به گفته یکی از محققان امریکایی که در حال حاضر اسمش را فراموش کرده ام به ترکیبی از بختیاری ها وفارس هستند و زبانشان هم ترکیبی از بختیاری و فارسی است .

با توجه به تحقیقات این محقق ،بختیاری ها نژادی از نزاد کردهای شمال سوریه هستند که حدود 49 قرن پیش وارد خاک ایران شده اند و دومین وارث سرزمین ایران بعد از اریایی ها هستند.

گوجان سرچشمه رودخانه یتیم و تغذیه کننده اب چشمه پیرغار است گوجان در دامنه کوه سالدران (کلک)طبیعتی شگرف و طبیعی را بوجود اورده.

این شهر دارای مکان تفریحی پشچغا که در فصل بهار یکی از زیباو دیدنی ترین مکان هی استان است و با احداث سد گوجان در این مکان یکی از توریستی ترین مناطق استان خواهد شد.

قدمگاه اقا سید عیسی نیز یکی از مناطق تاریخی این شهر است که دارای غاری طولانی که هیچ غار نوردی به انتهای ان نرسیده است.

مقبره امامزاده سید ابراهیم گوجان نیز  در این شهر قرار دارد.

باتشکر از میثم محمدی گوجانی

منبع: گوجان مروارید چهار محال وبختیاری
 

 

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

گوجان در لغت نامه دهخدا

 
گوجان . (اِخ ) دهی از دهستان میزدج بخش حومه ٔ شهرستان شهرکرد که در 31 هزارگزی جنوب باختری شهرکرد و 3 هزارگزی راه نارسیان به باباحیدر واقع شده است . کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن 1302 تن است . آب آن از چشمه و قنات و رودخانه ٔ سراب تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

سلام ای زردکوه بختیاری . . .

 
سلام ای زردکوه بختیاری . . .

از آن نر شیرانت جه داری ؟

سلام ما به کینو و به تاراز . . .

به کبکان کوهای سرافراز . . .

سلام زاینده رود ای رود کارون . . .

گذر گاه سوارون و دلیرون . . .

ز کوهرنگ و منار تا آسماری . . .

سلام ای شیر زرد بختیاری

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

مشاهیر لُر را بیشتر بشناسیم:پروفسور توفیق موسیوند(مخترع اولین قلب مصنوعی)

براي پسربچه‌ای که تا چهارده‌سالگی چوپانی می‌کرده و حتی بعد از مهاجرت نیز شب‌ها را به ظرف شستن می‌گذرانده چه سرنوشتی را پیش‌بینی می‌کنید؟ خیلی بعید است که او را یکی از برترین مخترعین و جراحان قلب جهان تصور کنید. پروفسور توفیق موسیوند که در خارج از ایران Tofy Mussivand نامیده می‌شود، در روستای ورکانه استان همدان چشم به جهان گشود.گویش مردم ورکانه لری است. او که در دوران کودکی و نوجوانی مجبور به چوپانی بود شب‌های تابستان که روی پشت‌بام دراز می‌کشید، مدت‌ها به آسمان و ستارگانی که به او چشمک می‌زدند خیره می‌شد، به دلایل آفرینش جهان فکر می‌کرد و از خود می‌پرسید: «هدف و منظور از خلقت اين نقاط نوراني و زيبا چيست؟ من چه كسي هستم و در كجاي اين دنياي بزرگ ايستاده‌ام؟».

‌این‌که چنین سوالاتی از ذهن یک کودک چوپان بگذرد به‌ نظر عجیب می‌رسد ولی دکتر موسیوند از همان کودکی نیز مشتاق خواندن و یادگیری چیزهای جدید بود و همین ویژگی به او کمک کرد که از محیط روستا خارج شده و ابتدا به دانشگاه تهران و سپس با بورسیه‌ای که به دست آورد به دانشگاه آلبرتا کانادا برسد. البته او کسی نیست که گذشته خود را انکار کرده یا از آن احساس پشیمانی کند، به همین دلیل وقتی برای همایش بین‌المللی بوعلی‌سینا بعد از 37 سال به ایران سفر می‌کند چنین می‌گوید: «آمده‌ام تا سرى به زادگاهم، ورکانه، بزنم و گله گوسفندها را ببينم و به آسمان صاف و پرستاره خيره بشوم و يك بار ديگر به سال‌هاى دور كودكى‌ام بازگردم و آن نقطه عزيمتى را بيابم كه هرگز فراموشش نكرده و نمى‌كنم. راستش من با ياد كودكى آرامش پيدا مى‌كنم. آنجا هم هميشه دنبال خاطراتى بوده‌ام كه در دنياى مدرن و پيچيده به من آرامش بدهد كه آن‌ها را در چوپانى و همان شب‌هاى مهتابى مى‌يافتم. چوپانى انسان را به اصل خود و خدا و طبيعت نزديك مى‌كند».

او سال‌های ابتدایی در کانادا را به یادگیری زبان، تحصیل در طول روز و کار طاقت‌فرسا در شب به عنوان یک ظرف‌شوی گذراند تا توانست از دانشگاه در رشته‌های مدیریت و مهندسی مکانیک فارغ‌التحصیل شود. سپس با خانمی کانادایی به نام دیکسی لی ازدواج کرد. در دهه 1970 سمت‌های متعددی را به عنوان یک مهندس برعهده داشت تا زیربنای یک آلبرتای جدید را پی‌ریزی کند. بعد از نقل مکان با همسر و دو پسرش به کلیولند در اوهایو بود که دوباره سوالات مربوط به رمز و راز جهان به سراغش آمده و او را به بازگشت به دانشگاه و تحصیل علوم پزشکی در دانشگاه آکرون و کالج پزشکی شمال‌ شرقی دانشگاه اوهایو مشتاق کرد. در این زمان بود که تلفیق علوم مهندسی و پزشکی به او کمک کرد تا به دانش نوینی در زمینه اعضای مصنوعی دست یافته و بتواند بعد از مدتی قلب مصنوعی انسان را اختراع کند. بعد از سه سال کار در کلینیک کلیولند، دکتر ویلبرت کئون از انستیتو قلب اوتاوا از او درخواست کرد تا سرپرستی تیم قلب مصنوعی انستیتو را برعهده بگیرد. آنجا بود که چوپان سابق توانست فن‌آوری قلب مصنوعی خود را گسترش داده و آن را به استانداردی برای آینده تبدیل کند.

از آن به بعد بود که شهرت وی عالم‌گیر شد و وی ریاست بسیاری از هیئت‌های علمی و تخصصی و سمت استادی رشته‌های جراحی و مهندسی در دانشگاه‌های اوتاوا و کارلتون را برعهده گرفت. فعالیت‌های تحقیقاتی او باعث به وجود آمدن سالی 1000 شغل در کانادا و سرریز شدن بیش از 200 میلیون دلار سرمایه‌گذاری خارجی در طی ده سال شده است.

دکتر موسیوند اختراعات بسیاری را به ثبت رسانده است که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از: قلب مصنوعی کنترل از راه دور که پس از قرار گرفتن در بدن بيمار مي‌توان از طريق ماهواره، اينترنت و تلفن از وضعيت آن و همچنين وضعيت سلامت بيمار آگاه شد و امکان ارسال برق به آن بدون ايجاد سوراخي در بدن، از طريق سيستم الکترومغناطيسي فراهم است. ثبت اطلاعات ژنتیکی به وسیله استفاده از اثر انگشت بدون نياز به خونگيري و تنها از طريق انگشت‌نگاري و ساخت زيرپيراهني که مي‌تواند فشار خون و کارکرد قلب را در کساني که قلبشان خوب کار نمي‌کند، کنترل کند از دیگر اختراعات این دانشمند ایرانی است.

از تمامی این افتخارات و اختراعات که بگذریم داستان زیباترین هدیه‌ای که پرفسور موسیوند دریافت کرده نیز بسیار خواندنی است. او این داستان را چنین نقل می‌کند: «طبق قوانين مرسوم كانادا هديه دادن به پزشكان و هديه گرفتن از آن‌ها ممنوع است. يك روز ديدم شخصى از شبكه‌ای كانادایی به دفتر كارم در بيمارستان اوتاوا آمد و بسته‌اى را جلوى من گذاشت كه از گرفتنش امتناع كردم. آن شخص خيلى اصرار داشت و همين باعث شد كه بسته را باز كنم. هفت حلقه فيلم از همدان و زادگاهم روستاى وركانه بود كه خودشان تهيه كرده بودند. گريه‌ام گرفت و به اين فكر كردم كه چطور براى يك شبكه كانادايى اين قدر زادگاه من و آن خانه محقر سنگى اهميت داشته كه هزاران كيلومتر را طى كنند و از آن فيلم بسازند. آن‌ها اين كار را كرده بودند كه بدانند واقعا من يك چوپان در دره‌هاى كوه الوند بوده‌ام و اين به جرئت مهم‌ترين هديه زندگى من بود».

دکتر موسیوند رسالت خود را چنین شرح می‌دهد و چه خوب بود که تمامی دانشمندان و پزشکان چنین رسالتی را بر دوش خود نیز می‌دیدند: «براي من آنچه مهم است خدمت به بشر است نه تنها به مردم كشورم بلكه به مردم تمام دنيا. در واقع جز اين نيز نبايد باشد، رسالت من به عنوان يك پزشك، كمك به بيماران، تعليم و تربيت پزشكان ديگر و اين بار ابداعات و اكتشافاتي است كه بتواند به نوعي به بشر كمك كند».

پایگاه فرهنگی لر ویر

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

سابقه ي تقسيم آب زاينده رود و طومار شيخ بهايي

سابقه ي تقسيم آب زاينده رود و طومار شيخ بهايي

بررسي هاي صورت گرفته توسط پژوهش گران متعدد از جمله محمد مهريار و حسيني ابري و همچنين مطالعه طومار منسوب به شيخ بهايي و ثبت تاريخ 923 قمري در رأس طومار که بيش از هفتاد سال از زمان ورود شيخ بهايي به اصفهان فاصله دارد، و نيز وجود مهر شاه طهماسب که پس از مرگ او بر طومار حک شده و با صفت جنت مکان از او ياد گرديده، و همچنين افزوده شدن حق آبه هاي جديد پس از مرگ شيخ بهايي در طومار، براي ساختمان هاي دولتي نظير هشت بهشت، همه حکايت از حضور طومار در تاريخ بسيار دور در ميان آب بران حوضه ي زاينده رود دارد و شيخ بهايي در زمان حيات خود نسبت به برخي تغييرات محدود و نيز تنفيذ و مشروعيت بخشيدن به آن نقش مهمي را ايفا کرده است. براي آغاز بررسي طومار، ابتدا بايد به تاريخ تحرير اين سند دقت کرد که 923 ذکر شده است؛ يعني سالي که شاه اسماعيل صفوي بر تخت سلطنت بود. حال اگر به آغاز مقدمه ي سند باز گرديم، با نام شاه طهماسب برخورد مي کنيم که در سال مذکور هنوز بر تخت سلطنت جلوس نکرده بود. از ديگر سو، نام وي را با الفاظي همچون «خلد آشتيان جنت مکان» آورده است که قاعدتاً براي اشخاص متوفي به کار مي رود. يعني اين که شاه طهماسب در هنگام نگارش سند فوت کرده بود. محمد مهريار در مجموعه مقالاتي که تحت عنوان «طومار سهم آب زاينده رود» طي چند شماره در فصلنامه ي فرهنگ اصفهان چاپ کرد، در ذکر تاريخ تقسيم آب زاينده رود چنين مي نويسد: «... مي توان انديشيد که تاريخ کهن آن تا به روزگار مادها (550 – 807 پيش از ميلاد) مي کشيده است و ظاهراً کلمه ي «مادي» به معني نهر از باب اطلاق حال به محل از همان روزگاران به نهر منشعب از رودخانه ي زاينده رود اطلاق شده است» (مهريار، ص: 57) حسيني ابري (1379، ص 91) در کتاب «زاينده رود از چشمه تا مرداب» مي نويسد: «آب زاينده رود بر اساس طومار با در نظر گرفتن جمعيت، جنس خاک زراعتي، تسلط آب اين رودخانه بر اراضي آن، و نيز دوري و نزديکي محل به سرچشمه ي رودخانه به مقدار معيني به همراه بلوک اختصاص يافته است و در نتيجه به کليه ي بلوکات لنجان و النجان (اشيان، اشترجان و گرکن) که از لحاظ وسعت محدودتر از براآن و رودشتين، ولي بسيار پرجمعيت تر هستند، 10 سهم، ماربين 4 سهم، جي و برزرود که همواره پرجمعيت بوده اند، با وجود محدوديت نسبي وسعت اراضي 6 سهم، کرارج 3 سهم، براآن 4 سهم و رودشتين 6 سهم تخصيص داده شده است. در صورتي که دو بلوک اخير از لحاظ وسعت به اندازه ي سه پنجم کل وسعت حوضه ي آبياري زاينده رود هستند. اما در پاياب رودخانه واقع اند. توضيح اين که هنگام شروع فعاليت هاي زراعي يعني ابتداي بذرکاري و احتياج شديد به آب، کليه ي آب زاينده رود به يک يا چند بلوک اختصاص مي يابد و در صورتي که مقدار آب موجود در رودخانه مازاد بر احتياج بلوک مورد نظر باشد، ساير بلوکات مي توانند نسبت به سهام خود از مازاد آب استفاده کنند.»
حسيني ابري مي افزايد: در اين تقسيم بندي يک مسأله ي خاص جغرافيايي آشکارا به چشم مي خورد و آن موضوع تقليل دبي رودخانه در فصل تابستان است و چون در اين فصل تبخير آب و نفوذ آن در زمين در اثر طي مسافت طولاني، به حداقل مي رسد، کوشيده اند فعاليت هاي کشاورزي را هر چه بيشتر به سرچشمه ي رودخانه نزديک تر کنند تا حداکثر استفاده از آب به عمل آيد.
النجان و لنجان 10 سهم ماربین و جی 10 سهم براآن و رودشتین 10 سهم کرارج 3 سهم مقرراً تحت مادی النجان
4
سهم لنجان
4
سهم ماربین
4
سهم جی
6
سهم براآن
4
سهم رودشتین
6
سهمجدول بالا تقسيم آب رودخانه ي مبارکه ي زاينده رود اصفهان که از قرار سهم تحت بلوکات و تحت قراء و تحت مادي ها از قراري است که به جزء تقسيم شده است.
مشارکت مردم در مديريت رودخانه يکي از مقوله هاي اساسي در پايداري اکوسيستم رودخانه ي زاينده رود است. آنچه که در گذشته بهره برداري از آب رودخانه را بر مبناي طومار منسوب به شيخ بهايي امکان پذير ساخته بود، همکاري سازمان يافته ي نمايندگان گروه هاي اجتماعي بوده است. در حال حاضر با توجه به ايجاد سد و خروج جريان آب از مسير طبيعي، سازمان هاي اداري ذي ربط تمامي اختيارات را بر اساس قدرت متمرکز خود در اختيار داشته و صاحبان حق آبه را به عنوان افرادي داراي مطالبات غيرمنطقي تلقي مي نمايند. چنانچه اين نگرش تغيير نمايد و مردم را به عنوان افرادي ذي حق، و اکو سيستم رودخانه را به صورت مجموعه اي زنده و پيوسته در نظر بگيريم، مديريت مشارکتي و پايدار زاينده رود همان گونه که در طومار (که ميراث تاريخي گذشتگان اين مرز و بوم است) پيش بيني شده بود، به اجرا درخواهد آمد.


بر اساس پژوهش حسيني ابري ( 1379)، «نکته ي حائز اهميت در تقسيم و توزيع آب رودخانه، مشارکت سازمان يافته ي مردم در امر مديريت رودخانه است، به نحوي که مديريت آب اعم از سراسر رودخانه (ميراب)، مادي ها (سرکشيک يا مادي سالار) و جوي ها (سرجوي) همواره با معتمدين و خبرگان محلي و صاحب حق آبه بوده، و انتخاب آنان از طريق انتخاب اصلح انجام مي شده است. ميراب از طريق نمايندگان هر يک از سهام سي و سه گانه کل آب رودخانه و تقريباً در ايام نوروز و از بين معتمدين صاحب حق آبه و از بلوک ميانه ي رودخانه (بلوک جي) انتخاب مي شد تا از روز 75 نوروز (در سال هاي بدون خشک سالي) امور مربوط را عهده دار شود. حکم ميراب و تحويل مهر ميراب به او (مهري چوبي که بر روي آن عبارت تحويل مي شد. اما ساير دست اندرکاران که به طور کلي داراي ويژگي هاي ميراب بودند، از طريق انتخاب به وسيله ي ميراب (براي مادي سالاري ها) و انتخاب به وسيله ي همياران (سرجوي ها) و انتخاب از طريق همياران (مردان قاصد) انجام مي شد. گو اين که مدت کار آنان کوتاه بود (يعني براي مدت يک دوره ي آبياري که از 75 نوروز تا نيمه ي عقرب (آبان) بود، اما به غير از ميراب که گاهي عوض مي شد، بقيه به صورت سنتي در سال هاي متمادي، عهده دار مشاغل خود بودند. (به ويژه مردم سالاري ها و سرجوي) ».

به قلم : دکتر احمد خاتون آبادي

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

بختیاری ها در سپیده دم تاریخ ایرانزمین

 

بختیاری‌ها در سپیده ‌دم تاریخ ایران

تاریخ شناسنامه و سرگذشت نیاکان و پیشینیان هر قوم و قبیله‌ای است که به موزه‌ی تاریخ پیوسته‌اند. سرزمین بختیاری، تاریخی بسیار شگرف دارد. سرزمینی که وارث دو تمدن بزرگ و نخستین ایران یعنی تمدن ایلام و تمدن هخامنشی است که خداوند بزرگ بهترین رودخانه‌های جهان یعنی کارون و زاینده‌رود و دز را در آن قرار داد تا مردمی شریف و نجیب در دو سوی رشته کوه‌های زاگرس و قله‌های مرتفع آن «اشترانکوه» و «زردکوه» زمستان و تابستان خود را بگذرانند. مردمی که زندگی کردن در چنین آب و هوای نیکویی که از الطاف خداوند بخشنده است را جزو افتخارات خود می‌دانستند. اما افسوس که این کوه‌های بلند و زیبا و این رودخانه‌های خروشان و جوشان در نهایت باعث جدایی بختیاری گردید و این ضربه‌ی بزرگی بود بر پیر و انسجام ایلی که روزگاران دراز سربازان و مدافعان کشور عزیزمان ایران بوده‌اند. مردمی که شجاعت، رشادت، دلاوری و مردانگی آن‌ها زبانزد خاص و عام است. هدف این مقاله بررسی سیر تاریخی سرزمین بختیاری با توجه به مراحل سه‌گانه‌ی تاریخی از قبیل مرحله‌ای افسانه‌ای، مرحله‌ی حماسی و مرحله‌ی تاریخی که مورخان برای گذشته‌ی ملت‌های بزرگ و پیشین درنظر گرفته‌اند، می‌باشد.

این سه مرحله را بر اساس شاهنامه‌ی فرزانه‌ی طوس می‌توان چنین تعبیر کرد:
مرحله‌ی افسانه‌ای یا پیشدادیان، مرحله‌ی حماسی یا کیانیان و مرحله‌ی تاریخی یعنی اشکانیان و ساسانیان.
اما ارتباط این دوران با سرزمین بختیاری چیست؟ با توجه به جغرافیای باستانی سرزمین بختیاری که از سمت شرق از منتهی‌علیه استان چهارمحال و بختیاری کنونی شروع و از شمال‌شرق تا نزدیکی اصفهان یعنی مناطق شهرستان فریدن کنونی قبل از اسکان ترکان و ارامنه و گرجی‌ها در آن ناحیه (ترکان و ارامنه و گرجی‌ها در زمان شاه‌عباس صفوی به‌عنوان حایل بین خاک بختیاری و پایتخت صفوی –اصفهان- به‌صورت یک خط عرضی از «چمن سلطان» در نزدیکی الیگودرز تا «چغاخور» در نزدیکی بروجن استقرار یافتند که بیشترین آن‌ها در منطقه‌ی فریدن ساکن شدند) و از شمال غرب به بروجرد منتهی می‌شد و از آنجا به‌وسیله‌ی رودخانه‌ای که از میان شهر دورود کنونی می‌گذرد و در حوالی اندیمشک به رودخانه‌ی دز منتهی می‌شد، جدا می‌شد و سپس از دزفول به‌صورت یک خط عرضی به شوشتر و از آنجا به بهبهان و رامهرمز ختم می‌گردید و در نهایت از سمت جنوب شرقی به خاک کهگیلویه محدود می‌شد، فرض شود.
در این سرزمین نام‌هایی وجود دارد که از سپیده‌دم تاریخ ایران سرچشمه می‌گیرند. در شمال سرزمین بختیاری‌ یعنی شهرستان الیگودرز کنونی دو منطقه یکی به‌نام «آل‌ورز» که در واقع اختصار واژه‌ی «آل گودرز» است که الیگودرز از آن مشتق شده است و طایفه‌ی گودرزی مقیم در الیگودرز انتساب خود را به گودرز «پهلوان شاهنامه» می‌رسانند و دیگری «آل کورز» می‌باشد که در واقع این نیز اختصار واژه‌ی «کیومرز» یا «کیومرث» است که بنا به شاهنامه‌ی فردوسی ایشان نخستین انسان و فرمانروا بوده که در کوه‌ها زندگی می‌کرد و حدود سی سال بر انسان و حیوان فرمانروایی نمود. «احمد رفعت» در کتاب لغت و جغرافیای ترکی می‌نویسد: «کیومرث که در سال ۲۴۱۵ از خلقت، سلطنت پیشدادیان را در ایران تأسیس نمود از سلاله‌ی ایلام بود.» کیومرز مربوط به دوران پیشدادیان و گودرز مربوط به دوره‌ی کیانیان هستند. نکته‌ی جالب توجه این‌که هوشنگ پیشدادی پسر کیومرز نخستین کسی بود که در همین سرزمین بختیاری با زدن دو سنگ چخماق به یکدیگر از آن جرقه حاصل شد و بوته‌ای را به آتش کشید و از این زمان بود که آتش کشف شد و هم او بود که شیوه‌ی استخراج فلزات را به بشریت آموزش داد و می‌دانیم که نخستین کوره‌ی ذوب آهن ایران در محلی به‌نام «شلا» در حوالی سوسن در سرزمین بختیاری که در زمان پیشدادیان ساخته شد و سنگ آهن در آن ذوب گردید. (“شلا” نام همسر اینشوشی ناک پادشاه ایلام در هزاره‌ی دوم بود که هر دو به‌عنوان رب‌النوع مورد پرستش بودند و بر آیین بابلی برتری داشتند.) اهمیت این موضوع به‌قدری است که باستان‌شناسان آلمانی و فرانسوی معتقدند که «اگر ایرانیان سنگ آهن را ذوب نمی‌کردند و از آن وسایل مختلف نمی‌ساختند احتمالا صنعت دنیا هزار سال عقب می‌افتاد.»

