بختیاری

معرفی سرزمین بختیاری


طایفه چکانی یکی از طوایف بزرگ ایل بختیاری

طایفه چکانی یکی از طوایف بزرگ ایل بختیاریشاخه چهارلنگ می باشد که محل اصلی سکونت آنان روستای چکان از توابع شهرستان الیگودرز است که از لحاظ جغرافیایی در حد فاصل شهرهای الیگودرز ،  سپیددشت و دورود قرار دارد.

این طایفه از قدیم الایام در این روستا بوده اند به طوری که  نام طایفه برگرفته از نام همین روستا می باشد و علت خطاب کردن این طایفه به این نام اینست که چون اکثریت قریب به اتفاق مردم  این طایفه در یکجا سکونت داشته و به غیر از اینان از دیگر طوایف کسی در این آبادی نبوده است لذا به خاطر یکدست بودن مردم آن همگی با نام  چکانی شناخته می شدند و به این ترتیب هم منطقه شناخته می شده و هم طایفه از دیگر  طوایف مشخص می شد و بنابراین نام طایفه چکانی به این شکل بر سر زبانها جاری شد و کثرت استعمال آن باعث شد که حتی در کتابهای تاریخی نیز به این نام از آن یاد شود.

وجه تسمیه چکانی احتمالا به این صورت است که در سمت شمال آبادی در دامنه کوه اغر (به فتح الف و بضم غین) آبشاری زیبا از دل کوه پرتاب می شود و پس از طی یک ارتفاع 40-30 متری دوباره نقش بر زمین می شود ، این آبشار که در فصول بهار و تابستان بسیار پرآب است در اواخر پاییز حجم آب آن رفته رفته کم شده به صورتی که  در مقایسه با حجم آبی که در اوایل بهار دارد خیلی کمتر می شود یعنی چکان چکان پایین می آید بنابراین روستا نیز به این نام نامگذاری شده (روستای چکان) و کلمه چکانی که ترکیبی است که از کلمه چکان +ی نسبت تشکیل شده به طایفه ای که در این آبادی زندگی می کنند اطلاق می شود.

جمعیت این طایفه که چندین قرن در این روستا زندگی می کنند به مرور زمان رو به فزونی نهاد و توسعه پیدا کرد به طوری که دیگر زمینهای کشاورزی نمی توانست نیازهای همگی را تأمین کند  و زندگی کردن همه آن ها با هم در این روستا مقدور نبود لذا عده کثیری از آنان به شهرهای اطراف مهاجرت کردند و تعداد کمی نیز در روستای چکان باقی ماندند که هنوز در آن جا زندگی می کنند به طوری که در حال حاضر در شهرهای تهران ، قم ، اصفهان ، کاشان ، اراک ، الیگودرز ، ازنا ، دورود ،اندیمشک و هم چنین روستاهای اکبر علی ، کمندان ، گرجی ، میانرودان ، پازردآلو ، ترشاب ، چقادی ، ناصرالدین ، دهنو ، سانبدان ، چغابدار ، سنگر و ... زندگی می کنند.

نويسنده: - | تاريخ: یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

طهماس خان راکی

طهماس خان راکی ۳ زن داشت که از این۳ زن جمعا" ۱۰پسر داشت ، در زیر به شرح نام پسران اومیپردازم:

۱-آبابا ۲-آ خسرو ۳-آ پرویز ۴- آ لطفعلی ۵-آ نادعلی۶-آ نظر ۷-آ مهراب ۸-آ کچیر ۹- آ گدا ۱۰-آ علی صالح

* طهماس خان زمانی که می خواست قدرت خودش را به اثبات برساند وبردیگر طوایف حکومت کند روزی به پسرانش :آنادعلی ،آنظر وآخسرو گفت فردا بروید اندیکا را بگردید ببینید جای که به درد بخورد ومناسب باشد را سنگ چین بکنید وبیایید.آنها فردای آن روز سواربراسبهای خودشان شدند وبه اندیکا آمدند ،اول دشت گل راگرفتند ومعروف است به این بیت شعر : دشت گل به گل خوشه     سردشت به راکی     

انها خیلی زمین از اندیکا گرفتند وسنگ چین کردند وآمدند ،موقع برگشتن راهی بود که باید حتما زیر درختان مورد رد میشدند ،آنادعلی وآنظر جلوترحرکت کردند وآخسرو پشت سرآنها بود که ناگهان شیری به آخسرو حمله کرد وپشت اسب راگرفت واسب ایستاد آخسرو برادرش آنظر راصدا زد که شیر مرا خورد ،آنظر برگشت تنفگ خود را آماده شلیک کرد وگفت آخسرو خودت وشانست من شیر راهدف میگیرم یا شیر کشته میشود یا تو. که آنظر شلیک کرد وتیر به پیشانی شیر اصابت کرد وکشته شد ،آنها شیر را کشیدند وبردند روی تپه ای که الان معروف است به تنگ شیرکش که بیانگر آن واقعه است.  چهار طرف شیر را سنگچین کردند وآمدند.وقتی رسیدند به پدرشان طهماس خان گفتند که ازکجا تاکجا را گرفتیم وسنگچین کردیم ،طهماس خان نیز گفت حالا باید فردا بار کنیم ازاینجا برویم خیلی از افراد طایفه شهنی ،نصیر ،گمار گفتند که این کار را نکن طهماس خان گفت رودخانه کم زین اسبه را پی میزند،من باید بروم .واین جا شانس نیز با او یاری کرد که یه عده مدملیل یه عده شهنی ویه عده نصیروگمار اوراهمراهی کردند وآمدند اندیکا آنطرف رودخانه را گرفتند  .

طهماس خان راکی کلانتر طایفه راکی بود وبعد از او نسل به نسل برعهده اولادش بود.