در شمال شرقی سرزمین بختیاری نیز مناطقی وجود دارد که پیشینه‌ی تاریخی دارند. یکی از آن‌ها منطقه‌ی فریدن شامل شهرستان‌های فریدن به مرکزیت داران، فریدون‌شهر و چادگان کنونی که از دیرباز جزو ولایت بختیاری بوده‌اند و از زمان رضاشاه با تجزیه‌ی خاک بختیاری ضمیمه‌ی اصفهان گردیدند. و همچنین کوه «فردون» در بختیاری که هر دو مشتق از نام فریدون نوه‌ی جمشید پادشاه پیشدادی است و شاید این کوه همان کوهی باشد که فریدون دوران کودکی‌اش را در آن گذراند.
و دیگری روستای «مشهد کاوه» که در همین فریدن واقع گردیده است و آن را زادگاه و شهادتگاه کاوه آهنگر می‌دانند. چنانکه مبارزه با ظلم و ستم ضحاک تازی از سرزمین بختیاری به رهبری کاوه دادگر آغاز گردید و ضحاک را اسیر کرد و در کوه دماوند زندانی نمود. و فریدون را به پادشاهی ایران برگزید.
آثار و کتیبه‌های کول فره (فره یعنی شکوه و بزرگی) واشکفت سلمان و ویرانه‌های شهر سوسن در ایذه از دیگر نشانه‌های تمدن و مدنیت از دوره‌ی ایلام در بختیاری است.
دوره‌ی دوم، دوره‌ی کیانیان یا دوره‌ی حماسی است. مورخین در واقع این دوره را همان دوره‌ی هخامنشیان می‌دانند و ارتباط این دوره نیز با سرزمین بختیاری نیز مشخص و مبرهن است. به‌طوری‌که بارون دوبد (debode) معتقد است که اصطلاح “لر” مشتق از کلمات ایرانی است و می‌گوید واژه‌ی “لر” مأخوذ از لهراسب است و همین‌طور میرزا آقاخان کرمانی در تاریخ ایران می‌نگارد که : هفتم، سلاله‌ی هخامنشی: اینان ابتدا در ایلام و پس از آن در فارس سلطنت داشتند. شاید “لهراسب” به معنی “لر بزرگ” باشد ، زیرا که قبیله‌ی اینان از قوم لر بوده‌اند و مراد از لهراسب یکی از اولاد هخامنش است.
با توجه به شاهنامه‌ی فردوسی نیز بعد از کی‌خسرو که مورخین معتقدند همان کورش کبیر می‌باشد “لهراسب” به پادشاهی رسید. لذا باید خاطرنشان کرد که نخستین سکونتگاه پارس‌ها در سرزمین بختیاری یعنی “پارسوماد” به‌چم مرکز پارس و ماد بوده است. ( ماد کردستان و آذربایجان کنونی است ) نکته‌ی دیگری که ذکر آن در این دوره اهمیت دارد درخصوص منطقه‌ی “چل‌گرد” یا “چهل گرد” در استان بختیاری و چهارمحال کنونی است که “رستم” پهلوان نامی ایران بهاران برای آموزش فنون رزمی به جوانان و گردان بختیاری به اینجا می‌آمد و مصداق این گفته شعر فرزانه‌ی طوس درباره‌ی رستم دستان است که می‌گوید: “ بهاران همیشه به دیمه بدی.”

از منظری دیگر نیز می‌توان تاریخ سرزمین بختیاری را مورد ارزیابی و بررسی قرار داد. کنگل (۱۹۶۶، ص ۲۲۰) “معتقد است که در اواخر سال‌های ۳۰۰۰ قبل از میلاد مسیح (ع) گوتی‌ها از کوهستان‌ها فرود آمدند و در سرزمین‌های پست بین‌النهرین سکنی گزیدند و پس از چندی به فتح بابل دست یافتند.”

دهخدا نیز می‌نویسد که: “گوتی طایفه‌ای از ساکنان قدیم زاگرس بوده‌اند. این گروه، نارامیس پادشاه آکد را شکست داده و بر بابل مسلط شدند.”

“تورایف” در کتاب مشرق قدیم صفحه ۱۶۴ می‌نویسد که : “اوگبارو” فرماندار گوتی‌ها به دستور کورش بزرگ وارد بابل گردید و آنجا را فتح کرد و در سوم مرهش‌وان خود کورش وارد بابل شد و به شهر آرامش داد و اوگباروراوالی آنجا قرار داد.” آنچه مسلم است این است که گوتی‌ها همین طایفه‌ی گوتوندی (گتوندی)های امروزی هستند که طایفه‌ای از بختیاری‌ها می‌باشند. لولوبی‌ها (شاید لولویی‌ها) را در این زمان از همسایگان گوتی‌ها می‌دانند. هر دو طایفه که ریشه در نژاد هند-اروپایی داشتند و ساکن خوزستان بودند به مناسبت اهمیت شهرهایشان و فراوانی ثروت در آن شهرها مورد احترام مردمان خوزستان قرار گرفتند . (ایک اشتدت، ۱۹۶۱، ص ۶۲) .

گرچه برخی از نویسندگان لولوبی‌ها را به همه‌ی لرها تعمیم می‌دهند اما باتوجه به پژوهش‌های جامعه‌شناختی به این نتیجه رسیدم که لولوبی‌ها در واقع یکی از طوایف بختیاری کنونی به‌نام طایفه‌ی ململی هستند که پس از گذشت پنج هزار سال هنوز بسیاری از آن‌ها پسوند لولویی را در شناسنامه‌های خود حفظ کرده‌اند.

نخستین دولتی که همزمان با ایلام در ایران پیش از اسلام تشکیل شد، دولت ماد بود. ارتباط این دولت با سرزمین بختیاری نیز زیاد بوده‌است. به‌طوری‌که هرودوت می‌نویسد: “قبایل عضو اتحادیه ماد، شش قبیله بودند که عبارتند از: بوسیان، پارتاکنیان، آستروکاتیان، اریزانتیان، بودیان و مغ‌ها (تاریخ ماد، ص ۱۴۲).” از قبایل یادشده هم‌اینک نام پنج تای آن‌ها در بین طوایف بختیاری با تغییراتی به چشم می‌خورد که عبارتند از: بوسیان= طایفه‌ی بوساک یا بساک چهارلنگ، مغ‌ها= طایفه‌ی موگویی یا مغویی چهارلنگ و جالب‌تر اینکه مورخین سکونتگاه قبیله‌ی ششم را نیز در جنوب اصفهان ذکر کرده‌اند که منطقه‌ی فریدن کنونی و پارتاکنا (پارتیکن) باستانی می‌باشد چرا که درحال حاضر در نزدیکی‌های داران پارکی به‌نام پارک “پارتیکن” احداث گردیده است.

با ورود اسلام به ایران بسیاری از واژه‌های پارسی دستخوش تغییر و تحول فراوان گردیدند. مثلا تلفظ کلمه‌ی زردتشت در پهلوی “زاراتهسترا” بوده و یونانیان “زارسترو” نوشته‌اند. بنابراین نام‌های یادشده نیز درگذر زمان بر اثر استفاده‌ی زیاد به‌صورت کنونی درآمده‌اند، یا اینکه چون بیشتر مورخین خارجی بوده‌اند، لذا در هنگام یادداشت و یا هنگام ترجمه به‌وسیله‌ی دیگران این اسامی به گونه‌های مختلف ثبت گردیده‌باشند.
همچنین هرودوت در ۸۰۰ قبل از میلاد در جای دیگری نوشت که دشت‌های دامنه‌ی زاگرس و نواحی پیرامون پایتخت سوسا (شاید سوسن مالمیر یا شوش) به مردمان “آسکی تن” و “کی مر” متعلق بوده است.

همانطوری‌که گفته شد نام قبایل به شیوه‌های مختلف ثبت گردیده است که چنین استنباط می‌شود که آسکی‌تن همان آستروکاتیان و نام طایفه‌ی آسترکی امروزین مشتق از آن‌هاست و نام طوایف “ایمری” زراسوند و “مری” موگویی نیز همان شکل تغییریافته‌ی “کی مر” می‌باشد. شاید این قبایل نخستین گروه‌های قوم پارس بوده‌اند که همزمان با مادها به سرزمین کنونی بختیاری کوچ کرده‌اند و تا قبل از تشکیل دولت هخامنشی که یکی دیگر از قبایل پارسی بود و بعدها به سرزمین بختیاری آمدند، عضو اتحادیه‌ی ماد بودند، اما پس از آمدن دیگر قبایل پارسی که به مرور منجر به تشکیل امپراتوری هخامنشی گردید، طوایف نامبرده نیز از متحدین حکومت پارسی که نخستین پایه‌های آن در سرزمین “آساک” (که این نام نیز با نام طایفه‌ی آسترکی (آسکی‌تن یا آستروکاتیان) شباهت نزدیک دارد) یعنی پارسوماش بعدی تشکیل شد محسوب می‌شدند و شاید هم این طوایف ماد بودند و مقهور پارسیان گردیدند. اما با توجه به اینکه پارس‌های بعدی این منطقه را انتخاب کردند و به اینجا مهاجرت نمودند، این تصور وجود دارد که قبایل بالا نیز پارسی بوده‌اند.
گیرشمن معتقد است که پارسیان ابتدا در شمال غربی ایران در نزدیکی دریاچه‌ی ارومیه مستقر شدند و احتمالا در حدود ۷۰۰ قبل از میلاد آنان در محوطه‌ی غربی جبال زاگرس تا مشرق شهر جدید شوشتر، در ناحیه‌ای که ایشان پارسواش یا پارسوماش نامیده‌اند- و این نام در سالنامه‌های آشوری ذکر شده- اقامت گزیدند.
نامبرده در دنباله‌ی بحث خود اضافه می‌کند که: “اما در باب پارسیان ایران باید گفت که در حدود ۷۰۰ قبل از میلاد آن‌ها در پارسوماش در کوه‌های فرعی سلسله جبال بختیاری در مشرق شوشتر، ناحیه‌ی واقع در دو سوی کارون نزدیک انحنای بزرگ این رود پیش از آنکه به‌سوی جنوب برگردد، مستقر شدند. عیلام دیگر در این زمان آن قدرت را نداشت که از استقرار آنان در این ناحیه ممانعت کند همین ناحیه که همواره بخشی از مستملکات عیلام بود و پارسیان احتمالا سلطنت آنان را می‌شناختند. پارسیان تحت قیادت هخامنش حکومت کوچک خود را که مقدور بود بزرگ گردد تأسیس کردند و نام خویش را بدان دادند. (ایران از آغاز تا اسلام، ص ۱۲۴)

منطقه کوهستانی پارس (پرسید) باستانی در جنوب “پارتاکنا” بوده و از جنوب شرقی به دره‌های رود کارون و کرخه که در میان دنباله‌ی رشته‌های زاگرس قرار داشتند محدود بود. ناحیه‌ی اخیرالذکر همان عیلام باستانی یا سوزیان (خوزستان، شوش) یکی از مراکز قدیمی‌ترین تمدن‌ها بوده و از جانب غرب خاک ایرانی ( آریایی ) ماد، با آشور هم‌مرز بوده است.(تاریخ ماد، ص ۸۲) بنابر کتیبه‌ی بیستون از قرن هفتم قبل از میلاد در پارس خاندان هخامنشیان حکومت می‌کردند. بعد از مؤسس خاندان که هخامنش نام داشت و پسرش “تئی‌سپ” یا “چیش‌پیش” این خاندان بر دو شاخه منقسم گشت که هر دو در آن سرزمین سلطنت داشتند.
کورش اول، پادشاه پارسوماش و کمبوجیه اول پدر کورش دوم مؤسس پادشاهی پارس به شاخه‌ی اول تعلق داشتند. آریا رمنه پسر دیگر چیش‌پیش از شاخه‌ی دوم بودند. بنابراین چنین استنباط می‌شود که این دو شاخه به بزرگ و کوچک تقسیم شده‌اند. (یعنی پسر بزرگ و پسر کوچک) شاخه‌ی بزرگ که کورش به آن تعلق داشت و در پارسوماش حکمروایی می‌کرد، پس لر بزرگ پسوند “بزرگ” را از شاخه‌ی بزرگ و مهتر هخامنشی که اسلاف آن‌ها بوده‌اند گرفته باشند و از سوی دیگر لر کوچک نیز پسوند “کوچک” را از شاخه‌ی دوم هخامنشی یعنی شاخه‌ی کهتر که اعقابشان می‌باشند گرفته‌اند. شایسته به بیان است که پارسوماد (مسجدسلیمان) زادگاه جیش‌پیش، کورش اول، کمبوجیه اول و کورش بزرگ بوده است. همچنین نام “کر” بر روی چشمه‌ای در کوهرنگ بختیاری که درواقع سرچشمه‌ی اصلی کارون می‌باشد یادآور نام کورش هخامنشی است که در روزگار ما به نام چشمه “محمود کر” معروف شده است.

در دوره‌ی اشکانیان و ساسانیان نیز این سرزمین از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. مجسمه‌ی مرد پارتی در “شمی” ایذه که بنابر اشتاین “شمی” به اقامتگاه تابستانی پارت‌ها اطلاق می‌شد دلیل بر این مدعاست. همچنین عده‌ی خاندان‌های بزرگی که در دوره‌ی اشکانیان مقام نخست را داشتند ظاهرا هفت بود که از میان آن‌ها، دو خاندان بعد از دودمان شاهی صاحب قدرت محسوب می‌شدند. یکی خاندان سورنا و دیگری خاندان کارن. خاندان کارن به بختیاری‌ها متعلق بود و او حاکم ساتراپ بختیاری در آن دوره بوده است و نام رودخانه‌ی بزرگ کارون در سرزمین بختیاری اقتباس از نام این سردار بزرگ بختیاری در آن دوره بوده است. از آثار دوره‌ی ساسانیان می‌‌توان به پل “فره‌زاد” در ایذه که یادآور نام مادر اردشیر بابکان و شهر اردشیرخوره در جایگاه ایذه کنونی و همچنین شهر استرآباد اردشیر یا بنه‌وار آسترکی کنونی (بنه‌وار هفت و چهار) در ۳۰ کیلومتری شرق لالی که در دوره‌ی صفویه بناهای باعظمتی به سبک معماری صفوی توسط امرای بزرگ بختیاری یعنی تاجمیرخان آسترکی و پسرش میرجهانگیر خان و نوه‌اش خلیل خان آسترکی بر بناهای پیشین آن ساخته شد، اشاره نمود. بنه‌وار از سال ۹۲۴ تا سال ۱۲۰۳ هجری قمری مرکز حکومت بختیاری هفت‌لنگ و چهارلنگ قرار گرفته بود. از این‌روی به بنه‌وار هفت و چهار نیز شهرت دارد. در خصوص این مکان در کتب تاریخی چنین آمده است: “ از دودمان میرجهانگیر خان آسترکی بختیاری، آثار و ابنیه‌ی تاریخی معظمی در نقاط مختلف بختیاری به‌جامانده است که از آن جمله خرابه‌های سردشت نزدیک دزفول و بنه‌وار از توابع مسجد سلیمان در منطقه‌ی گرمسیر و همچنین در دیمه و چغاگرگ در سردسیر می‌باشد که گواه بارزی بر شوکت و جلال زیاد آن‌ها بوده است.

در پایان به تمام کسانی که چه در گذشته و چه در زمان حال، ناآگاهانه و بدون پژوهش و تحقیق سعی داشته و دارند که هویت بختیاری‌ها به‌طور خاص و لرها را به‌طور عام خدشه‌دار نمایند، باید عرض کنم که با این همه شواهد و قراین تاریخی، آداب و رسوم، زبان، فرهنگ، این قوم کهن آریایی‌الاصل و ایرانی‌الاصل می‌باشند و این را هم باید اضافه نمود که بختیاری‌ها برخلاف سایر اقوام ایرانی با گذشت هزاران سال که کشور عزیزمان ایران مورد تهاجم بیگانگان در ادوار مختلف تاریخی قرار گرفت، توانسته‌اند بیشتر مظاهر نیک فرهنگی نیاکان خود را حفظ نمایند و بر آن می‌بالند. 

برگرفته از:
بهرامی آسترکی، علی . بنه‌وار من ایل من (تاریخ هزارساله بختیاری)
بهرامی آسترکی، علی . شاهکار ایل بختیاری (تاریخ سیاسی بختیاری از ایلام تا زندیه، نقش بختیاریها در انقلاب مشروطیت ایران

http://www.holeofdeath.blogfa.com/

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

زاينده رود، شاهرگ حياتي اصفهان

زاينده رود، شاهرگ حياتي اصفهان

 

از اهميت زاينده رود همين بس که با خشک شدن آن نه تنها تمامي فعاليت هاي اقتصادي و اجتماعي ساکنان اصفهان دچار دگرگوني مي شود، بلکه پيامدهاي روحي – رواني، زيست محيطي، و حتي سياسي آن در سطوح منطقه اي و ملي تأثيري ژرف برجاي مي نهد.