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

بر افتادن نفوذ خوانین

بر افتادن نفوذ خوانین

 در سال 1305 نورالدین از تهران به شهرکرد وارد شد و اداره دارایی را پایه گذاری کرد و از خوانین خواستار مالیات گردید. چندی بعد سلطان سیدرضا مشیری از طرف وزارت جنگ برای خلع سلاح و جمع آوری اسلحه به چهارمحال و بختیاری آمد این فرد با خوانین از در سازش در آمد و به گرفتن اسلحه مردم بی گناه پرداخت . خوانین بر ضد او شکایت های تلگرافی نمودند و از طرف دیگر مردمی که با خوانین به دشمنی پرداختند بطور پنهانی حرکات آنها را گزارش می دادند. در این دگرگونیها بیش از پیش ستم می نمودند و برای اولین بار خانه محمد درویش ریئسی ناغانی را که در کشته شدن سربازان شلیل نا فرمانی کرد غارت نمود. محمد درویش ریئسی به اصفهان رفته و ستمگری خوانین را تلگراف زد .در همین ایام بود که ادارة ثبت املاک و اسناد تأسیس شد خوانین که آگاهی بیشتری داشتند بر ان نشدند که املاک خود را به ثبت برسانند کسانی که قطعه یا ملکی در دهات داشتند آنها را هم به مالکیت خود درآورده بودند کسانی که به کارهای ثبتی آشنایی داشتند به ثبت انها اعتراض کردند و نیز اهالی ناغان به ثبت سردار اقبال اعتراض کردند. سر انجام اتحادیه چهار محال و پشتکوه پایه گذاری شد. پس از چند روز مهدی والی پور از اهالی اصفهان به ناغان امد و چگونگی احداث اتحادیه در چهارمحال را با محمد درویش و خانجان و دیگر اهالی ناغان باز گو نمود. همه از این کار استقبال کردند و تمام اشخاص برجسته روستاههای پشتکوه را به ناغان دعوت نمودند و مجلس عمومی در خارج از ناغان در مزرعه ای به نام گردو خل که بسیار با صفاست تشکیل داده و پیمان نامه ای نوشته شد که به امضاءهمگان رسید متأسفانه این سند تاریخی نگهداری نشد و از بین رفت . از آن پس والی پور و محمد درویش ریئسی و خانجان بهرامپور ناغانی و میرزا قلی نوریزاده به چهار محال رفته و در منزل آقا حسین جوانبخت قهوه چی مراسم آشنایی و عهد و پیمان مجدد بین سران چهارمحال و پشتکوه برگزار شد .در سال 1306 بود که برای اولین بار مظفر الملک از طرف وزارت کشور به حکومت شهرکرد برگزیده شد . خوانین این پیشامد را نا گوار دیدند بر ان شدند که همگی را به سختی گوشمالی دهند، چون در چهارمحال حکومت کشوری بود اهالی ناغان را مشمول سرکوبی قرار داده و تلگرافهایی بر ضد این مردم به دولت فرستاده وآنها را آشوبگر معرفی کرد. و در تابستان 1306 با اردوی یکصد هزار نفری که از طوایف زراسوند ب رای  ناغان حرکت می کنند. اگر چه دو روز قبل از حرکت شان دو نفر از کلانتران زراسوند به نامهای رستم محمدی و الارحیم خان پنهانی خبر دادند که ناغان به زودی غارت میشود و اهالی کالا و اشیاء قیمتی خود را در کوههای مجاور پنهان کردند . پس از دو روز اردوی سردار اقبال و سردار فاتح که به دستور امیر جنگ و منوچهر خان اسعد حاکم بختیاری مبادرت کردند و وارد ناغان شدند، ولی پیش از رسیدن غارتگران، به کوه پناه بردند ودر گردنه دوپلان و سراسر آن سکنی نمودند در سنگر گردنه دوپلان محمد درویش ریئسی و خانجان بهرامپور و رضا نامدارپور و مهدی والی پور و میرزا قلی نوریزاده و کربلایی عبدالحسین جمشیدی و ... قرار داشتند همین که از غارت فارغ شدند برای دستگیری والی پور و محمد درویش به طرف گردنه دوپلان حرکت کردند چون در تیرس سنگر آمدند محمد درویش سنگی که جلوی سواران بود هدف قرار داد ناگهان گرد و خاک از سنگ بلند شد سواران بختیاری اجازه خواستندکه با یورش سنگر ها را تسخیر کنند، ولی سردار فاتح و سردار اقبال جلوگیری کردند. از اردل پشت قرآن را امضاء نمودند و برای مهدی والی پور و محمد درویش فرستاده و قول بخشودگی به آنها دادند. بعداز ظهر روز دوم قرآن و نامه ها را به آنها دادند و چون اعتماد نداشتند تسلیم نشدند و شب دوم رؤسای اتحادیه، سنگر را رها نموده و با استفاده از تاریکی شب به کوه سالدوران که بین جونقان و کاج است رسیدند. بامداد دو نفر ناغانی را برای آوردن خوراک به جونقان و کاج فرستادند. نفری که به کاج رفته بود به دست اولاد سپهدار دستگیر و زندانی شد و نفر دیگر که به جونقان وارد شد و نامه را به سران جونقان داد و آنها هم یکبار نان ، پنیر، قند، چای و سیگار برای فراریان فرستادند و نامه ای به آنها نوشت که ترس در خود راه ندهید و وارد جونقان شوید و پس از رفع گرسنگی همان روز وارد جونقان شدند و از آنها پذیرایی شد. روز دیگر به هفشجان رفته و طبق قرار دهها جفت گاو از جونقان و هفشهجان گرفته وبه شهرکرد رفته و