رود حوضه ي آبريز زاينده رود با مساحت حدود 41500 کيلومتر مربع، حوضه ي کاملاً بسته اي است که هيچ خروجي به دريا ندارد. رودخانه زاينده رود از کوه هاي زاگرس در غرب اصفهان سرچشمه مي گيرد و در باتلاق گاوخوني در شرق اصفهان به پايان مي رسد. قمست عمده اي از حوضه به خصوص در پايين دست (منطقه دودشت) داراي اقليم خشک و نيمه خشک است. متوسط بارش در اصفهان 130 ميلي متر در سال است.
حداکثر ميزان بارش حوضه در کوهرنگ با 1400 ميلي متر و حداقل بارش حوضه در ورزنه با 88 ميلي متر است. بخش عمده اي از بارندگي حوضه در ماه هاي زمستان رخ مي دهد و در فصل تابستان بارش مؤثري وجود ندارد. همچنين متوسط سالانه ي تبخير و تعرق پتانسيل در حوضه 1500 ميلي متر است؛ لذا بدون دسترسي به منابع قابل اطمينان آب، کشاورزي در سطح حوضه ي زاينده رود ممکن نخواهد بود.
پيش تر از آن که گروهي از حاکمان در گستره ي تاريخ ايران زمين سپاهان (اصفهان) را شاهدي بر قدرت و شکوه حکمراني خويش جلوه گر سازند، اين سرزمين جلوگاه طبيعت بود. کسي نبود تا ديگري را بيازارد. درختان سر به آسمان کشيده با دلربايي شاخساران سبز خود پهلو به پهلو، چمن زارهاي پهناور به همره سرود باد و آواي نسيم و طنين نغمه هاي دل انگيز پرنده هاي رنگارنگ و ترنم بال هاي آنان همه بر بستر جاودان موج هاي خروشان زنده رود با پايکوبي و هيجاني وصف ناپذير، زيباترين و شگفت انگيزترين سمفوني حيات و شادماني را بر پيشاني فلات مرکزي ايران رقم مي زدند. زاينده رود، مرواريدهاي سپيد دامنه هاي زردکوه بختياري را در هر بهار با گرماي عشق خويش به قطرات آب مبدل مي کرد و روح زندگي را در اين قطرات چنان جاري مي ساخت که زردکوه بر خود مي باليد که زنده رود، تالاب گاوخوني را نيز از سينه ي او آب مي دهد و بدين سان نام او را همواره جاودان مي سازد. زردکوه از اين رو تالاب گاوخوني را نيز فرزند خود مي دانست و زنده رود را رگ جاري سينه ي خويش. او نمي پنداشت زماني خواهد رسيد که رگ سينه اش را تکه تکه کنند. آنگاه زاينده رود همانند اژدهايي مهربان از فراز کوهرنگ تا گاوخوني آرميده بود و هر از چند گاهي با خروش ناگهاني اش به هر سو طراوت نثار مي کرد. بهشت سبز سپاهان را کويري خسته از شمال و جنوب و مشرق دربرگرفته بود. مردمان از هر سو خود را به اين بهشت مي رساندند و هرکدام به نوعي در سمفوني حيات همراه با زنده رود در جشن و هيجان طبيعت شرکت مي جستند.
در زمينه ي حوضچه ي آبياري زاينده رود اين خردادبه در «المسالک و الممالک» احتمالاً قبل از ديگران در اين مورد اظهار نظر کرده و گفته است: «سرچشمه ي زرين رود، دره ي اصفهان است. از اين رود روستاهاي هفت گانه (اصفهان) سيراب مي شوند». بر اساس تحقيقات اقتصادي و اجتماعي زاينده رود که در سال 1344 توسط دانشکده ي علوم سياسي و اقتصادي دانشگاه تهران انجام گرفته است، بلوکات آبخور زاينده رود، منطقه اي را شامل مي شود که از پل زمان خان شروع مي شود و بر مبناي طومار منسوب به شيخ بهايي، نظم و نسق خاصي بر آن حاکم است. اين حوضه ي وسيع که در طرفين شرق و جنوب شرقي و جنوب غربي اصفهان واقع شده است تا حاشيه ي گاوخوني ادامه مي يابد. حسين ابري به نقل از مأخذ پيش تر ذکر شده، ميزان وابستگي اراضي بلوکات آبخور زاينده رود را به ترتيب از سرچشمه تا پاياب (غرب به شرق) در جدول زير نشان داده است. (جدول 1)
بر اساس بررسي هاي تاريخي موجود، در دوران هاي گوناگون تقسيم آب زاينده رود و بهره برداري هر يک از روستاها از آب رودخانه در 6 ماهه ي دوم سال که هوا گرم و آب کمتري موجود بوده است، تابع تعداد سهامي بوده است که در طومار منسوب به شيخ بهايي تعيين گرديده بود.
ردیف نام بلوک درصد وابستگی اراضی به آب زاینده رود
1 آیدغمش و اشیان 91 درصد
2 گرکن 95 درصد
3 اشترجان 6/58 درصد
4 ماربین 35 درصد
5 جی 66 درصد
6 کراج 47 درصد
7 براآن 14 درصد
8 رودشت 80 درصد

 

بر اساس کاوش در متون تاريخي مي توان چنين نتيجه گيري کرد که رودخانه ي زاينده رود به عنوان شاهرگ حياتي و تمدن ساز در فلات مرکزي ايران داراي جايگاهي ويژه و استثنايي بوده است. يکپارچگي اکوسيستم رودخانه که از زردکوه بختياري تا تالاب گاوخوني موجب تنوع زيستي، گياهي، جانوري و نيز پيدايش جامعه هاي انساني متعدد گرديده، رمز اصلي در پايداري محيط زيست و جريان هاي انساني در حاشيه ي اين رود افسانه اي بوده است. هرگز نمي توان در دوره اي از تاريخ زاينده رود، گسستگي در اکوسيستم رودخانه را مشاهده کرد و تمامي فعاليت هاي انساني و تقسيمات آبي اين رود تاريخي همواره بر اساس اصل يکپارچگي قوانين حاکم بر تقسيم آب رودخانه ي زاينده رود و مندرجات طومار منسوب به شيخ بهايي، ساکنان ساحل رودخانه از بالادست تا پاياب، بر اساس اصول منطقي به نحو عادلانه اي داراي حق برداشت از آب رودخانه بوده اند و مديريت بهره برداري از آب به شيوه اي مشارکتي توسط مردم و با نظارت نمايندگان مورد اعتماد آنان انجام مي گرفته است.

به قلم :دکتر احمد خاتون آبادي

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

بختیاری سرزمین رودخانه های تمدن ساز

 

سرزمین رودخانه های تمدن ساز

شهركرد-نظریه شكل گیری تمدن های باستانی در كنار رودخانه ها و حوضه های آبی از دیر باز مورد تائید باستان شناسان و مورخان تاریخ بوده است.

سرزمین رودخانه های تمدن ساز

به گواه تاریخ، بزرگترین تمدن های بشری در كناره های رودخانه ها و آبرفت ها تشكیل شده و در ایران باستان نیز تمدن ایرانی در كناره رودهای بزرگی چون كارون و زاینده رود شكل گرفته است.

در این بین رودخانه كارون ، محوریت تشكیل تمدن ایران باستان یعنی ایران پیش از اسلام، از جمله تمدن شوش و عیلامی ها بوده و رودخانه زاینده رود نیز مظهر تمدنی تشیع با محوریت حكومت صفویه در فلات مركزی ایران یعنی جی و اصفهان بوده است.

براساس نوشته دهخدا، آب در زبانی اوستایی' اپ ' و در زبان پهلوی 'او' نامیده شد و در برخی از لغتنامه ها، آب را برابر با' ماه عرض كه همان شهریور ' باشد، دانستند و سرفرود آوردن بر الهه كاری مقدس شد.

در ایران باستان نیز پارسیان ' آناهیتا' یا ' آناهیث ' را الهه زیبایی آبها نام نهادند و نگهبان آب، تا كسی آب را گل نكند و 'نارسیس' نیز در یونان با آب به خودشناسی رسید.

از عصر باستان تا به امروز آب مایه حیات بشر بوده و تمدنهای بشری در كنار رودخانه ها و چشمه ساران شكل گرفته و تمدنهای بشری در عصر باستان در كنار نیل، سند، كارون، دجله، آمودریا، سیری دریا و رودخانه های دیگر شكل گرفته اند.

در عصر فرا پارینه سنگی انسانها به دلیل نداشتن ظروف برای حمل آب در غارهایی كه نزدیك آب قرار داشته سكونت می كردند، كه به تدریج با آشنایی با پوست حیوانات (مشك) برای ذخیره سازی آب و سپس با ساخت ظروف سفالی و تنه درختان خشك، توانستند آب را حمل كنند.

این غارها كه دهانه ای گشاد داشتند' اشكفت ' نامیده می شد و برخی از این اشكفت ها در منطقه زاگرس به ویژه در چهارمحال وبختیاری و خوزستان در كنار رود كاورن نیز وجود داشت.

تمدن شوش بزرگ نیز در كناره های كارون شكل گرفت و سازه های آبی باستانی بر روی رودخانه كاورن نشان از عظمت تمدن سازی این رودخانه همیشه جاری ایران دارد.

كشف مرتفع ترین محوطه باستانی دوران پارینه سنگی خاورمیانه در كوهرنگ چهارمحال و بختیاری یعنی سرچشمه دو تمدن باستانی ایرانی و تمدن اسلامی شیعه نیز یكی دیگر از ادله وجود تاریخ باستانی در حوزه رودخانه كارون است چه این كه تاكنون در خاور نزدیك و خاورمیانه جایی اعلام نشده محوطه پارینه سنگی در ارتفاع دو هزار 700 متر بالاتر از سطح دریا وجود داشته باشد و احتمال می رود مرتفع ترین محوطه پارینه سنگی خاورمیانه همین محوطه شناسایی شده در كوهرنگ باشد.

در بررسی های انجام شده در شهرستان كوهرنگ چهارمحال و بختیاری نشان می دهد، مرتفع ترین محوطه باستانی شناسایی شده متعلق به دوران پارینه سنگی میانی با بیش از 40 هزار سال قدمت می باشد.

رودخانه كارون در شوشتر در زمان باستان به دو شعبه چهاردانگه و دودانگه تقسیم می شد و حد فاصل این دو رودخانه ' میان آب ' نام داشته و سرزمینی حاصلخیر بوده كه هخامنشی ها نیز به میان آب و شهرك كلالك توجه خاصلی داشته و پس از طغیان رودخانه، شوشتر جدید پدید می آید.

یكی از بهترین سازه های آبی دنیا در دوران ساسانی در شوشتر احداث شده و آسیابهایی كه از طریق نیروی آب كار می كردند، نیز در این منطقه برپا شد و با كاووش انجام گرفته در 26 هزار مترمربع از اراضی خریداری شده این منطقه، پنج آرامگاه المیایی بی نظیر كشف و شناسایی شده است.

در تابوت هایی كه در این آرامگاه ها بدست آمده، افراد درجه یك منطقه مدفن شده و افراد درجه دو و درجه سه نیز در حاشیه این تابوت دفن می شده اند و طول این تابوتها دو متر و ارتفاع آن نیز 45 سانتیمتر می باشد و بسیار سنگین هستند.

اشیا بدست آمده در این آرامگاه ها و در كنار تابوتها، زنجیر آهنی، عطردانها، دانه های شیشه ای ریز گردن بند و كوزه های دسته دار و خمره هایی به عنوان استودان ( استخوان دان) وجود داشته است.

با این وجود كارون به عنوان یكی از رودهای مهم تمدن ساز در سرزمین پارس نیازمند توجه و حفاظت است و چونان كودكی در گهواره باید از نظر حفظ منابع طبیعی مورد توجه قرار گیرد.

حوزه كارون بزرگ شامل استان های خوزستان، اصفهان، چهارمحال وبختیاری ،كهكیلویه و بویر احمد ،لرستان و فارس است و طول این رودخانه 265كیلومتر می باشد.

از سوی دیگر رودخانه زاینده رود محوریت تمدنی و پایتخت صفویه به عنوان یكی از آغازگران حكومت شیعی در ایران بوده كه اصفهان را به عنوان مركزیت حكومت خود برگزیده اند.

در كنار زاینده رود كه بنا بر برخی اظهار نظرها در قزن پنجم از سرشاخه های كارون پدید آمده و بعد افرادی مانند شیخ بهایی برای انحراف آب به سمت پایتخت صفوی در اصفهان اقدام به حفر تنگه كارگران كرد،نیز تمدن های دینی و قومی شكل گرفت.

با این حال چهارمحال وبختیاری اكنون به عنوان بزرگترین مركز آب شیرین ایران و خاورمیانه 10درصد از ابهای روان و سطحی كشور را در اختیار دارد و كانون بسیار مهمی برای گردشگری نوروزی است.

به گزارش ایرنا،اكنون گردشگران نوروزی در سفر به چهارمحال وبختیاری با صدای نوازش آبشاران با سرزمین تمدن ساز آشنا می شوند كه كمتر نامی از این استان در ساختارهای باستان شناختی به میان می آید.

گزارش از محمود رییسی

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

دکتر محسن رضایی- که در جمع عده ای از هنرمندان تاتر و سینمادر حوزستان

خوزستان و هنرمندان این سرزمین مظلوم اند

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در روز جهانی تاتر تصریح کرد: خوزستان و هنرمندان این سرزمین مظلوم اند.

دکتر محسن رضایی- که در جمع عده ای از هنرمندان تاتر و سینما و در دیدار با خانواده ی زنده یاد منصور واحدی هنرمند متعهد و سخت کوش 8 سال دفاع مقدس و سال های پس از جنگ سخن می گفت- ضمن تبریک سال نو گفت: برای من مایه ی افتخار است که در جمع شما هنرمندان خوزستانی حاضر شده ام. امیدوارم روزی برسد که مردم و هنرمندان از این مظلومیت بیرون بیایند و از امکانان کافی برای بروز استعداد ها و خدماتی که می توانند به کشور بکنند، برخوردار شوند.

وی ضمن عرض تسلیت به خانواده ی مرحوم واحدی و با اشاره به دوران دفاع مقدس گفت: در طول جنگ تحمیلی و دفاع مقدس بارهای زیادی شرمنده شدم. به ویژه وقتی فداکاری های فرماندهان عزیزی هم چون مهدی باکری و حسن باقری را دیدم. امشب نیز یک بار دیگر شرمنده ی هنرمند عزیزی شدم که مخلصانه خود و خانواده اش را فدای دفاع از اسلام مظلوم و ایران مظلوم کرده است. از خداوند متعال می خواهیم که ایشان را با همان شهدایی که پیشانی بندهای ساخت او را بر پیشانی می بستند، محشور کند و در محضر رسول گرامی اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) حضور پیدا کنند.

وی افزود: آقای واحدی پیشانی بندهایی می ساخت که جوان های ما روی پیشانی های خود ببندند و به سمت جبهه ها بروند. اما قبل از آقای واحدی مادرانی بودند که این پیشانی ها را می بوسیدند و عزیزان شان را روانه ی جبهه ها می کردند. در حقیقت صداقت آن مادران با صداقت زنده یاد واحدی در این پیشانی بندها دست به دست هم می داد.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام خاطر نشان کرد: اگر آقای واحدی انسان مخلصی بود بدون ارتباط با آن بوسه هایی که مادران بر پیشانی بچه های شان می زدند نبود و این ترکیب، هنرمندانه ترین ترکیبی بوده که خداوند متعال در خلقت درست کرده است.

دکتر رضایی تصریح کرد: تاتر واقعی، بوسه ی مادر بر پیشانی جوان بسیجی و رزمنده اش است و آقای واحدی در صدها کیلومتر دورتر از مادران شهیدان پیشانی بندها را از روی اخلاص و صداقت تهیه می کرد که جای همان بوسه را با نشان یا زهرا(س) یا ابوالفضل(ع) و یا مهدی(عج) پر می کند.

وی ضمن ابراز خوش حالی از حضور در جمع هنرمندان و منزل مرحوم واحدی گفت: نه ما برنامه ریزی کردیم و نه شما. معلوم است که دستی من و شما را یه این جا آورده است. همان کسانی که شهیدان را به جیهه ها فرستادند. همان کسانی که در دل زنده یاد واحدی می انداختند که شما پیشانی بند درست کن و همان دستی که این کشور را نجات داد؛ امشب من و شما را توی این خانه و کنار هم نشانده است که بر این راه استوار باشیم و این مسیری را که انتخاب کرده ایم ادامه دهیم . اگر چه این مسیر عادی نیست و فرا عادی است.

پیش از سخنان دکتر رضایی، مدیرکل سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان ضمن قرایت قطعه شعری از داراب افسر بختیاری و با اشاره به تلاش های خالصانه ی زنده یاد منصور واحدی هنرمند ایثارگر دوران دفاع مقدس گفت: روح مرحوم منصور واحدی امشب خرسند است. هنرمندی که با کم ترین امکانات گروه نمایش را به جبهه ها می برد و برای رزمندگان اسلام تاتر اجرا می کرد و فیلم نشان می داد. هنرمندی که حضور در جبهه ها و کار برای رزمندگان و دفاع از ارزش های انقلاب و اسلام برایش مهم تر از هر چیزی بود.  

حجت الاسلام والمسلمین بسی خاسته همچنین یاد دیگر هنرمندان خوزستانی از جمله مرتضی آرا، بهمن عیوق، جوکار و نعمت اله لاریان را گرامی داشت.

این گزارش حاکی است: در این نشست، عده ای از هنرمندان با بیان خاطره هایی از تلاش های ایثارگرانه ی زنده یاد واحدی در مناطق عملیاتی و نیز پشت جبهه و نیز با قرایت شعر یاد و خاطره ی این هنرمند فقید را گرامی داشتند.

همسر زنده یاد واحدی نیز در سخنانی از حضور دلگرم کننده ی دکتر رضایی و هنرمندان تاتر و سینما تشکر و قدردانی کرد.

در پایان این نشست دو لوح یادبود از سوی دکتر محسن رضایی و نیز جمعی از هنرمندان خوزستانی به همسر مرحوم واحدی اهدا شد.

شایان گفتن است: زنده یاد منصور واحدی محقق و خالق اثر معنوی پیشانی بند رزمندگان در شهریور ماه سال گذشته به دیار باقی شتافت و در قطعه هنرمندان اهواز به خاک سپرده شد.

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 11 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

همایش طایفه "شهنی" ها در مسجدسلیمان


چهارم فروردین ماه امسال هم مانند سال 90 شاهد برگزاری همایش نوروزی ایل بختیاری به میزبانی طایفه ی هنرمند، ادیب و سیاستمدار "شهنی" بودیم.

این چهارمین همایشی بود که در نخستین روزهای فصل بهار به همت طایفه ی شهنی و تلاش ابراهیم شهنی شاعر معاصر مسجدسلیمانی و همکاران تلاشگرش در منطقه تل بزان شهرستان مسجدسلیمان برگزار می شد.

در ابتداي این همایش، بعد از تلاوت آیاتی چند از كلام ا... مجيد و نوای طنین انداز سرود جمهوري اسلامي ايران، جهانشاه ارزانی بيرگاني دبیر جشنواره، ضمن خیر مقدم به حاضران و تبریک سال نو از خداوند متعال سالی پر برکت را برای همه همتباران بختیاری خواستار شد. سپس صداي دكتر محسن رضايي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام به صورت مستقيم از بلندگوها پخش شد. صداي گرمي كه به ايل بختياري و طايفه ي شهني پيام مسرت بخش و دلگرم كننده داد و از آنان تجليل كرد كه با تشويق خيل مشتاقان حاضراز سردار بزرگ 8 سال دفاع مقدس همراه بود.

اجرای موسیقی اصیل بختیاری و نیز پاپ گرفته تا شاهنامه خوانی و شعر خوانی و دستمال بازی و مسابقه اسب دوانی را از نزدیک دیدیم و لذت بردیم. البته نه تنها جمع بچه های روزنامه نگار ساکن در اهواز که تمامی علاقه مندانی که از شهرها و استان های مختلف کشورمان به خوزستان آمده بودند و از برگزاری این همایش با خبر شده بودند، به تل بزان آمدند و از برنامه های متنوع این همایش دیدن کردند.

همسفران ما به شهرستان مسجدسلیمان عبارت بودند از:مهدی مکارمی، علیرضا عبداله ن‍ژاد، عبدالرحمن نیک سرشت و فرهاد احمدی و ...

در این همایش، چهره های نام آشنایی حضور داشتند که می توان به جهانشاه ارزانی بیرگانی رییس سابق شورای اسلامی شهرستان ، دکتر داودی رییس دانشگاه آزاد مسجدسلیمان، ارسلان شهنی مدیر عامل سازمان زیباسازی شهرداری اهواز، علی مراد حافظی، استاد علی حافظی نوازندن نی و گروه موسیقی اش که به زیبایی به اجرای چند سرود از کارهای زنده یاد مسعود علاالدین پرداختند و دیگر عزیزانی که نام شان را به خاطر ندارم، اشاره کرد.

امسال باران زیادی نبارید و در نتیجه کوه های تل بزان سبز نشده بود و منطقه ی باز و وسیعی- که برای همایش در نظر گرفته شده بود- اثری از سبزه بر سینه اش نبود.

اگر چه محل برگزاری همایش خاکی بود و هر از چندگاهی خاک بر سر و روی مشتاقان همایش می نشست، اما برنامه های متنوع همایش به ویژه مسابقه اسب سواری- که با یورتمه و چهار نعل اسب ها گرد و خاک ها را به هوا می پراکند- حواس کسی را پرت نمی کرد جز نگارنده که نسبت به گرد و خاک حساس هست و این عطسه است که حواس اش پرت می کرد!

یکی از خوانندگان موسیقی بختیاری و نیز آواز دشتی که صدای بسیار زیبایی دارد و جا داشت از او نیز در این همایش استفاده می شد؛ "منصور حسن پور" بود. گفته می شود: او در این همایش حضور داشت اما تعدد و فشردگی برنامه ها اجازه ی اجرای برنامه به او نداد. این در حالی بود که یکی از خوانندگان دو بار به روی سن رفت و برنامه اجرا کرد از جمله اجرای موسیقی پاپ که سنخیتی با موسیقی بختیاری نداشت و ندارد.

یکی از اهداف چنین همایش هایی حفظ، اعتلا و ترویج فرهنگ بختیاری و هنر هنرمندان این قوم اصیل پارسی است نه ترویج موسیقی پاپ و غیره! لازم بود مسوولان برگزار کننده بیش تر به این امر مهم توجه می کردند.

قرار بود در این همایش پروفسور شهنی کرمزاده حضورداشته باشد؛ اما به علت شرکت در آیین سوگواری یکی از نزدیکان همسرش، توفیق دیدار وی برای علاقه مندانش میسر نشد.

حرکات موزون دستمال بازی مردان و زنان بختیاری در جای جای همایش که با نوای سرنا و طبل(توشمال) همراه بود، جلوه و زیبایی خاصی به جشن بزرگ بختیاری ها بخشیده بود.

یکی از خصوصیات ارزشمند این همایش، مردمی بودن آن بود که همه با هم همکاری می کردند؛ اما یکی از شاهنامه خوان ها برای شرکت در این همایش تقاضای 500 هزار تومان وجه نقد کرده بود که برگزار کنندگان نتوانستند تقاضای او را برآورده کنند و در نتیجه از چند کودک نوجوان با نام های علی پور و مولایی استفاده کردند که آن ها هم به زیبایی ابیاتی از شاهنامه بختیاری کار استاد جواد خسروی را قرایت کردند.

خوش آمد گویی با گویش بختیاری و با زبان انگلیسی توسط خانم قنبری، اجرای موسیقی توسط خوانندگانی چون امید محمودی، شیروان نصراله زاده و محمد یاوری که شنونده را یاد محسن چاووشی می انداخت و شعر خواني آقای بابادی كه با چاشني طنز همراه بود و به فضای همايش شور و نشاط بخشيد از دیگر برنامه های این همایش بودند.

مجری همایش تسلط خوبی در برگزاری همایش داشت و جا دارد از او و دیگر تلاشگران این همایش قداردانی شود.

پذیرایی از شرکت کنندگان با آب معدنی و بستنی و کباب همراه بود. به ویژه آنانی که در گوشه ای از محوطه همایش دست به جیب بودند و سر کیسه را هم شل می کردند!

اگر چه بهار امسال رونق سال های پیش را نداشت و زمین به سبزه آغشته نبود و سطل های آشغالی هم برای درآغوش گرفتن آشغال و زباله وجود نداشت؛ اما کاغذ های رنگارنگ بستنی و بطری های آب معدنی صحرای تلبزان را مفروش کرده بود!

علی رغم این که چندین بار اعلام شد که افرادی که تفنگ با خود همراه دارند اقدام به تیراندازی هوایی نکنند، اما هر از چندی صدای تک تیرهایی که به هوا پرتاب می شد، به گوش می رسید!

در پایان جا دارد از همکاری صمیمانه ی برادران نیروی انتظامی به ویژه فرمانده آن که در همایش حضور داشت و نیز رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان مسجدسلیمان- که با برگزار کنندگان همایش کمال همکاری را به عمل آوردند- قدردانی و تشکر شود.

شايان گفتن است: عكس اولي از آن آرمين شهني است و عكس هاي بعدي از فرهود شهني منصوري كه سلامتي و توفيق شان را از خداوند منان خواستارم.
 

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

شگفتی لباس ایل بختیاری

جامعه شناسان از طراحی لباس بختیاری شگفت زده شده اند چوغا لویسی  رو و آسترندارد، شلوار دبیت پشت وپیش ندارد،گیوه ملکی چپ وراست ندارد ، کلاه خسروی پشت وپیش ندارد رو وآسترهم ندارد.سادگی وصداقت بختیاری همانندلباسهایش دوگانگی ندارد.  

نويسنده: - | تاريخ: یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

علت بزرگنمايي هخامنشيان/ بازی جریان‌انحرافی در پازل‌ انگلیس

سلیمی نمین تشریح کرد؛

علت بزرگنمايي هخامنشيان/ بازی جریان‌انحرافی در پازل‌ انگلیس

هم اندیشی:بحث بي بي سي ارادت به كوروش نيست؛ بلكه آنها مي‌خواهند عظمت هخامنشيان را به اشرافيت يهود در ايران نسبت دهند و مردم بدانند آبشخور جريان انحرافي كه دم از ايرانيت مي ‌زند از كجا نشأت مي‌گيرد.
علت بزرگنمايي هخامنشيان/ بازی جریان‌انحرافی در پازل‌ انگلیس به گزارش هم اندیشی؛ عباس سليمي نمين، مدير دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران در گفتگویی با بيان اينكه چرا برخي جريانات سياسي در خارج كشور از جمله شبکه بي بي سي به بزرگنمايي هخامنشيان مي‌پردازند، گفت: سلسله هخامنشيان مانند ديگر سلسله‌هاي پادشاهي در ايران است و تبليغات گسترده و گزينش اين دوره از تاريخ ايران از سوي جريان‌هاي سياسي كه با ملت ايران كینه و عداوت دارند جاي سوال دارد.

سليمي نمين با بيان اينكه برآورد تاريخي تمام سلسله هاي پادشاهي قبل اسلام به يك حد و اندازه مورد توجه است اظهار داشت: تفاوت چنداني ميان هخامنشيان و سامانيان و اشكانيان وجود ندارد.

اين محقق مسائل تاريخي افزود: سلسله مادها و ايلامي‌ها به مراتب از دوره هخامنشيان از لحاظ تمدني در سطح بالاتري قرار دارند؛ اما به اين دوره از تاريخ توجهي نشده و اين مسئله قابل تامل است.

مدير دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران دردر گفتگو با باشگاه خبرنگاران گزينشي عمل كردن بي بي سي نسبت به تاريخ ايران باستان به خصوص دوره هخامنشيان را ريشه در دخالت انگليسي‌ها دانست و تصريح كرد: قصد بي‌بي‌سي از سرمايه‌گذاري درباره دوره حکومت هخامنشيان تعظيم و تكريم در برابر تمدن ايران نيست؛ بلكه این رفتار ريشه در دخالت‌هاي انگليس در تاريخ ايران و اهتمام جدي و طراحي در زمينه تاريخ باستان دارد.

* انگليس مي خواهد منشاء تمدن ايران را به بعد از ورود اشرافيت يهود نسبت دهند

سليمي نمين تصريح كرد: پس از حمله كوروش به بابل يهوديان امكان انتخاب براي کوچ به فلسطين را داشتند؛ اما در فلات ايران ماندند و اين خود مويد اين مسئله است كه اظهارات صهيونيست‌ها مبني بر اينكه فلسطين براي آنها سرزمين مقدس و تلاش آنها براي بازگشت يك امر طبيعي است، ادعاي كاذبي است. زیرا آنها در زماني كه قدرت انتخاب داشتند سفر به فلسطين را انتخاب نكرده و در ایران ماندند.

وي در ادامه گفت: هدف انگليسی ها اين است تا منشاء و شكل‌گيري تمدن در ايران را به بعد از ورود اشرافيت يهودي نسبت دهند چرا كه در زمان كوروش برخي از اشرافيت يهود به سرزمين ايران وارد شدند و ترجيح دادند به جاي رفتن به سرزمين موعود (فلسطين) در فلات ايران سكني گزينند و اين خود جاي يك بحث تاريخي بر نفي ادعاي "اورشليم سرزمين موعود يهوديان" دارد كه تاکید دارند يهوديان هر زماني كه فرصت پيدا كنند به ارض موعود كوچ مي‌كنند.

مدير دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران باتاکيد بر اينکه تلاش بي‌بي‌سي و طراحان تاريخ‌نگاري خاص براي ايران دراین راستا است كه بگويند ورود اشرافيت يهود به ايران منشأ شكل‌گيري تمدن در ايران است، اضافه کرد: يهوديان جهت تخريب اسلام نيز اذعان داشتند كه تمدن باشكوه و جلال ایرانی توسط سپاه اسلام از بين رفت.

*ورود اشراف يهود به ايران عامل نابودي تمدن ايران

وي درباره طراحي تخريب وجه اسلام در ايران به دست انگليسي‌ها يادآور شد: ادعاي از بين رفتن تمدن ايراني توسط سپاه اسلام در دوران رضاخان توسط انگليسي‌ها موجب شد تا برخي روشنفكران بدون آگاهي و مطالعه نسبت به اسلام متنفر شده و احساس كنند كه دین اسلام عامل نابودي تمدن بزرگ ايران قبل از اسلام بود.

اين محقق مسائل تاريخي با اشاره به اسناد و مدارك يهوديان اذعان داشت: در کتاب تاريخ جامع يهوديان ايران نيز آمده است که " يهوديان در سراسر خطه پهناور شاهنشاهي هخامنشي يعني در 127 ايالت پراكنده بودند. يهوديان در برخورد با اقوام غير ايراني كه در كشور پهناور ايران مي‌زيستند و از قديم با يهودي و يهوديت بر اثر يكتاپرستي‌شان دشمني مي‌ورزيدند بايد به مبارزه برمي‌خواستند>>(ص21 تاريخ جامع يهوديان ايران)"

وي گفت: اسناد و لوح‌هايي از اطراف تخت جمشيد به خط ايلامي به دست آمده كه نشان مي دهد ارتباطات دوران هخامنشیان براساس تمدن ايلامي صورت گرفته است. اين خط در دوران سلسله هخامنشي حفظ شده است.

*انگليسي‌ها عامدانه تمدن ايران را به 2500 سال محدود كردند

 مدير دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران دليل پيدايش تمدن 2500 ساله اينگونه مطرح كرد: انگليسي‌ها عامدانه پهلوي‌ را وادار ساختند که تنها تمدن 2500 سال از دوران هخامنشيان را به رسميت بشناسند و پيش از آن را سياهي و تاريكي و به دور از تمدن عنوان كنند. در صورتي كه تمدن ايلامي ها به مراتب پربارتر از دوره هخامنشيان بود.

وي در ادامه افزود: انگليس‌ها تلاش كردند تا بناهاي به جا مانده از دوران ايلامي را نابود كنند تا ملت ايران را به نوعي مديون اشرافيت يهود در تاريخ قرار دهند.

 * بناي تخت جمشيد به علت قتل عام ايرانيان توسط اشراف يهود ناتمام ماند

 اين محقق مسائل تاريخي گفت: كشتار وسيعي كه به دست اشرافيت يهود در سراسر ايران صورت گرفت، موجب لطمه جدي به تمدن ايراني شد كه از آن جمله توقف ساخت تخت جمشيد بود و اين ادعا دروغ است كه تخت جمشيد نابود شده؛ بلكه اين بنا به دليل قتل عام اشراف يهود در ايران ناتمام ماند كه به اين مسئله در فصل "استر" تورات اشاره شده است.

همچنين سليمي نمين با بيان اينكه اشرافيت يهود توانست زني يهودي به نام "استر" را به عنوان معشوقه خشايارشاه به دربار ايران وارد كند كه با نفوذ وي توانست در فرصتي مناسب وزير ايراني "هامان اجاجی" و فرزندانش را به قتل برساند و "مُردخاي" را جايگزين هامان كند و مردخاي قتل عامي گسترده از مخالفان اشرافيت يهود در ايران به راه انداخت كه موجب صدمه به تمدن ايراني شد.

اين کارشناس مسايل تاريخي با اشاره به دسيسه هاي معشوقه يهودي خشايارشاه (استر) عليه وزير ايراني وي به بخش ديگري از کتاب تاريخ جامع يهوديان ايران اشاره کرد و گفت: در اين کتاب آمده که "استر مي‌گويد: شاهنشاه به سلامت باد. من و قوم من فروخته شده‌ايم تا همگي هلاك و نابود شويم و حال آنكه هيچ زياني از ما به پادشاه نرسيده است."خشايارشا مي‌پرسد: چه كسي چنين گستاخانه قصد دارد يهوديان ايران را به هلاكت برساند؟ استر به هامان اشاره مي‌كند و مي‌گويد: همين هامان! اوست كه دشمنِ يهوديان كشور عظيم تست... فرمان اعدام او صادر مي‌شود و همانجا روي هامان را مي‌پوشانند و اين بدان معني است كه مجازات مرگش حتمي است و او را بر همان‌ داري مي‌آويزند كه او براي اعدام مردخاي آماده كرده بود)).(ص20 تاريخ جامع يهوديان ايران)"


اين محقق مسائل تاريخي با اشاره به اينکه قتل عام ايراني ها توسط يهوديان در فصل "استر" تورات به صورت مبسوط آمده است، تاكيد كرد: انگليسي‌ها در زمان رضاخان این دوره از تاریخ را محو كردند و در هيچ جاي تاريخ اشاره‌اي به اين قتل عام وجود ندارد.

وي با بيان اينكه قتل‌عام‌هايي که به سپاه اسلام نسبت مي‌‌دهند خلاف حقيقت است گفت:‌روايات آتش زدن و قتل عام ايرانيان در زمان ورود اسلام به دور از حقيقت است و با اين مسائل مي‌خواهند ملت ايران را نسبت به اسلام بدبين كنند.

سليمي نمين ادامه داد: آنها براي اين كار نياز به دست‌‌اندازي در تاريخ و بناهاي تاريخي داشتند و اين درحالي است كه در كتاب "اشميت" كه به نام تخت جمشيد در دوران پهلوي نگاشته شده تصاویری از آثار دوران ايلامي ها مشهود است.

مدير دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران ورود اسلام به ايران را سرفصل شكل‌گيري تمدن عظيم در كشور دانست و اظهار داشت: براي رواج دشمني نسبت به اسلام، آموزه‌هايي را گسترش دادند و وانمود کردند كه از زمان ورود اسلام به ايران، تمدن و دانش از بين رفته و اين در حالي است که در فاصله كوتاهي دانشمنداني برجسته در ايران بروز کردند كه بسياري از دانشمندان عرصه نجوم رياضي و پزشكي بعد از ورود اسلام پا به عرصه گذاشتند كه منشا تحولات بزرگ در تاريخ بشريت بودند.

 * بزرگنمايي دوران هخامنشي سناريوي تاريخي انگليسی‌ ها

 وي با بيان اينكه همه اين بزرگنمايي هاي دوران هخامنشي سناريوي تاريخي انگليسی‌ ها است، ابراز داشت: آنها همچنان نسبت به تاريخ معاصر ايران به صورت گزينشي عمل مي کنند و متاسفانه بعضي از افراد و جريانهاي داخل كشور نيز همان حرف هاي بي بي سي را تكرار می کنند كه رسانه‌ها بايد با آگاهي بخشيدن به اذهان عمومي مردم را متوجه علت اين گزينش كنند.

سليمي نمين درباره كنار هم قرار دادن فردوسي، حافظ، مولوي، زرتشت، مصدق، كوروش براي گزينش بزرگترين شخصيت مورد قبول ايراني‌ها توسط بی بی سی گفت:‌ اين تركيب غلطي است و بي‌بي‌سي با در كنار هم قرار دادن اين افراد قصد دارد تا القاء كند كه ملت ايران با انتخاب كوروش دوره قبل از اسلام را انتخاب كردند.

وي افزود: البته ملت ايران به تاريخ باستاني خود مباهات مي‌ورزند؛ اما كار گزينشي بي‌بي‌سي يك كار خباثت بار است كه اگر ماهيت اين امر براي ملت ایران مشخص شود نسبت به جناياتي كه انگليس‌ها در تاريخ ايران روا داشتند هوشمند خواهند شد.

وي خاطرنشان كرد: بحث بي بي سي ارادت به كوروش نيست؛ بلكه آنها مي‌خواهند عظمتي از هخامنشيان بسازند و اين عظمت را به اشرافيت يهود نسبت دهند و بايد براي مردم روشن شود كه آبشخور جريان انحرافي كه دم از ايرانيت مي ‌زند تفكراتش از كجا نشأت مي‌گيرد.

نويسنده: - | تاريخ: چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

«آیین‌های ازدواج در قوم بختیاری» مستند شد

«آیین‌های ازدواج در قوم بختیاری» مستند شد

  سرویس: فرهنگي و هنري - سينما و تئاتر

مرحله اول تصويربرداري فيلم مستند بلند «آیین های ازدواج در قوم بختیاری» که از تولیدات جدید «مركز گسترش سينماي مستند و تجربی» به کارگردانی «هوشنگ صالحی پور» است، در منطقه لالی استان خوزستان به پایان رسید.

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، به نقل از روابط ‌عمومی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، اين فيلم مستند در مدت زمان 80 دقیقه، به رسم و رسوم برگزاری آیین‌ها، جشن‌ها و عروسی‌های سنتی قوم بختیاری می‌پردازد.

بر پايه اين گزارش، مرحله دوم تصویربرداری مستند «آیین های ازدواج در قوم بختیاری»، از اواخر اردیبهشت ماه 1391 در منطقه بازُفت استان چهارمحال و بختیاری ادامه خواهد یافت. گفتنی است که عوامل توليد این فيلم مستند بلند، به شرح ذیل هستند: مدیر تصویربرداری، مجری طرح و كارگردان: هوشنگ صالحی پور، پژوهشگران: حسن جوانبخت، مهدی باورصاد و هوشنگ صالحی پور، صدابردار: محمد خلیلی، تصویربرداران: بهنام خراسانی و مرضیه هاشمی، تدوینگران: ناصر سبزی پور و ابوذر غفاری، موسیقی: آرش برهانی حقیقی، گرافیک: ابوذر غفاری، دستیاران کارگردان: شیرین بامداد و لیلا شریفی، تدارکات: غلامحسین باورصاد، تهيه‌كننده: مركز گسترش سينماي مستند و تجربي.

نويسنده: - | تاريخ: سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

جشنواره بزرگ بختیاری در دامنه کوه آسماری

بیش از هفتاد هزار نفر از بختیاری‌های سراسر کشور، در سومین دوره جشنواره بزرگ بختیاری در دامنه کوه آسماری شهرستان مسجدسلیمان گرد هم آمدند و ایام نوروز را با شاهنامه خوانی و مراسم‌های محلی جشن گرفتند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دکتر محسن رضایی، در این جشنواره که عصر روز گذشته با برنامه‌های متنوع فرهنگی و حضور هنرمندان نام آشنای منطقه بختیاری برگزار شد، مهمانان ویژه‌ای از ایل قشقایی و عشایر عرب زبان خوزستان و همچنین مسافران و گردشگران نوروزی حضور داشتند.


«جشنواره بومی محلی آسماری نشینان» که برای سومین بار در بخش گلگیر شهرستان مسجدسلیمان برگزار شد، ‌ هر ساله با استقبال گسترده علاقمندان به فرهنگ بومی محلی بختیاری و حضور ده‌ها هزار نفری مردم مواجه شده است و حضور گسترده اقشار مختلف مردم و هم تباران بختیاری از استانهای مختلف و مسئولان کشوری و استانی نشان از این امر دارد.بنا بر این گزارش، دکتر محسن رضایی نیز که در این مراسم حضور یافته بود در سخنانی ضمن گرامی داشت سال جاری که از سوی رهبر معظم انقلاب به نام سال «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ملی» نامگذاری شده است، تصریح کرد: در بحث حمایت از سرمایه‌های داخلی از مهم‌ترین سرمایه‌هایی که می‌بایست مورد توجه قرار گیرد، سرمایه‌های اجتماعی می‌باشند و اگر بتوانیم مردم را به صحنه بیاوریم چه در بحث تولید و چه در بحث ایجاد اشتغال و سرمایه موفق خواهیم بود.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه ضمن اشاره به نقش اقوام مختلف ایرانی در موفقیت‌های انقلاب اسلامی ایران خاطر نشان کرد: از زمانی که جمهوری اسلامی در ایران مستقر شده است اقوام مختلف این مرز و بوم فرصت احیای آداب و رسوم بومی خود را باز یافته‌اند و به مناسبت‌های مختلف ظرفیت‌های فرهنگی خود را به عرصه آورده‌اند.

وی با تاکید بر نقش ویژه نوروز در نزد مردم ایران گفت: پیشنهاد می‌کنم روز پنجم فروردین به عنوان «روز اقوام» نامیده شود تا اقوام مختلف ایرانی بتوانند در هر منطقه‌ای بر اساس سنتهای خود به جشن و سرور بپردازند.


دکتر رضایی در تبیین این موضوع افزود: با تدابیری از این قبیل می‌توانیم هویت اقوام را در کنار هویت ایرانی - اسلامی احیا و تقویت کنیم و در مقابل تهاجم فرهنگی بایستیم و سنت‌ها و نهادهایی که از سوی رضا شاه در ایران از بین رفتند را دوباره احیا کنیم.

در ادامه محمدرضا مکوندی دبیر اجرایی این جشنواره نیز با اشاره به وجود مفاخر متعدد اما مغفول مانده در نزد اقوام ایرانی گفت: در بحث تولیدات فرهنگی و سیاست گذاری توسط متولیان فرهنگی کشور به جای ترویج فرهنگ‌های وارداتی در قالب فیلم و سریال بر متولیان فرهنگی لازم از زندگی مفاخر و سرداران اقوام مختلف ایران و دیگر سوژه‌های ناب در بین اقوام و ایلات ایرانی استفاده کنند.

گفتنی است اولین نشان ویژه قوم بختیاری که نمادی از شمشیر شهید علیمردان خان بود توسط احمدپور (مسئول گروه سردار آسماری) به دکتر محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام اهدا شد.

همچنین از دیگر نکات قابل توجه این جشنواره، حضور شرکت کنندگان با لباس محلی بود که با سر دادن شعارهایی در حمایت از نظام مقدس جمهوری اسلامی، این جشنواره را به جشن تجدید بیعت با نظام و رهبری تبدیل کردند. 










 
پايگاه اطلاع رسانی دکتر محسن رضايی
 
 
               
 
 
 

نويسنده: - | تاريخ: دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

آداب و رسوم نوروز در ایل بختیاری

 

یکی از آیین ها و سنت های کهن و فراگیر در سرزمین های حوزه فرهنگ ایرانی عید نوروز است. همه اقوام ایرانی این پدیده طبیعی را جشن می گیرند نوروز با آداب و رسوم و مراسم خاصی همراه است.

آداب و رسوم نوروز در منطقه بختیاری

در بختیاری با خانه تکانی که به طور معمول دو هفته قبل از عید شروع می شود به استقبال سال نو می روند.

فرشهای آویخته از در و دیوار بیشتر از هر چیز دیگر به انسان یادآوری می کند که عید نزدیک است، آب ریختن دانه هایی مانند گندم، عدس  و ماش برای تهیه سبزه سفره هفت سین نیز از حدود ده روز قبل از عید آغاز می شود.

در بختیاری به خاطر موقعیت طبیعی و اقلیم کشاورزی به سبزه عید اهمیت زیادی داده می شود و سبزه  ها اغلب یک یا سه نوع است چراکه سبزه نشانه شروع سالی سبز و پر برکت به خصوص در زمینه زراعی است.

 در گذشته ای دور سبزه را از صحرا می چیدند، آنرا در بشقابی می گذاشتند و پای آن را خاک ریخته و برای سبز ماندن به آن آب می دادند.

 چهارشنبه سوری نیز در این منطقه از قدمت زیادی برخوردار است شب چهارشنبه آخر سال مردم با روشن کردن آتش و پریدن از روی آن سلامتی و رزق و روزی و پایان غم را طلب دارند. پریدن از روی آتش سه بار تکرار می شود. هنگام پریدن از روی آتش شعر زیر را می خوانند:

تش تش نوروز ایکنم         شادی هر روز ایکنم

سرخی تو سی مو            زردی مو سی تو

غم بره شادی بیا              محنت بره روزی بیا

تعداد آتش ها را نیز مانند سبزه ها فرد می گیرند و معتقدند کسی از روی آتش زوج بپرد سال آینده چهارشنبه سوری نخواهد داشت.

 در مناطق بختیاری به چهارشنبه سوری "چهارشنبه سیری" یا "تش پرک" می گویند.

تهیه گندم برشته که به آن گندم بو داده می گویند از رسوم دیرینه این منطقه است به طور معمول گندم برشته را با شاهدانه مخلوط می کنند و در روز عید، عیدی می دهند. برای تهیه گندم برشته، گندم را پس از شستن در شیر می جوشانند و بعد روی ساج یا تاوه تهیه می کنند.  یکی دیگر از رسوم این منطقه برگزاری عید رفتگان است، این عید که یک روز پیش از روزعیدبرگزار می شود "عید علفه" یا عید کوچک نیز خوانده می شود، در این روز مردم به زیارت اهل قبور می روند و روی مزار آنها سبزه می گذارند.زنان در روز قبل از عید به سر و دست های خود حنا می گذارند.رسم سمنوپختن نیزازرسومی است که دراین نقطه به آن اهمیت زیاد داده می شود. با توجه به پیوند سنتهای ملی و مذهبی سمنو را از حضرت زهرا (س) می دانند و معتقدندسمنو وقتی کامل پخته می شودکه حضرت زهرادست خودرا روی آن بگذارند.قبل ازتحویل سال نوسفره هفت سین را پهن می کنند علاوه بر هفت سین گذاشتن قرآن، گلاب، آینه، تخم مرغهای رنگی، و انواع آجیل ها و میوه و شمع یا چراغی (که تاهنگامی که خودش خاموش نشود خاموش نمی کنند) در سفره مردم مرسوم است.عشایر بختیاری همزمان با تحویل سال به مکان سبزتری رفته و سیاه چادر خود را در آنجا برپا می کنند، در هنگام تحویل سال بزرگ خانواده قرآن می خواند و همه برای شروع نیک یا قرآن می خ.انند یا روی آیات قرآن نگاه می کنند. پدر خانواده بین صفحات قرآن پول گذاشته و بعد از تحویل سال آن پول را بین اعضای خانواده تقسیم می کند این پول نشانه برکت و رزق و روزی است.

تاريخچه نوروز

 فرهنگ ایرانی عید نوروز  که به عنوان میراث زنده و پویای فرهنگی ریشه در اعتقادات دینی و تعلقات و اصالتهای میهنی دارد. نوروز یکی از کهن‌ترین جشن‌های به جا مانده از دوران باستان است. با اینکه پیشینه آن به بیش از سه هزار سال می رسد اما هنوز بیش از 300 میلیون نفر که  به حوزه فرهنگ ایرانی تعلق دارند ، مستمر و بدون انقطاع هر سال آن را جشن می‌گیرند. آنچه باعث جاودانی و ماندگاری نوروز شده است همان کارکردهای کاربردی آن است: هر جزیی از نوروز نمادی از ستایش زیبائی ، اخلاق انسانی ، مهرورزی و دوستی است. همچنین یکی از نمادهاي بزرگ و وحدت بخش ملت ايران با همه تكثرهاي قومي، مذهبي، فرهنگي و زباني است. به علاوه جلوه ای از اعتقادات و باورهای مذهبی است که طی آن هویت دینی و تاریخی این مردمان را به نمایش می گذارد. از منظر دیگر نوروز مبین رابطه و تعامل انسان با محیط زیست و تغییرات و دگرگونی هایی اشت که در آن رخ می دهد. 

خاستگاه نوروز

 بسیاری از صاحب نظران خاستگاه نوروز  را ایران باستان  می دانند در برخی از متن‌های کهن ایران ازجمله «شاهنامه فردوسی» ، «تاریخ طبری» ، « التفهیم...» ، « آثار الباقیه» و « نوروزنامه» جمشید و در برخی دیگر از متن ها، کیومرث به‌عنوان پایه‌گذار نوروز معرفی شده است.

 پدید آوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو نامیدند.در کتاب « نوروزنامه» آمده است: « چون کیومرث ، اول ملوک عجم ، به پادشاهی نشست. خواست که ایام سال و ماه را نام نهد و تاریخ را سازد تا مردمان آن را بدانند. بنگریست که آن روز بامداد ، آفتاب به اول دقیقه حمل آمد. موبدان را گردکرد و بفرمود که تاریخ از اینجا آغاز کنند و موبدان جمع آمدند و تاریخ نهادند.» در همین کتاب آمده است: «چون بدانستند که آفتاب را دو دور بود: یکی آنک هر سیصد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانروز ، به اول دقیقه حمل بازآید. لیک در سال بعد بدین دقیقه نیامد و چون جمشید آن روز را دریافت نوروز نام نهاد و جشن و آیین آورد»

 اما شواهد و مدارک فراوانی وجود دارد که نشان می دهد شاید نوروز از جشن ملی مردمان سومر و بابل الهام گرفته باشد. جشن ملی بابلیان چند ویژگی بارز داشت: مقارن با اعتدال بهاری و زایش و رویش در طبیعت بود ، نمادی آیینی و نشانه تغییر ، تکرار و بازگشت فصول بود ، با جشن پادشاه دروغین همراه بود ، جشنی که بعدها در بین ایرانیان به میر نوروزی شهرت پیدا کرد. از طرفی در اوستا  هیچ اشاره‌ای به  جشن نوروز نشده‌است. به نظر می رسد که آیین نوروز با نظام کشاورزی و معیشت اهالی بابل در بین النهرین بیشتر مرتبط است حال آن که آریاییها زندگی و معیشت شبانی داشتند. بر همین اساس عده ای معتقد هستند که خاستگاه اولیه نوروز  فرهنگ های رایج در بین النهرین یا فرهنگ اولیه مردمی بود که به بین النهرین سرازیر شدند و در آنجا اسکان گزیدند. برخی مورخین و محققین نیز معتقد هستند که آريائي‌ها پس از مهاجرت به فلات ايران و هم مرز شدن با تمدن ميان‌رودان سال را به دو قسمت تقسيم مي‌‌كردند كه هر يك با انقلابي شروع مي‌شد و دو جشن نوروز و مهرگان سرآغاز اين دو انقلاب بودند. يعني هنگام انقلاب تابستاني جشن نوروز گرفته مي‌شد و زمان انقلاب زمستاني جشن مهرگان پاس داشته مي‌شد.

عده ای نیز معتقدند كه جشن نوروز و مهرگان جشني بوده‌ است كه در ايران قبل از ورود آريائي‌ها وجود داشته است و اقوام قبل از آريائي‌ها كه در فلات ایران  ساكن بوده‌اند به آن عمل مي‌كرده‌اند. «مهرداد بهار» در این رابطه می نویسد: « در سرزمین سومر ، جشن های آغاز سال با ازدواج مقدس در رابطه است. گستره نفوذ سومر تا داخل فلات ایران هم هست. ممکن است نوروز و جشن های اول سال را سومری ها از داخل فلات ایران با خود برده باشند.»

معنا و مفهوم نوروز

نوروز واژه‌اي است مركب از دو جزء كه روي هم به معناي« روز نوين» است و بر نخستين روز از نخستين ماه سال خورشيدي آن گاه كه آفتاب به برج حمل انتقال مي‌‌‌يابد گذارده مي‌شود. و اصل پهلوي اين واژه « نوك روچ» يا «نوك روز» بوده است. «ابوریحان بيروني»(متوفي 440 هجري قمري) در کتاب«آثار الباقيه»  در تعريف نوروز نقل مي‌كند « نخستين روز است از فروردين ماه و از اين جهت روز نو نام كردند، زيرا كه پيشاني سال نو است و آنچه از پس اوست از اين پنج روز همه جشن‌هاست.» او همچنین مي‌نويسد: « سال نزد فارسيان چهار فصل بود ... بر حسب اين فصول عيدهايي داشتند كه به اهمال در كبيسه روز اين عيدها جابه‌جا مي‌شد. از جمله اين اعياد يكي روز اول فروردين ماه يعني نوروز بود. كه روز بس بزرگ است كه به علت زنده شدن طبيعت گويند. آغاز خلقت جهان در آن روز بوده است. چنين به نظر مي‌رسد كه پنج روز نخستين سال « نوروز عامه» يعني جشن همگاني بود. حال آنكه روز ششم كه «خرداد روز»  نام داشت،  « نوروز خاصه» يعني جشن پادشاهان و بزرگان بوده است.» بطور کلی نوروز دو معنی به‌کار می‌رود:

• نوروز عام: روز آغاز اعتدال بهاری و آغاز سال نو

•  نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام «روز خرداد»

ایرانیان باستان از نوروز به عنوان«  ناوا سرِدا » یعنی سال نو یاد می‌کردند. مردمان ایرانی آسیای میانه نیز در زمان سغدیان و خوارزمشاهیان، نوروز را « نوسارد» و « نوسارجی» به معنای سال نو می‌نامیدند.

جشن نوروز از لحظه اعتدال بهاری آغاز می‌شود. در دانش ستاره‌شناسی، اعتدال بهاری یا اعتدال ربیعی در نیم‌کره شمالی زمین به لحظه‌ای گفته می‌شود که خورشید از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان می‌رود. این لحظه، لحظه اول برج حمل نامیده می‌شود، در تقویم هجری خورشیدی با نخستین روز «هرمز روز یا اورمزد روز» از ماه فروردین برابر است. نوروز در تقویم میلادی با ۲۱ یا ۲۲ مارس مطابقت دارد

 جغرافیای نوروز

 نوروز در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی به کار برده می‌شود، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته می‌شود و روز آغاز سال محسوب نمی‌شود. در تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان، ترکمنستان، قزاقستان، آذربایجان، مناطق کردنشین عراق، سوریه و ترکیه و حتی در بسیاری از شهرهای روسیه نیز جشن نوروز برگزار می شود. جغرافیای نوروز با نام نوروز یا مشابه آن، سراسر خاورمیانه، بالکان، قزاقستان، تاتارستان، در آسیای میانه چین شرقی )ترکستان چین(، سودان، زنگبار، در آسیای کوچک سراسر قفقاز تا آستراخان و نیز آمریکای شمالی، هندوستان، پاکستان، بنگلادش، بوتان، نپال و تبت را شامل می‌شود.

در تاریخ ۸ مهر ۱۳۸۸ خورشیدی، نوروز توسط سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد(یونسکو) به عنوان میراث غیر ملموس جهانی، به ثبت جهانی رسید. مجمع عمومی سازمان ملل در نشست ۴ اسفند ۱۳۸۸ )۲۳ فوریه ۲۰۱۰) ۲۱ ماه مارس را به‌عنوان روز جهانی عید نوروز، با ریشه ایرانی به‌رسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دوره جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبیرخانه نوروز» شناخته شد.

 

نوروز از منظر اسلام

با ورود اسلام به ایران ، مسلمانان برخورد مسالمت آميز ی با آیین ها و سنت های ملي ايرانيان داشتند. این مساله موجب شد كه مراسم و آداب مربوط به نوروز، از جامعه اسلامي ايران رخت بر نبندد، فقط با مسلمان شدن ايرانيان از وسعت آن كاسته شد و همراه اعتقادات ديني اسلام گردید. با گذشت زمان ايرانيان ‌كوشيدند این سنت كهن ملي را با سنت‌هاي اسلامي در آميختند و به آن آب و رنگ و صبغه‌اي اسلامي بخشیدند به گونه ای که تفكيك عناصر باستاني و اسلامي در اين آيين باشكوه كاري دشوار است.در نتيجه از ميان انبوه جشن‌هاي ايراني قبل از اسلام آنچه ميان ايرانيان مسلمان به قوت باقي ماند منحصر به عيد نوروز است که با سنت‌هاي اسلامي شكوه و جلالي ديگر يافته است. امروزه تقدس ديني لحظه تحويل سال چنان در نظر مردمان پر رنگ است که بسیاری تلاش می کنند در این لحظه در اماکن متبرک حضور داشته باشند و سال نو را با  تلاوت قرآن ، خواندن دعا ، نماز  و زیارت آغاز نمایند. گروههای زیادی از ایرانیان و اهالی شهر مشهد‌‌ به پابوس حضرت رضا (ع)مي‌شتابند. بسياري از مردم قم در بارگاه حضرت معصومه(س) و بعضي از مردم ري و تهران در حرم شاه‌عبدالعظيم گرد مي‌آيند. شيرازي‌ها به حرم شاهچراغ و در بسیاری از شهرها و روستاها نیز مردم به امامزاده‌ها و اماكن متبركه مي‌روند.

 احترام نوروز در اسلام به ویژه در بین شیعیان  فراگير است. مذهب شیعه نه تنها با عید نوروز مخالفتی نکرد بلکه به دلیل برخی ویژگی های مثبت آن مانند: صله رحم ، تمیزی و نظافت ، محبت و دوستی ، نشاط و شادابی و تکریم و احترام دیگران مورد توجه قرار گرفت. «برتولد اشپولر» ايران‌شناس بزرگ آلماني در اين باره مي‌‌‌گويد: « از جشن‌هاي قديمي ايراني، بيش از همه جشن‌ سال نو (نوروز؛ شكل عربي آن نيروز) و نيز در پايان تابستان جشن پاييز (مهرگان) طبيعتاً بر اساس تقويم قديمي برگزار مي‌شد. البته مسلمانان، به‌ويژه در زمان عمر دوم (عمربن عبدالعزيز) كوشش كردند تا اين اعياد را ملغي كنند و كساني را كه در اين مواقع به طور كلي هداياي متداولي براي مقامات بالاتر مي‌فرستادند، تحت فشار قرار دادند. اما اين رسم چنان عميق با انديشه و احساس مردم ايران وابسته بود كه به زودي پيروز‌مندانه براي خود جايي باز كرد و با اوج گرفتن كار عباسيان، اما به‌ويژه در زمان آل‌بويه كاملاً در همه جا متداول شد و حتي در بين‌النهرين (درست در بغداد و حتي در بصره) رسمي همه‌گير شد. در سوريه، مصر و شمال آفريقا نيز اين جشن در برخي از زمان‌‌ها به طور نامنظم برگزار مي‌شد.»

 

نوروز در روایات و احادیث اسلامی

با اینکه در قرآن کریم به نورور و دیگر اعیاد اسلامی اشاره ای نشده است و تنها یک بار در آیه 114 سوره مائده واژه «عید» آمده است اما به نظر می رسد پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد صلي‌‌الله عليه‌وآله ، حضرت علي عليه‌السلام ، دیگر امامان و بسیاری از بزرگان دینی نوروز را گرامي مي‌داشتند و مخالفتی با آن نداشته اند. روایاتی از معصومین علیهم السلام در بزرگداشت نوروز نقل شده است. که به برخی از آنها اشاره می شود:

 

• روایت معلی بن خنیس

  علامه مجلسي در باب 22 از کتاب « السماء‌ والعالم» از مجموعه بزرگ و غنی «بحارالانوار» به روایت از معلی بن خنیس از امام صادق‌ عليه‌السلام حديثي را بدين مضمون نقل مي‌كند که شرح آن چنین است. معلّى می ‏گوید : «در صبحگاه نوروز به حضور امام صادق علیه ‏السلام رسیدم . حضرت از من پرسید : معلّى آیا از امروز چیزى می ‏دانى ؟ گفتم : خیر ، لیکن  روزی است که ایرانیانش  بزرگ می ‏دارند و برای یکدیگر پیشکش برند . امام فرمود : به خانه کهن سال مکه سوگند که این رسمی دیرپا است که من تو را از آن آگاه می کنم. گفتم: ... ای بزرگوار ، دانستن این رسم نزد من با ارزش تر از زندگی دوستان و مرگ دشمنان است... امام فرمود : «امروز(نوروز) روزى است که خداوند از بندگان خود میثاق گرفت که بنده خدا باشند( عهد ازل = پیمان جاودانه) ، براى او شریک قایل نشوند و غیر از خداوند کسى را عبادت نکنند ؛  روزى است که براى اولین مرتبه خورشید طلوع نمود ، بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شکوفا و درخشان شد.  ؛ روزى است که کشتى نوح بر  کوه«جودى» نشست ؛ روزى است که حضرت ابراهیم علیه ‏السلام بت ‏ها را شکست ؛ روزى است که جبرئیل امین بر پیامبر صلی ‏الله علیه ‏و ‏آله نازل شد ؛  روزى است که رسول ‏الله صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله حضرت على علیه ‏السلام را بر دوش گرفت و بت ‏هاى قریش را از بالاى کعبه به زمین ریخت ؛روزي است كه نبي عليه‌السلام به وادي جن رفت و از ايشان بيعت گرفت ؛  روزى است که پیامبر صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏ آله حضرت على علیه ‏السلام را در محل « غدیر خم » به مردم به عنوان امیرمؤمنین معرفى کرد ؛ روزی است که مردم برای بار دوم پس از مرگ عثمان با علی عیله السلام بیعت کردند.روزى است که قائم آل محمد صلی ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله ، حضرت مهدى علیه‏ السلام ، ظهور پیدا می ‏کند و بر دشمنان عدالت پیروز می ‏گردد و حکومت عدل اسلامى تشکیل می ‏دهد... این روز را شما (عرب ها) فراموش کردید و ایرانیان  آن را نگاه داشته اند. من گفتم: بزرگوار آیا می شود که نام فارسی روزهای ماه را به من بیاموزی؟ او فرمود: ای معلی این ها نام های باستانی برای روزها و ماه ها است. نزد گذشتگان ، هر ماه دارای سی روز بود نه کم نه زیاد. سپس معلی نام هر یک از سی روز را با چند سطر از ویژگی های افسانه ای آنها یاد می کند» علامه مجلسی در کتاب خود ضمن نام بردن از روزهای ماه ، توضیحاتی نیز در باره هر یک از این روزها ارائه می دهد.( بحارالانوار جلد ۵۹)

 

 همچنین امام صادق علیه السلام به معلی بن خنیس فرمود: «چون روز نوروز شود، غسل کن و پاکیزه ترین جامه های خود را بپوش و به بهترین بوهای خوش خود را خوش بو گردان و در آن روز، روزه بدار. پس چون از نماز پیشین و پسین و نافله های آن فارغ شوی، چهار رکعت نماز بگزار؛ هر دو رکعت، به یک سلام. دو رکعت اول پس از حمد، ده مرتبه سوره قدر ( انا انزلنا)بخوان و در رکعت دوم، پس از حمد، ده مرتبه سوره کافرون و در رکعت سوم پس از حمد، ده مرتبه سوره اخلاص و در رکعت چهارم، پس از حمد، ده مرتبه سوره فلق و ناس را بخوان و پس از نماز سجده شکر به جا آور و این دعا را بخوان: « اللهم صلَ علی محمد و آل محمد ، الاوصیاء المرضییّن ، و علی جمیع انبیائک و رُسُلک بافضل صلواتک، و بارک علیهم بافضل برکاتک ، و صل علی ارواحهم و اجسادهم. اللّهم بارک علی محمد و آل محمّد ، و بارک لنا فی یومنا هذا، الّذی فضّلته و کرّمته و شرّفته و عظّمت خطره. الهم بارک لی فیما انعمت به علیّ حتّی لا اشکر احداً غیرک. و وسّع علیّ فی رزقی یا ذالجلال و الاکرام. اللهم ما غاب عنّی فلا یُغیبنَّ عنّی عونک و حفظک. و ما فقدتَ من شی ء فلا تفقد نی عونک علیه، حتّی لا اتکلّف ما لا احتاجُ الیه یا ذالجلال والاکرام» و بسیار بگو:  «یا ذالجلال و الاکرام.» ‌( مفاتیح الجنان)

 

• نوروز در کتاب های معتبر شیعه

در بسیاری از کتب دینی ما حتی کتب معتبر مباحثی در باره « نوروز» با عنوان « باب النیروز» آمده است که به اعمال و آداب آن توجه خاص شده است. که به نمونه هایی از آن اشاره می شود:

1- شیخ طوسی در کتاب « تهذیب الاحکام » جلد 6 آورده است: « یوم ... النوروز اهدوا الیه الشیء»

2- شیخ صدوق در کتاب « من لایحضر الفقیه » جلد3 آورده است: « یا امیر المومنین الیوم النیروز...»  در جای دیگر آمده است:« یوم المهرجان و انیروز اهدوا الیه الشیء ...» در جای دیگر « اتی علی یهدیه النیروز فقال ما هذا؟» در جای دیگر « اصنعوا لنا کل یوم نیروزا»  در جای دیگر نیز آورده است: « نیروزنا کل یوم»

3- شیخ کلینی در کتاب « کافی» جلد5 آورده است: « فاذا کان یوم المهرجان او النیروز...»

 

• نوروز در صدر اسلام

در صدر اسلام ايرانيانى كه در مركز خلافت به سر مى برند، طبق سنت ملى خويش به اين عيد پاى بند بودند؛  در خبر است:

«  اتى امير المؤ منين عليه السلام بهدية النيروز، فقال عليه السلام عليم السلام ما هذا؟ فقالوا: يا امير المؤ منين اليوم النيرو، فقال عليه السلام عليهم السلام اصنعوا لنا كل يوم نيروزا.»

چيزى به رسم هديه نوروزى به حضور امير المؤ منين على - عليه السلام - تقديم شد، حضرت پرسيد: اين چيست ؟ عرض كردند: يا امير المؤ منين امروز نوروز است ، فرمود: هر روز را براى ما نوروز سازيد.

امويان و عباسيان هداياى نوروزى را كه قبل از اسلام در دربارهاى ايران رايج بود از نو معمول داشتند ، چنانكه وارد شده است: « ان المنصور تقدم الى موسى بن جعفر - عليه السلام - بالجلوس للتهنئة فى يوم النيروز و قبض ما يحمل اليه.» منصور، دومين خليفه عباسى به امام كاظم - عليه السلام - پيشنهاد نمود عيد نوروز جلوس نمايد تا مردم عيد را به آن حضرت تبريك گويند و هداياى آنها را دريافت نمايد.

• در اعتقادات كهن ايراني روزي است كه آفريدگار از خلقت جهان فارغ مي‌شود و روز آفرينش انسان است. علامه مجلسی نیز در جلد 59 بحارالانوار در معرفی نام روزهای ماه های ایرانی در باره «روز هرمزد» که اولین روز ماه است ، قید نموده است که « خلقت آدم در این روز بوده است.»

• آورده اند که در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین که پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند که امروز نوروز است. پرسید که نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان. فرمود: آری، در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند عسکره چیست؟ فرمود عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده کرد وابرها را فرمود که به آنان ببارند از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت کاش هر روزی بر ما نوروز بود.

• مفضل بن‏ عمر می‏ گوید : امام صادق (ع) در ضمن خبری طولانی فرمود : خداوند به حزقیل وحی فرمود یا حزقیل ، این روز شریف و با ارزش بزرگی است نزد من ، و قسم خورده‏ ام که کسی در این روز ، نیازی از من طلب‏ نکند ، مگر آنکه برآورده سازم و آن روز نوروز است ..

• حضرت امام صادق (ع)فرمودند: «در آغاز فروردين، آدم آفريده شد و آن روز فرخنده‌اي است براي طلب حاجت‌ها و برآورده شدن آرزوها و ديدار پادشاهان و كسب دانش و زناشويي و مسافرت و داد و ستد. در آن روز خجسته بيماران بهبودي مي‌يابند و نوزادان به آساني زاده مي‌شوند و روزي‌ها فراوان مي‌گردد.»

• از سلمان فارسی نقل شده: نخستین روز فروردین هرمزد نام دارد که از  نام های خداوند است و روز بسیار مبارکی می باشد.

• از امام موسی بن جعفـر نقل شده که فرمودنـد: این روز بسیـار قدیمی است. روز نوروز خداوندازبندگان پیمان گرفت که او راپرستش کنند، برای او شریک قائل نشوند و با آئین فرستادگان درآیند.

• حضرت علی (ع)در این روز بر مردم نهروان غالب شد

•  نقل شده است عيد نوروز همان روزي است كه حضرت سليمان عليه‌السلام انگشتري خويش را پس از مدتي پيدا كرده است.

آداب و اعمال اسلامي نــوروز

بر اساس روایت معلی بن خنیس برخی از آداب این روز عبارتند از:

1- غسل كردن، پوشيدن جامه نو و معطر گرديدن به بوي‌هاي خوش

2- روزه داشتن

3- خواندن دعا: علامه مجلسي در كتاب « زادالمعاد»  آورده است که در وقت تحويل سال اين دعا را بسيار بخوانيد: « يا مقلب‌القلوب والابصار يا مدبر الليل والنهار يا محول الحول و الاحوال حول حالنا الي احسن الحال.» اگر چه دعا کردن فی نفسه کار بسیار ارزشمندی است. اما برخی در باره این دعا می گویند که در کتب معتبر اشاره ای به آن نشده است و بعد از دوره صفویه رواج پیدا کرده است. بعضي‌نیز معتقدند كه عبارات دعاي تحويل سال از عبارات قرآني يا احاديث و رواياتي است كه در معتبرترين مأخذ شيعي نظير « التهذيب» شيخ توسي نقل شده‌اند ، الهام گرفته است. در روایت معلی بن خنیس نیز آمده است که امام جعفر صادق به وی آموخت که در عید نوروز دعای «اللهم صلَ علی محمد و آل محمد ، الاوصیاء المرضییّن ، و علی جمیع انبیائک و رُسُلک....» را بخواند که قبلاً به آن اشاره شده است.

4- تلاوت قرآن کریم: بر اساس روایات دینی تلاوت قرآن به ویژه سوره های حمد، توحید ، قدر ، کافرون ، فلق و ناس بسیار تاکید شده است.

5- اقامه نماز: نماز روز عید نوروز چهار رکعت است که شرح آن در روایت معلی بن خنیس آورده شد

منبع:بازشناسی تاریخ وفرهنگ ایل بختیاری

 

نويسنده: - | تاريخ: سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

سال نو مبارک

نويسنده: - | تاريخ: دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

مراسم عروسی در قوم بختیاری

نوشته شده در تاريخ چهارشنبه سیزدهم مهر 1390 توسط نوید

گزارش تصویری: مجلس عروسی عشایر ‌اشترانكوه

یکی از مراسم شاد بختیاری ازدواج است که در ان موسیقی راست جهت این مراسم وسایر جشن ها اجرا میشود.

در مراسم ازدواج بایذ ابتدا از نامزدی سخن اورد. در گذشته نامزد کردن دختر وپسر در سنین کم معمول بود. گاه در دوران کودکی ناف دختری را بنام پسری می بریدند وبه ان مراسم ناف برون می گفتند. وپسر ودختر خود را موظف به رعایت سنتهای خانوادگی میدانستند زیرا رعایت نکردن سنت ها ممکن بود منجر به کشمکش ودر گیری های خانوادگی شود.

گاه دو پدر فرزند خود را معاوضه میکردند و ان در صورتی است که هر کدام دختر دیگری رابرای پسر خود عقد نماید به این عمل گابه گا گویند.

معمولا به هنگام خواستگاری رسم بر این بود که خانواده پسر با توجه به توانایی مالی شان ومیزان سخاوت خود،وسایل قیمتی را در اوایل هر سال از طرف خود به عنوان پیشکش برای عروس فرستاده که غالبا از طلا(دستبند،گردنبند)یا پارچه های قیمتی و گرانبها می باشد که به این هدا یا بلکه میگفتند.

روش خواستگاری بدین شکل بود که بزرگ طایفه برای بدست اوردن دل خانواده عروس با انها به گفت وگو می نشست . سپس با جلب نظر انها اجازه میگرفت تا بادیدن عروس نظر خود را اعلام نمایید که البته تعداد بزرگان طایفه داماد هر چه بیشتر باشد خانواده داماد را بهتر مفتخر کرده اند.

به کسی که در این راه خیر قدم بر میداشت کدخدا میگفتند. خانواده عروس نیز با دخترشان صحبت کرده نظر او را جلب می کنندو در صورت رضایت دختر به کدخدا اجازه خواستگاری میدهند.

خانواده پسر برای مذاکره وتعیین شیربها ، مهریه وچگونگی شکل نامزدی از خانواده دختر کسب اطلاع میکردند .معمولا مادر عروس مبلغی رابه عنوان حق شیر که با وساطت مادر داماد و تعدادی ریش سفید بالاخره به نتیجه خواهند رسید. شیربها جزیی از مراسم ازدواج است که در ایالت بختیاری یک حالت نمادی وسمبولیک دارد وسنتی دارد. تا مثلا دریافت اجرت شیر مادر!

هر طایفه یک نفر را به عنوان نماینده انتخاب کرده وتمامب مبالغ جمع اوری شده را توسط نماینده هر طایفه به عنوان هدیه به داماد پرداخت میکنند.هنگام خواستگاری تا قبل از مراسم شیربها را بله برون مینامند.

در گذشته عروس قبل از عقد ، در دوران نامزدی چند روزی نزد خانواده دامادبسر می برد.تا با محیط خانوادگی داماد اشنایی لازم را پیدا کند. البته به دون اینکه مجاز باشد با داماد ملاقات داشته باشد.

بعد از دوران کوتاه نامزدی نوبت به مراسم عقد میرسد که در همان شب اول عروسی صورت می پذیرفت . در گذشته عروسی بختیاریها (خوانین و ثروتمندان) هفت یا هشت و گاهی چهل شبانه روز بطول می انجامید . این گونه جشن ها با اواز ورقص های محلی توام بود.

هدایایی که داماد از مردم می گرفت باروزی میگفتند که معمولا پول یا حیوان بود.زنان با تجربه نیز اشعاری را میخواندند که به جهت انکه مردم ایل در فشار وتنگدستی زندگی میکردند و میخواستند که مثل خان زندگی کنند.چون خان را نماد موفقیت در زندگی می دانستد از این رو اشعاری را برای مراسم عروسی به زوج میخواندند معمولا در وصف خانان و ایلخان ها بود. از این رو هنوز هم در میان عده ای بیشماری از سالخوردگان دیده میشود.به هر حال وقتی به طرف خانواده عروس حرکت میکنند به همراه ساز ودهل  اشعار وترانه هایی از جمله اهای گل ،المان المان،دیمه دیمه،دی گلمی دی گل ،سارا زن ،و غیره خوانده می شد.

 

منبع:سیری در فرهنگ بختیاری

 


ادامه مطلب
نويسنده: - | تاريخ: دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

باورهای قومی مذهبی ایل بختیاری

. باورهای قومی مذهبی ایل بختیاری به صورتی است که هیچ کدام از آنها جدا از یک دیگر نیست و به ظرافت هرچه بیشتر درهم ریشه دوانیده است ودر هم تنیده شده است.  تجربه زیستی با این قوم به ما نشان میدهد که باورهای قومی و مذهبی , آمیختگی به اسطوره هایی دارد که هدف اصلی این پژوهش قرار گرفته است . باورها و آئینهایی در مورد شبهای خاص سال, ایام و روزهای مذهبی,مراسم زایمان و رشد کودکان,پیش بینی جنسیت کودک, و...که همه ریشه در اسطوره های مستتر در باورها دارد. این پژوهش با روشی اسنادی ومیدانی , با مصاحبه و گردآوری اطلاعات از طریق اسناد و مدارک در باره مردمان بختیاری کار خود را دنبال کرده است و بر این اساس که اسطوره ها همواره در نزد این قوم وجود دارند خود را به سر انجام رسانده است.               بیان مسئله: قوم ها در ایران چه ساکن و یک جانشین و چه کوچ رو همواره یک سری باورهای خاص خودرا دارند که گاه با قوم های دیگر شباهت و گاه وجه تمیزی می شود, خصلتی می شود , نشانی مس شود برای آن طایفه و قوم ؛باوری, خصلتی , کیشی , آئینی که تنها در یک قوم پدیدار می شود و گاه به صورت شمه ای از آن را در قوم دیگر مشاهده می کنیم. ایل بختیاری بزرگترین ایل در ایران از لحاظ جمعیتی و وسعت  حرکت می باشد؛که به رقم گستردگی یک جا نشین شدن انسان ها در سرزمین ایران, هنوز زندگی و زیست کوچ روی خود را در سرزمینهای موسوم به بختیاری را دارا می باشد. اگرچه  در سایان متمادی از کثرت جمعیتی ایل کوچ رو کم شده است و مردمان بختیاری در سرزمینهای بختیاری و یا دیگر سرزمینهای پهنه ی ایران یک جانشین شده اند اما تعداد قابل شماری از این ایل بزرگ هنوز زندگی یک جا نشین را اختیار نکرده اند و همچنان وابسته به دام از نقطه ای به نقطه ای دیگر در فصلی به فطل دیگر در حرکت اند. آن چه که در این جا و دراین بحث در نظر است باورهای اعتقادی و مذهبی ایل بختیاری است, باورهای که ریشه در طبیعت و دام و کوچ و مذهب دارد و تفکیک هر کدام از موارد به سادگی امکان پذیر نیست و حتی اگر اغراق نکرده باشیم هیچ کدام جدا از یک دیگر نیست! به بیان دیگر  می توان این طور اذعان داشت , باورهای اعتقادی مردمان بختیاری چه یک جانشین شده و چه کوچ رو آمیخته با مذهب , طبیعت, سرزمین , دام, تفنگ است. باورهایی که رنگ اسطوره خود را در قالب مذهب و اعتقادات مردمان ایل بختیاری , مردمانی هستند که ازلحاظ مذهبی, دین اسلام را اختیار کرده و بروز داده است. تمام و کمال شیعی مذهب شده اند(شیعه 12 امامی)آن چه که در این جا می توان بسیار به آن توجه داشت این است که گرچه ایل بختیاری شیعی مذهب است , اما باورهای اعتقادی که در بین آنها رواج یافته است. جدا از زندگی و حال و هوای کوه و دشت نیست, پیوند آنها به دلیل زندگی ایلی و کوچ رو که داشته اند با ارتباطات مدرن به شدت محدود بوده است و هنوز می توان نگرشهای خاصی به جادو و سحر و خرافه های که شاید در زندگی به روز شده نام دیگری را در اختیار گرفته است , هنوز به عنوان باورهای اعتقادی غیر قابل تغییر در افکار آنها را پیدا کرد. آمیختگی مذهب به زندگی قومی آنها و پیوند هرچه بیشتر با طبیعت و زندگی با حیوانات باورهای قومی وغیر قابل تغییر را در مردمان بختیاری به وجود آورده است, باورهایی  ساده از زندگی و معیشت ساده با رنگ و روی اسطوره هایی که در ادبیات , گاهی با آن برخود می کنیم؛ باورهایی غیر قابل تغییر, شخصیتهای ساخته شده و دست نیافتنی و... اعتقاداتی که می توان گاهی نام آن را تابو نامید و هر گونه تلنگر به آن و حتی لمس بیش از حد آن منجر به طرد ایل و طایفه می شود! مردمان بختیاری بالاخص کوچ رو به دلیل زندگی ایلی و جدایی آنها از شهرها به طور معمول اطلاعاتی سینه ای به سینه دریافت می کنندو کمتر به این می پردازند که این گونه اعتقادات از کجا و چگونه سرچشمه گرفته است, معمولا آن را بی چون و چرا می پذیرد! البته می توان این نکته را دانست که در ایل بختیاری همچون دیگر ایلهای ایران افراد مسن تر,چه زن , چه مردوبه مراتب مردان ریش سفید به دلیل تجربه های زیسته یک نوع برتری فکری غالب را در ایل دار می باشند. احترام به گفته و سخن و پند بزرگتر های ایل امری است واجب , امری که پیوند به گذشته را همواره حفظ می کند وبه نوعی پی وند نا گسستنی به قبل و حتی ازل را همواره در اذهان زنده نگه می دارد. باورهای اعتقادی که به نام مذهب و قدرت جادوی نوشته ها و شی های برگرفته از طبیعت برای حفظ جان و مال و دام! باورهای اسطوره ای که اسم دین را به یدک می کشد , گاه پیش گویی می کند و گاه کمک به درد زایمان , گاه رفع بلای دشمن , گاه چشم بندو چشم زخم است. نشان دادن و تفکیک این باورهای اسطوره ای از باورهای مذهبی کاری بس مشکل ولی زیبا و دور از ذهن نیست. باورهایی که اشاره به ازل گرایی و فوق بشری بودن برخی انسانها و شی ها مقدس و نوشته های مقدس می باشد که تمام زندگی مردمان ایل رامعنا می بخشد.   ضرورت ها واهداف تحقیق: استخراج باورهای اعتقادی و قومی و مذهبی ایل بختیاری نمایان سازی باورهای اعتقادی آمیخته بامذهب بیان باورهای اسطوره ای در قالب دین   ایل بختیاری دارای باورهای منحصر خود است که از لحاظ دینی به صورت صد درصد شیعی مذهب یوده و بابرسی در باورهای اعتقادی و مذهبی آنها شاهد بروز نمادهای دینی در قالب اسطوره ای و دست نیافتنی می باشیم. استخراج این باورها که گاه به عنوان دین و پیشگویی و یا اثر شفا بخشی دینی است در این جا می تواند از ضرورتهای انجام این پژوهش به حساب آید                           پیشینه تحقیق: اگر چه در مورد ایل بختیاری به مراتب پژوهش ها و تحقیق های بسیاری صورت گرفته است , در حوزه های جمعیتی , مذهبی وباور داشتها و نحوه کوچ و....اما تا آنجایی که به این پژوهش مربوط می شود  چند تحقیق را در این بخش می آوریم اما شایان ذکر است که بگوییم در مورد باورهای اسطوره ای در ایل بختیاری پژوهشی مشاهده نشد!   آرام سلیمانی - بررسی تاریخ تشیع بختیاری - تز کارشناسی ارشد - دانشگاه اصفهان عشایر بختیاری از اصیل ترین اقوام ایرانی هستند که دارای فرهنگ غنی و با اصالت و بی نظیری در ایران می باشند ایل بختیاری در استانهای چهارمحال و بختیاری – اصفهان – خوزستان – لرستان – کهگیلویه و بویر احمد و سایر استانها همجوار پراکنده و ساکن هستند یکی از ویژگیهای مهم این ایل این است که از ابتدای ظهور و ورود اسلام به ایران پیرو حضرت علی (ع) یعنی شیعه و دوستدار  ائمه اطهار (ع) بوده اند بطوریکه در این قوم چند میلیونی هیچ مذهبی و حتی یک نفر هم غیر شیعه اثنی عشری وجود ندارد در سرزمین عشایر بختیاری بیش از صدها امامزاده جلیل القدر و سادات شریف وجود دارند که مامن عشایر بختیاری می باشند و از احترام بسیار زیادی برخوردارند براساس یک سنت حسنه که به زمان ولایت عهدی امام رضا (ع) منسوب است هرطایفه و تیره بختیاری دارای سادات یا شیخ مشخصی هستند که جز همان طایفه محسوب می شوند و از جایگاه رفیعی برخورداند جالب است بدانید که هرکسی که در نزدیکی عشایر بختیاری ساکن شده سریع مسلمان شده و مذهب شیعه اثنی عشری را پذیرفته است نمونه آن طوایفی از آسیای میانه و گرجستان و سایر اقوام  ایرانی تبار در سرزمین عشایر بختیاری ساکن شدند و بلافاصله مذهب تشیع را پذیرفتند بدین خاطر است که فرزندان عشایر بختیاری در سن کودکی اولین کلماتی را که تکلم می کنند و همزمان کلمه پدر ، مادر ، یا محمد (ص) ، یا علی (ع) ، یا زهرا (س) ، یا عباس (ع) یا امام را که هم بطور فطری بدون اینکه کسی به او تلقین کند یاد می گیرد و این نشان از ریشه و باورهای عمیق مذهبی و دینی و ولایت مداری دارد و تعصب خاصی به باورهای دینی دارند عشایر بختیاری و آیین های رمضان ( مهدی فتاحی) آداب و اقدامات شروع ماه مبارک رمضان :1               ایل و عشایر بختیاری طبق رسم قدیمی همزمان  با نیمه شعبان و حلول ماه مبارک رمضان خود  را برای استقبال از رمضان آماده می کنند البته عشایر بختیاری به لحاظ گستردگی حوزه جغرافیایی هرکدام آداب مخصوص  خود را دارند ولی در مجموع سنت هایی که در بین اکثریت مشترک و رایج تر هستند را ذکر می کنیم آنها قبل از ماه مبارک رمضان به نظافت خانه و لباسها می پردازند در روستاها گردگیری و خانه تکانی می کنند و در عشایر بختیاری به نوعی محوطه چادر و محل اسکان نظافت می شود تقریبا از نیمه شعبان به طرف ماه رمضان زنان زحمت کش به فکر تهیه خواربار و ادویه جات و ترشیجات و عرقیات طبیعی و چاشنی های گوناگون می افتند و ترشی های مانند : کرفس – بنه – کنگر – شنگ – موسیر و گیاهان کوهی درست می کنند و همچنین لبنیات های داخل مشک که از پوست گوسفند و بز درست می شود – مانند : ماست و موسیر – روغن حیوانی – ماست و کرفس و یا همان ترشیجات را بصورت لبنیات آماده می کنند اغلب عشایر بالغ بختیاری روز آخر ماه شعبان را روزه می گیرند و به اصطلاح به پیشواز ماه مبارک رمضان می روند حال و هوای خانواده ها دگرگون می شود ۲- روئیت هلال ماه مبارک : عشایر بختیاری پس از روئیت هلال ماه صلوات می فرستند و رسمی دیرینه بصورت باور وجود دارد که هلال اول ماه را در صورت چه فردی دیده اند اگر این آدم  فردی سلیم نفسی باشد این دیدن را خوش یمن می  دانند و اگر نه خیلی احتیاط می کنند که مشکلی برای آنان پیش نیاید : و دعای نیز می خوانند الهی کارهای بد را کنار گذاشتیم و خود را برای ماه مبارک رمضان میهمانی تو آماده می کنیم انشاالله برای  همه افراد ایل و غایبین با برکت و مبارک باشد 3.سفره افطار: . سفره افطار بختیاریها اغلب بسیار ساده است برسرسفره عشایر بختیاری می توان نان فطیر تازه – خرما ماست و کره و یک نان مخصوص روغنی که با کره درست می شود ( توچری) و دوغ – رنگنک  – و پلو  ا وگوشت یا آش برگ قند و چای وجود دارد اغلب اعضای خانواده دور هم جمع می شوند و با هم ا فطار می کنند ۴- دم سحری یا خروس خوان : دم دم سحری آیینی است مخصوص عشایر بختیاری و یا به نوعی شروع فعالیت روزانه زنان عشایر در تهیه و تدارک زندگی و صبحانه و گله کنون می باشد این سنت طبیعی در طول سال از دوغ زنان و صدای مشک دوغ آغاز می شود و با صدای دلنواز مشک و خروس خوانان و سپس اذان که در  بعضی از چادرها و روستاها در  بعضی از خانه ها تقریبا افراد ایل را بیدار می کند و خود در صفای تاریکی شب و سوسو کردن فانوسها و تشهای چاله یک و چند خانوار را گرد هم می آورد و این مسئله در سحر شبهای احیاء  حال و هوای خاصی پیدا می کند و در همین حال حکایتهای از پهلوانی و رشادت های حضرت (ع) توسط بزرگان چه زن و چه مرد نقل  می شود دم سحری تقریبا دو ساعت مانده به اذان صبح آغاز و همراه رادیو تا سپیده دم ادامه دارد ۵-شبهای احیا: عشایر بختیاری   به شبهای احیاءاهمیت خاص می دهند. در بین برخی از طوایف بختیاری فردی با صدای خوش ابیاتی از اشعار حزن انگیز محلی فکلور می خوانند و این مسئله هر شب در چادر و یا منزل یک نفر به صورت گردشی اجرا می شود. در خانواده های عشایر بدون استثناء رادیو وجود دارد . که همه به آن علاقه خاصی دارند . در شب های ماه رمضان معمولاً در بین عشایر درگیری ، اختلاف ، و ..... کاهش پیدا می کند. و امنیت بالا می رود . و در برخی طوایف در شب های جمعه ماه مبارک رمضان سوره های خاصی از قران مانند سوره یاسین ، الرحمان ، جمعه و..... خوانده می شود  و برای در گذشتگان طلب مغفرت می کنند. در شب های ماه رمضان افرادی که نذری دارند یا وضع مالی خوبی دارند افطاری می دهند. در شب شهادت امیر مومنان (ع) زنان یک نوع حلوا که مخلوطی از آرد.روغن حیوانی. خرمایا شکر است درست و پخش می کنند  ۶- پایان ماه مبارک رمضان: تهیه و پخش نذورات در دهه آخر ماه رمضان نسبت به سایر ایام بیشتر است و در  روزهای پایانی پخش آش نذری ، شیرینی نقل و مشگل گشا و شربت و افطاری و رسیدگی به وضع نیازمندان بهتر می شود . در شب عید فطر اغلب خانواده های عشایر و روستاهای بختیاری مقدار فطریه خود را را جدا می کنند و زیر سفره یا در لای جلد قرآن می گذارند و برای مستمندان به خصوص افرادی که نسبت فامیلی با یکدیگر دارند می دهند . و در جاهای که اماکن متبرکه  د و امامزادگان – مساجد- و هیات های مذهبی و .... باشد نذورات یا فطریه خود را تحویل می دهند در بین برخی طوایف بختیاری حلواهای شب احیاء را نگه می دارند و در روز عید فطر با آن افطار صبحانه می خورند. و کوچکترها به دیدن بزرگترها می روند وصله ارحام را به جا می آورند . یک ضرب المثل قدیمی  در بین بختیاری ها نیز رایج می باشد: ماه رمضون رهد- روزه خور ریس سیاه – ماه رمضون دیه ایاه – رمضان رفت. و روزه خور رویش سیاه و ماه رمضانی دیگر می آید                                 چارچوب نظری: از آن جهت که استخراج باور های اسطوره ای را باید طبق یک رویکردی اعلام بداریم و اینکه اسطوره به چه نوع باور هایی گفته می شود در اینجا رو یکردهای طبقه بندی شده اسطوره شناختی را به طور خلاصه در ده دسته مقوله بندی شده ارائه می دهیم: روی کرد تاریخ نگر: این روی کرد قدیمی ترین روی کرد اسطوره شناسانه است که ریشه اسطوره را در تاریخ می جوید. مطابق این روی کرد روایت های اسطوره ای یا نمودهای اسطوره ای انعکاسی از پدیده های تاریخی اند که به شکل اسطوره در آمده اند. اهمر(330-260پیش از میلاد)نخستین کسسی بود که از این منظر به اسطوره نگریست.دیدگاهای او به مکتب اوهریسم معروف شده است. از نظر اوهمر خدایان انسان هایی بوده اند که در تاریخ زندگی می کرده اند. اما به دست انسان های دیگر به مقام خدایی رسیده اند. بنا براین او تلاش می کند برای خدایان یونانی قرینه ای زمینی پیدا کند . پس از اوهمر اهمریسم همواره طرف دارانی داشته است. ( محدثی _93) روی کرد انسان شناختی: روی کرد انسان شناختی مجموعه ای از دیدگاه ها و نظریه های مربوط به اسطوره است . در این روی کرد, اسطوره در یک بستر فرهنگی اجتماعی ویژه ای قرار می گیردکه همانا جامعه ی ابتدایی و فرهنگ است. بر اساس چنین روی کردی یک نظام فرهنگی در نظر یا مفروض گرفته می شود و اسطوره به مثابه عنصری از این زمین ی اجتماعی و فرهنگی مورد مطالعه قرار می گیرد و رابطه ی آن با دیگر عناصر فرهنگ و جامعه ابتدایی بررسی وسنجیده می شود. جایگا هی که اسطوره در نظام معنایی انسان ابتدایی دارد, نقشی که از این لحاظ برای او ایفا می کند , معنایی که به زندگی و جهان اومی بخشد موقعیتی که بر نگاه او به جهان و محیط اجتماعی اش اعمال می کند از جمله اموری است که در این روی کرد مورد بحث قرار می گیرد.( محدثی93-94)   روی کرد ساختار گرا: ژرژ دو مزیل را پیش گام تحلیل ساختاری اسطوره به حساب می آورند. دو مزیل این ساختارهای مشترک در برخی ترتیبات شامل مقوله های جامعه شناسی در مورد مجموعه ای از عناصر است که دو مزیل آن ها را مورد مطالعه قرار داده است. با این حال نوع مطالعاتی را که مورد توجه او بوده است , اگر مطالعه تطبیقی  اسطوره ها بنامیم دقیق تر است( محدثی_95) از نام داران این روی کرد لوی استروس   روی کرد کار کرد گرا: همان قدر که روی کرد ساختار گرا در اسطوره شناسی به نام لوی استروس شناخته می شود, روی کرد کار کرد گرا نیز با نام مالینوفسکی پیوند یافته است. مالینفسکی نیز هم چون همه ی کسانی که در باره اسطوره سخن گفته اند دیگر درباره ی دید گاه های اسطوره شناختی را که در زمان وی مطرح بوده است را نقد کرده است.( محدثی 98) مالینفسکی معتقد استت که اسطوره به مثابه یک نیروی فرهنگی در جوامع ابتدایی عمل می کند و کارکرد اجتماعی مهمی ایفا می کند. به نظر او اسطوره نه امری تخیلی بل که کاملا واقعی و زنده و تاثیر گذار است. هدف اسطوره >.( محدثی -99) اسطوره از نظر مالینفسکی افسانه نیست بل که افسانه ای مقدس است. کارکرد اسطوره به زور خلا صه تقویت سنت ارزش واعتبار والاتری بخشیدن به آن است که این کار را از طریق پیوند دادن سنت با گذشته ای که به واقعیتی والاتر, به تر, و بیش از پیش ماوراطبیعی روی داده های نخستین منتهی می شود انجام می دهد.بدین ترتیب, اسطوره جزع جدایی نا پذیر کل فرهنگ است. اسطوره...مداوماً باز آفریده می شود , هر تغییر تاریخی , اسطوره شناسی خاص خود را پدید می آورد که گرچه با واقعیت تاریخی مرتبط است اما این ارتباط غیر مستقیم است»(محدثی_100) تاکید روش شناختی این روی کرد را نیز می توان به طور خلاصه این طور بیان کرد که1)به جای توجه به منشا اسطوره و بررسی نحوه پیدایش آن بیش تر باید به پیوند کارکردی اسطوره با عناصر اجتماعی و فرهنگی توجه کرد2)اسطوره را باید در زمینهی اجتماعی مر بوطه اش قرار داد و نقش و جای گاه آن را در یافت و منتزع ساختن آن از بافت اجتماعی مربوطه اش مردود است.( محدثی_101) روی کرد زبان شناختی: در روی کرد زبان شناختی نوع استفاده از زبان علت شکل گیری اسطروه دانسته می شود. دونظریه پرداز برجسته این روی کرد فریدریش ماکس مولر و رولان بارت هستند که اولی قرن نوزدهم و دومی قرن بیستم است.(همان101) مطابق این روی کرد برای شناخت اسطوره می بایست زبان و اعوجاجات زبانی را شناخت و با نگاهی آسیب شناختی به زبان نگریست. لاجرم روش مطالعه اسطوره در این روی کرد روش های مورد استفاده در زبان شناسی و معنا شناسی است. همان(103)   روی کرد روان شناختی: روی کرد روانشناختی در اسطوره شناسی شامل همه آن نظریه هایی است که منشا اسطوره را به مثابه امری فرهنگی به واقعیتی روانی تقلیل می دهند. حتا ممکن است از منشا روانی اسطوره سخنی به میان نیاید , اما علت تادوم فرهنگ اسطوره ای و باز تولید آن کارکرد روان شناختی اش دانسته شود. بناببر این در این روی کرد نظریه هایی جای می گیرد که, الف)علت پیدایش اسطوره را امری روانی بدانند. ب)برای اسطوره کارکردی روان شناختی قائل می شوند. ج)هم منشا اسطوره را در امر روانی جستجو کنند و هم از کارکرد روانشناختی اسطوره سخن بگویند. دو دسته نظریه  در درون این روی کرد اسطوره شناختی می توان یافت.نخست,نظریه های روانکاوانه و دوم نظریه های غیر روان کاوانه( محدثی 103) زیگموند فروید و کارل گوستاو یونگاز مهمترین نظریه پردازان روان کاوانه هستند. روی کرد ادبی:   در روی کرد ادبی به حای مورخ , باستان شناس, پدیدار شناس, معرفت شناس, دین شناس, روان شناس, وغیره عالمان ادبیات و متقدان ادبی به بحث از اسطوره می پردازند. دراین روز کرد , تو ضیح اسطوره فی نفسه مورد توجه این نوع عالمان نیست بل که نسبت یا خویش آوندی که ادبیات با اسطوره دارد محل توجه آن هاست. به دین ترتیب, این روی کرد نیز هم چون روی کرد های دیگر, روش شناسی خاصی را در اسطوره شناسی پیش می کشد : غور و بررسی و پژوهش در باره ی ادبیات و گونه های ادبی در اینجا با متون ادبی بیش تر سرو کار داریم تا مثلا با کشف ساختارهای پنهان در یاختار گرایی یا کشف ذوات در پدیدار شناسی و یا تفسیر تجلیات نت خود آگاه جمعی در روان کاوی یونگی. دراین روی کرد نیز دیدگاه های گونا گونی وجود دارد. برخی از این عالمان اساسا ادبیات را به اسطوره تقلیل می دهند و برخی نیز طرفا ریشه ادبیات را در اسطوره می جویند. (محدثی_107) از افراد اسطوره شناس در این روی کرد می توان به آرای نورتروپ فرای, استانلی ادگار هایمن, فرانسیس فرگوسن, هربرت وایزینگر, ومیشل زرفا اشاره کرد.   روی کرد معرفت شناختی: در روی کرد معرفت شناختی , اسطوره به عنوان صورت و نوعی از نماد اندیشه گری آدمی تلقی می شود که دارای ساختار و ویژه گی ماهوی خاص خود است. در این روی کرد بیش تر از اندیشه ی اسطوره ای یا آگاهی اسطوره ای سخن گفته می شود و این نوع آگاهی و اندیشه در تقابی با اندیشه ی منطقی و عقلانی قرار داده می شود. بدین معنا که اندیشه ی اسطوره ای نیز نتیجه کارکرد ذهن بشر دانسته می شود و از قوه عاقله ی آدمی نشات می گیرد, اما عقلانی نیست.(همان_109) اما محور بجث شان کسف فرایندهای اندیشه گی ای که موجب پدید آمدن اندیشه ی اسطوره ای می شود نیست. از برجسته ترین متفکرانی که اسطوره را بر اساس روی کرد معرفت شناختی بررسی کرده است.ارنست کاسیرر , فیلسوف آلمانی است. (همان_109) کاسیرر انسان را جانور سمبل ساز تعریف می کند... بنا براین اسطوره یک نظام نمادین است. نحوه ویژه ای از اندیشیدن آدمی در بخشی از تاریخ است و برای فهم اسطوره لازم است شازو کارهای درونی و ویژگی ماهوی این نظام خاص اندیشه گی  را کشف کنیم. کاسیرر تبیین اسطوره را بر اساس تقلیل آن به امیال اساسی طبیعت بشر تحت عنوان روانشاسی گرایی رد می کند. وی هم چنین روی کردی که منشا اسطوره را در امری غیر از خود نظام اندیشه گی اسطوره ای جست و جو می کند و آن را « وهم کاملا ذهنی » به حساب می آوردغیر قبول می داند.از نظر کاسیرر بین فرم های سملیک یک« هیچ یک از این فرم ها از همان آغاز دارای وجود مستقل با خطوط کاملا مشخص و تعریف شده نبوده است, بلکه هر یک از آن ها در هاله ی اسطوره ای قرار داشته و آن هاله مستتر است.( همان_111) روی کرد پدیدار شناختی: یکی از جدی ترین و مهم ترین روی کرد اسطوره شناختی روز کرد پدیدار شناختی است. مهم ترین اسطوره شناس در این روی کرد نیز میرچا الیاده (1986_1907) متفکر بزرگ و بی نظیر رومانیایی است.( همان 113) الیاده اسطوره را نتیجه آفرینشهای روح انسان می داند و بر آن است که« آفرینشهای روح انسان را نباید به عنوان شیوع آسیب شناسی رفتار غریزی و جانور خویی یا انحراف بچه گانه مورد توجه قرار دهیم»(همان119) در نظر ایاده اسطوره امری وجودی , اصیل, بسیط و در نتیجه غیر قابل تقلیل است«اگر کسی زحمت تحقیق برای دست یافتن به مفهوم راستین اساطیر یا نمادهای کهن را بر خودهموار کند, ناگزیر تصدیق خواهد کرد که مفهوم یادشده , از شناسایی وضعیت خاصی در جهان آگاهی می دهد و در نتیجه , به موضعی مینوی و فوق طبیعی دلالت دارد»الیاده معتقد است که باید به دنبال جوهر اسطوره ای گشت(همان_119) روش الیاده در اسطوره شناسی مشابهتی جدی با روش مالینفسکیِ کارکرد گرا دارد . مالینوفسکی نیز همچون الیاده معتقد بود که باید اسطوره را در زمینه اصلی خود ش یعنی جوامع بدوی مورد مطالعه قرار داد و قدیمی ترین اسطوره را بررسی کرد. مالینوفسکی هم چنین توجه ویژه ای به کارکرد اسطوره در این جوامع داشت . الیاده در این موارد با مالینفسکی هم رای است و در پاره ای از موارد نیز عباراتی از مالینوفسکی را نقل کرده است( همان120)     روی کرد نظری: از آنجایی که مطالعه و بررسی باورهای اعتقادی , قومی و مذهبی در هم آمیختگی فراوان داشته و باورهای قومی و نمایان کردن آنها و تنها بازگو کردن آنها کاری است, انسان شناسانه, بدون هیچ تجزیه و تحلیلی و به رقم تاکید به این که باورهای اتقادی از مذهب و قوم جدا نیستند ویا تاکید براین که دین و اسطوره گرچه یکی نیستند ولی تفکیک و جدا کردن آنها از یکدیگر کاری بسیار دشوار و حتی گاه عبث است. بنا به روی کردهای نظری اعلام شده در چارچوب نظری در این تحقیق , و نیز حساسیت و گاه عدم تفکیک مناسب در بیان اعتقادی اسطوره ای و یا دینی, روی کردی التقاطی , نشات گرفته از روی کرد پدیدار شناختی و روی کرد معرفت شناختی , نشات گرفته از ایده ها و راه کارها و طرز مطالعه و بررسی ونگرش دو اسطوره پرداز بزرگ ارنست کاسیرردر حوزه ی معرفت شناختی و میر چا الیاده در حوزه پدیدار شناسی می باشد.                         داده های تحقیق:   مراسم و اعیاد:     شب یلدا شب یلدا در بین عشایر بختیاری همانند دیگر اقشار و هموطنان عزیزمان گرامی داشته شده و برای این شب اداب و آئین خاصی دارند . مادر خانه یا معمولا مادر بزرگ خانواده که امشب همه نوه و نتیجه هایش میهمان او هستند برای آنها نان بنام گرده درست میکند .که شاید قطر آن به اندازه یه نان ساندویچ و بزرگی آن بستگی به تعداد اعضای خانواده دارد .میرسد ...مادر خانه خمیر گرده را در چاله گذاشته و روی آن را با زعال و خاکستر میپو شاند . و برای هیجان و شور و شعف فرزندانش مهرهای را در آن میگذارند ..تا هنگام تقسیم ببینند که سهم که میشود ...قسمت هر کسی که شد او را آدم خوش شانس لقب میدهند ... برای آخر شب نیز مادر خانه مقداری گندم برشته همراه با مغز گردو و گلخونگ قاطی کرده و بین فرزندان و میهمانان تقسیم میکنند .و تا پاسی از شب بزرگان فامیل شب را به خواندن شاهنامه و خاطرات و ایل و کوچ میگذرانند و به استقبال زمستان میروند     ماه مبارک رمضان در میان عشایر امروزه به مدد پیشرفت علم همه ما برای بیدار شدن سحری یا از ساعت و یا از گوشیهای موبایلمون کمک میگیریم ..خیلیهامون نیز از طریق تلفن زدن اقوام فامیل و یا همسایه هامون بیدار میشویم ...به نظر شما در میان عشایر و یا روستائیان قدیم که زمانی حتی ساعت هم در میان پیدا نمیشد با چه چیزی بیدار میشدند ؟؟؟؟ باید خدمتتان عرض کنم اون زمان و یا شایدم حتی الان هم اونها برای آگاهی از وقت سحر از خروس کمک میگرفتند و یا میگیرند ...این موجود عجیب اگر دقت گرده باشید ...درست قبل از اذان شاید یکی دوساعت قبل از اذان بقول معروف بانگ اول را میزند ...و سپس پس از یک ساعت یا بیشتر بانگ دوم که درست مقارن با اذان صبح میباشد را میزند ...اون زمان مردم عشایر و روستائیان با بانگ اول خروس بیدار میشدند ..سحری بسیار ساده خود را میل میکردند ...و سپس زمانیکه خروس بانگ دوم را میزند از خوردن و آشامیدن امساک میکردند ...و برای احتیاط ....پس از مدتی نماز صبح را میخواندند(مصاحبه با حمید بیدقی)   نفس دوزهه و نفس آشکاره ...یه باور بختیاری در باور و اعتقاد عشاير بختياري و شايد ديگر اقوام ايران زمين ..وسط مرداد ماه ..يعني شب چهل و پنجم يعني 45روز كه از تابستان بگذره ..زمين يه نفس ميكشه ...كه در زبان محلي به اون (نفس دوزهه )يعني نفس مخفي زمين و از اين روز به بعد هوا يه كمي تغيير ميكنه و بهتر ميشه ...ودر شب اول شهريور ماه يعني 60روز كه از تابستان بگذره ...(نفش آشكارنه ايزنه )يعني نفس آشكار خودشو ميزنه و هواي  گرم بكلي شكسته ميشه و روبه خنكي ميره ...كلا هر فصلي كه 60روز ازش بگذره مخصوصا زمستان و تابستان ميگن شصت ديگه شكست ..يعني 60روز از هر فصلي كه بگذره ديگه شكسته ميشه ... براي ما كه بقول عشاير در گرمسير هستيم خيلي مشتاق زدن اين دو نفس زمين هستيم ..چون واقعا از گرما مرديم مخصوصا بااين قطع برق و بي برقي كه ديگه نوبره ماشالله( مصاحبه با حمید بیدقی)     شو اول چله يا شب يلدا مراسم شب يلدا در جاي جاي ميهن عزيزمان ايران بنوعي پاسداشت و گرامي داشته ميشود ...در هر جايي رسمي است ..ميخواهم مراسم شب يلدا كه در ميان ما بختياريها كه به آن شب اول چله ميگويند براي آشنائي شما بنويسم ...رسم است كه مادر خانه خميري درست ميكند براي درست كردن نان قطور شايد به عرض 5الي 8سانت گرد مانند كه به آن گرده ميگويند ...در حين درست كردن خمير و براي هيجان مهره اي در آن خمير ميگذارند...سپس خمير اماده شده را در چاله آتش كه زير آن تميز شده ميگذارند و رويش را با خاكستر و ذغال مي پوشانند تا خوب اين خمير مغز پخت شود ....شب هنگامي كه خوب آماده شد ...خاكسترهاي روي آن را تميز نموده ...روي آنرا با روغن حيواني اصيل كه بويش چندين خانه آنطرفتر ميرود چرب نموده و رويش شكر ريخته و همانند كيك تولد با چاقو بريده و به نسبت اعضاي خانواده تقسيم مي كنند ..كه معمولا در اين شب همه اعضاي خانواده نزد پدر بزرگ يا مادر بزرگ خود جمع ميشوند و تعداد افراد زياد است ...خلاصه مهره اي كه در خمير كار گذاشته اند هيجان خاصي به جمع داده كه ببينند قسمت چه كسي ميشود ...سهم هر كس كه بود او را آدم خوش شانسي ميدانند ....خلاصه اين رسم را دارند .و درست كردن غذائي كه شايد ديگر به فراموشي سپرده شده باشد كه به لري به آن (قاويت ) گفته ميشود كه گندم برشته شده را آسياب نموده با شكر و روغن حيواني قاطي نموده شايد چيزي شبيه آرد نخودي كه بچه ها يه زماني ميخوردن ...ولي اين كجا و آن كجا ...و ديگر هم گندم برشته با كلخونگ كه چيزي شبيه پسته كوهي البته نازكتر و شكننده تر و مغز گردو قاطي ميكنند و تا پاسي از شب به شب نشيني و يادآوري خاطرات ايل و كوچ و دلاوريهاي پدرانشان  كه توسط بزرگان خانواده نسل به نسل و سينه به سينه حفظ شده است ميپردازند (مصاحبه با موسی سیری)     فال با نخود            درميان عشاير بختياري يكي از رايج ترين نوع تفال يا فال گرفتن كه معمولا افراد مسن حالا يا توسط مردان و يا زنان گرفته ميشود علاوه بر انواع آنها توسط تسبيح فال با نخود است كه بسيار به واقعيت نزديك ميباشد و باور كنيد رد خور ندارد ..براي گرفتن فال با نخود ابتدا 41عدد نخود كه هم اندازه باشند را جدا ميكنند .سپس آنها را روي قالي يا مكاني صاف ميگذارند و سپس توسط دوتا دست انها را جدا ميكنند بطوري كه مقداري توسط دست راست و مقداري توسط دست چپ و مقداري هم در وسط بماند آنها را به سه قسمت مساوي تقسيم ميكنند....سپس نخود هاي هر قسمت را 4تا 4تا از هم جدا ميكنند ...مثلا قسمت سمت راست را همينطور 4تا 4تا جدا ميكنند ..چند حالت امكان دارد اتفاق بيفتد ...يا يكي باقي ميماند يا دو نخود ياسه و يا 4نخود باقي ميماند كه نخودهاي باقي مانده را در بالا قرار ميدهند و سپس به سراغ نخودهاي وسطي رفته و آنها را نيز 4تا 4تا جدا ميكنند و هرچه باقي مانده بود را در بالا و جداي از نخودها مقابل نخودهاي باقي مانده از ستون اول قرار ميدهند و سپس به سراغ نخودهاي قسمت سوم كه توسط دست چپ جدا شده رفته و انها را جدا ميكنند و هرچه باقي مانده بود در برابر ديگر نخودها قرار ميدهند در يك رديف ...چند حالت اتفاق ميافتد كه بهترين آن اگر در رديف سمت راست يك نخود و در رديف وسط دوتا و در رديف سوم هم دوتا باقي بماند كه جمعا 5تا ميباشند اي فال را 5تن آل عبا ميگوبند كه بهترين نوع فال است و مرادش حاصل ميشود و اگر از هر ديف 4تا بماند كه در مجموع 12 تا ميباشند نين 12امام ميگويند كه خوب است . در حاتي ديگر از هركدام سه تا ميماند كه به ان نوح نبي اله ميگويند و يا حالي از ستون اول يكي .ستون دوم سه تا و ستون سوم هم يكي كه اين هم خوب است ...خلاصه افراد حرفه اي تر باقي مانده نخودها را باهم قاطي و مجددا به سه قسمت و سپس 4تا4تا جدا ميكنند و نخود هاي باقي ماده را بازهم قاطي و 4تا4تا جدا ميكنند و سپس به تفسير و تجزيه و تحليل ان ميپردازند و خلاصه انگار حرف دل شما را ميزنند و بسيار واقعيت دارد ...چند وقت پيش كه از در سبزقبا در دزفول رد ميشدم مردي را ديدم كه داشت با نخود فال ميگرفت و كلي هم مشتري داشت ...خلاصه در شبهاي سرد زمستان زير سياه چادر اين نوع تفال هم براي خودش حكايتي شيرين دارد                 شو شمه یا شب شنبه                                       یکی از باورهای قدیمی بین عشایر و روستائیان بختیاری و شاید قوم لر که  بنوعی فال گرفتن هم میشود گفت شو شمه یا شب شنبه زدن میباشد .بدین منظور که کسی که مراد یا نیتی داره و میخواد ببینه سرانجامش چی میشه این کار رو انجام میده بدین منظور که شب شنبه به پشت در یا نزدیکی منزل همسایشون یا فامیل شاید بشه گفت بصورت فال گوش میمونه و اولین حرف که از اون خونواده که دارن با خودشون صحبت میکنن رو بعنوان جواب خودش برای مطلبی رو که نیت کرده بود در یافت میکنه . که خیلی بین عشایر مرسوم و خیلی به این کار باور و اعتقاد دارن .یادمه در زمان جنگ دائیم اسیر منافقین بود .مادربزرگم در روستای شوی گفت یه شب یکی از بچه هارو برای شو شمه زدن به در خونه همسایه شون فرستاده بود .اون خونواده که داشتن برای خوابیدن اماده میشدن بچه کوچیکی داشتن که پدر شون میگه که این عزیز دل ما که جامونو خیلی تنگ کرده . خلاصه دائیم اینو به مادر بزرگم میگه و اونم این رو به فال نیک میگره . شاید باورتون نشه بعد از چند ماه دائیمو با تعداد زیادی دیگه منافقین آزاد کردند . نفرين بختياري يه نفرين بختياري با كلمه ونام دوار همانطور كه گفتيم كلمه دواريا سياه چادر همانطور كه از نام وشكل آن پيداست بيانگر رنگ سياه ومشكي است و بنوعي رنگ عزا.ميگويند در زمانهاي نه چندان دور هنگامي كه خانواده اي غزيزي را از دست مي دادند يا دلاوري بختياري در مبارزه با ديكتاتوري رضا خان و يا در نزاع هاي محلي كشته ميشد . فاميل درجه يك مثل پدر مادر ويا برادر آن مرحوم تكه از دوار به نشانه ماتم و عزاهميشه تا مدتي به دوش داشتند .روي همين اصل هنگامي كه كسي ميخواهد كسي را نفرين كند به او با لحني نفرين آميز ميگويد دوار به كولت (كول يهني كمر)بگري يا دوار به كرد ه ات يعني عزا داريشي يا روت به دواري سياه يعني رو سياه شوي . خلاصه كلمه دوار بيانگر رنگ سياه است (مصاحبه با موسی سیری)       زمان حرکت و کوچ و نگاه به آسمان:   عقيده ايي كهن عشایر بختیاری از دیر باز همانند دیگر ساکنان این میهن پهناور برای خودشان اعتقادات و باور های قدیمی دارند که سینه به سینه تا اکنون نیز حفظ شده است . حتی در بین شهر نشینانی که اندکی از مدت سکو نتشان در شهر میگذرد نیز به آن اعتقاد دارند . یکی از آنها وجود یک ستاره نحس در آسمان می باشد . بطوری که برای کوچ کردن یا به قافله رفتن و یا انجام دادن کار خیری یا هر گونه خارج شدن از خانه برای مسافرت طولانی باید زمانی حرکت میکردند که این ستاره روبروی آنها واقع نشود.این ستاره به باور عشایر بختیاری در روز اول و دوم ماه در شمال سوم وچهارم در شرق پنجم و ششم در جنوب هفتم و هشتم در غرب نهم در زمین و دهم در آسمان می باشد.برای این نیز شعری سرو ده اند :              هفت روزی نحس باشد در مهی                زان حذر کن تا نیابی هیچ رنج                       سه و پنج و سیزده و شانزده                  بیست یک و بیست وچهارو بیست       باورهای مردم بختیاری درباره زن وکودک   زنان نقش بنیادی در ایل بختیاری دارند و بیشتر آئینهای سنتی بر محور آنان می گردد. بختیاری بیشتر به پیوندهای خویشاوندی و هم تباری و هم نژادی عقیده دارد و پشت به سنت نمی کند. زن بختیاری نمونه اصالت، تقوی و نجابت است. حرکت ناشایسته و ناهنجار ندارد. ساختار شکنی نمی کند. هیچگاه به روی نامحرم نمی خندد و بلند حرف نمی زند و حتی در محاوره شوهرش را با نام صدا نمی کند. در نزد دیگران از الفاظ غایب (او-یاور) استفاده می کند. معیارهای ظاهری یک زن بختیاری «پوست سفید، موی بلند، درشت اندام، چست و چالاک، درشت چشم، کشیده بینی، کمر باریک ...» زن بختیاری زیبا روی و قوی، بالا بلند، پیشانی فراخ، بینی قلمی، چشم و ابرو مشکی و گاه قهوه ای، لبهای نازک، دهان کوچک و صورت گرد چرخشی، چانه کوچک و خوش فرم و انگشتهای کشیده دارد.   وصف گل چهرگان بختیاری را تنها طبیعت می داند. «زنان بختیاری دارای دست و پای پر توان و قدمهای بلند و استوار و هنگام رفتن خیلی چست و چالاک گام برمی دارند. بیشتر زنان بختیاری بلند قد هستند و به ندرت زنهای چاق و فربه بین آنها دیده می شود و دست و پاهایشان کوچک و اغلب انگشتانشان در اثر کار زیاد طراوت و زیبایی زنانه را از دست داده اند.» در بزم و رزم همپای مرد و گاه نفر اول است. زن بختیاری در رنگرزی صنایع دستی، قالی، قالیچه – خور – خورجین.چوقا – بند و طنابهای کوچک و بزرگ. سیاه چادر و تمام فن های ظریفی که با روح و روانش پیوند دارد سروکار دارد. در خانه داری (شیر دوشیدن، نان و خمیر کردن، آب بدوش کشیدن، بچه داری، هیزم جمع کردن، دوغ زدن و ماست و پنیر و کره و کشک درست کردن روغن گرفتن) در برزگری، بلوط چینی، موسیر کنی، دباغی (تهیه مشک، آب مشک، دوغ و خیک) در باز و بسته کردن بارها هنگام کوچ ... تمام این وظایف به عهده اوست.   زن بختیاری خیلی تیز و هنرمند است . زنان بختیاری با پا گهواره را تکان می دهند و با زبان لالایی می خوانند و با دستان هنرمندشان نخ می ریسند و با نگاهشان مواظب گله و رمه ها هستند. پرستش الهه – مادر: (بانو – ایزد = ابرزن = شاه زن) در عهد باستان زن صاحب قدرت بود. تصاویر و الواح، کتیبه ها و نقش زنان بر ظروف سفال و حفاری ها و کشف پیکرهای کوچک و بزرگ حکایت از جایگاه ممتاز زن دارد. در این عهد زن ابرانسان بود. و جایگاهش فراتر از قوم و نژاد و تبار و آیین هاست. پیکره زن را بر بلندای معابد می گذاشتند، ریشه این پرستش سابقه تاریخی خاص دارد. زن مظهر زاییدگی و باروری، نماد رحمت و خلقت و نیروهای مافوق طبیعی، و بخاطر قابلیتهایش بر مرد تفوق داشت. در عهد باستان زن مورد احترام و ستایش بود و در زمان ایلامی ها روی کوزه ها و سفالها نقش او را می کشیدند، زیرا تمثیل باروری و زایندگی بود. «حتی در جوامع اولیه که مادر سالار بودند جامعه بدوی وظیفه مخصوصی به عهده زن گذاشته بود. نگهبان آتش، اختراع کننده ظروف سفال و جمع آوری میوه ها ... زن کارهای مهم قبیله را انجام می داد و به مقام روحانیت می رسید.» در جامعه مادر محور زن حتی در ساختار اجتماعی، تاریخی، اسطوره ای نقش اصلی را داشت. پیش از ورود آریایی ها اقوام بومی در ایران مذهب مادر خدایی داشتند. و پرستش الهه مادر یکی از ریشه دارترین اعتقادات مذهبی در طول حیات بشر بود. زن در جامعه اولیه دارای استعداد، هوش، عطوفت و غریزه طبیعی و ایجاد نسل و حراست از کانون خانواده را به عهده داشت. اما دگرگونی های اجتماعی معیارهای ارزشی را از او گرفت و مادر مغلوب اندیشه در تاریخ مذکر گردید. الف) آئین های زایمان: چفدر چینی: (ویار) اگر عروس تمایل خود را به خوردنی های ترش مزه نشان دهد مادر شوهرش زودتر از خودش متوجه می شود، معمولاً دوست دارد «گِل» بخورد گل سرخ حاوی آهن و مواد معدنی و کودک هم از بند ناف مادر تغذیه می کند. و اگر مادر بدنش کم آهن باشد با این عمل خود را ارضاء می کند. معمولا برای قطع ویار از سفیدی جوانه گندم می خورند. سقط جنین: برای جلوگیری از سقط جنین چهار قل قرآن را بر چهار پنج نخ رنگارنگ می خوانند و همراه قفل کوچکی بر کمر زن آبستن می بندند که نوعی «خودباوری» و تلقین است.   نوری: به فرزند اول نوری می گویند. پسرزائی: اگر فرزند اول پسر باشد. عروس را محترم می شمارند. طبق باورهای گذشته زرتشتی که پسردار شدن را برابر اجاق روشن شدن می دانند. اصالت خون را از پسر می دانند پسر میراث دار نیاکان است.  در جنگهای قبیله ای طایفه ای قدرتمند بود که از مردان جنگی زیادی برخوردار بود. کسی که پسر ندارد می گویند اجاق کور است. فلانی خون کیانی ارثی دارد نشات گرفته از همین باور است. اگر پسر به دنبال دختر بیاید، پای آن دختر را در خیگ روغنی می کنند اسبی را گرد چادر می چرخانند تا شیهه بکشد و تیر شلیک می کنند و کل می زنند و ... مشتلق گیری: اگر پدر یا یکی از اعضای خانواده از تولد فرزندی اطلاع نداشته باشد. پنهانی کلاهش را برمی دارند و تا چیزی نگیرند جنسیت را به او نمی گویند. چله بری: بر چهار یا پنج نخ رنگارنگ با طول مساوی چهار قل قرآن (ناس – فلق – کافرون – توحید) را می خوانند و گره می زنند و فوت می کنند. ملا یا کسی که سر به کتاب خدا داشته باشد، مجاز به این کار است و بر بازوی راست مادر و فرزند می بندند و همین طور بالای سر مادر و فرزند قدح آب می گذارند و بر آن آیه الکرسی و سوره یاسین را می خوانند و از این آب بر لباس مادر و فرزند می پاشند. چهل بری تا روز چهلم باید به بازوی مادر و فرزند باشد تا از چله بیرون بیاید. چله گشتن: زائو قبل از چهل روز حق بیرون رفتن از خانه را ندارد. مثلا منزل زائوی دیگر یا عروسی ها. بر این باور هستند که این مادر بیماری دارد که به زن زائو منتقل می شود. یا بلا یا چله به عروس برمی گردد. شیربر: کودکی که زمان گرفتن او از شیر فرارسیده باشند . سردست بند: پارچه ای به عرض 5 الی 7 سانت و طول یک متر که با آن کودک را قنداق می کنند. آل: موجودی افسانه ای که برای زائو خطر دارد. به مادر برشتوک مخلوط (آرد سرخ شده، رازیانه با روغن حیوانی) و توچری (نوعی نان خمیر و روغن حیوانی و شکر) کاچی (آرد سرخ شده و آب و نمک) به زائو می دهند در واقع برای نرم شدن رگ و پیوندها و افتادن جفت و جلوگیری از عفونتهای داخلی حاصله از زایمان است. ضدعفونی: اسفند دود می کنند و بالای سر مادر و فرزند می گردانند و خاکستر آن را به نوک دماغ مادر و فرزند می زنند. همچنین پیازی را به میخ می زنند با مقداری نمک و زغال بالای سر زائو قرار می دهند. مِل گرگ: موی گرگ یا دست و پا و چشم گرگ را به گهواره چوبی طفل می بندند تا از چشم زخم در امان باشد. مهره فهما: (جگری رنگ یا سبز است) زنان بر این نیت به گردن می اندازند بر این باورند که اگر کسی این مهره را همراه داشته باشد و نزدیک نوزاد بیاید، نوزاد سیاه می شود و می میرد و این خرافات نیست بلکه دلیل علمی دارد. این مهره های رنگارنگ دارای سوراخهای زیاد و از جنس سنگهای آهکی است که محل دخول ویروس هستند. بعضی بچه ها نسبت به این ویروس حساسیت دارند. وارد مجرای تنفسی آنها که شد نوعی خفگی به آنها دست می دهد و سیاه می شوند. بر این باورند که این امر بر همه مشتبه می شود. انواع مهره مهره مار: (سفید رنگ و جفت هستند) اندازه یک تک لپه، در نمک و اسفند می گذارند و در پارچه سبزی به خود می بندند. برای جلب محبت می کنند. باور: بر این باورند کسی که این مهره ها را با خود داشته باشد هرجا برود احترام بیند و حرفش به کرسی نشیند وقتی به کسی یا جایی وارد می شوند می گویند. (نر باش. ماده باش. با من باش) این مهره بخت و اقبال همراه خود دارد و در سرکه بگذاری تکان می خورند و معتقدند روح دارند و زنده هستند. مهره دلربا: (جگری رنگ و اکلیلی است) زنان به گردن می اندازند. آیات قرآنی یا نام الله و صفات خدا روی آن نوشته شده است. باور: کسی که این را همراه دارد او دور دل می برد. خرمهره: (رنگارنگ و جفت هستند) زنان به گردن می اندازند. روی غذا یا در استکان چای هر دو را به هم می زنند و به کسی می دهند که قرار است محبتش را جلب کنند. باور: خرمهره در برابر چشم زخم موثر است و دفع کسی یا چیزی. همچنین برای جلب مهر و محبت. بیشتر زنها برای شوهرانشان این کار را می کنند. زرزرزا: (ريال زا) سکه ای را در جایی زیر زمین دفن می کنند و علامتی روی آن می گذارند. مدتی مثلاً یک سال سکه ای دیگر کنار آن یافتند آن را سوراخ می کنند و به گردن یا وسط مهره های دیگر قرار می دهند. باور: این مهره نشانه رزق و روزی و برکت است. مهره شب تو: (مهره شب تب) زیرزبانی است. سیاه است اگر بچه ای تب کند زیر زبانش می گذارند تا تبش قطع شود. گاهی با نخ به دست و پا یا بازوی او می بندند تا با بدن بچه تماس داشته باشد. مهره تی: (مهره چشم. اندازه یک نخود سیاه رنگ با خال سفید) برای چشم زخم خوب است. مهر جادو: مهره را به پیشانی بیمار می سایند. مهره فیروزه: (آبی رنگ به آن لپک گویند) به گهواره چوبی کودکان وصل می کنند تا با آن بازی کنند. همین طور مادران تازه زا آن را به بازو وصل می کنند. یا بر سر انگشتری گذارند. باور: باعث رفع سوء چشم و بینایی می شود. مهره کهربا: (زرد رنگ است) به گردن می اندازند یا وسط مهره های دیگر می گذارند. مهره عقیق: (جگری رنگ است) به گردن می اندازند. یا سر انگشتر می گذارند. باور: باعث آرامش و تقویت روح و ضد ترس و دلهره است. مهره تپ تپو: (مهره کابوس دیدن) هرگاه بچه ها در خواب دچار ترس هذیان و کابوس شدند بر این باورند که همزادشان را به خ

نويسنده: - | تاريخ: دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |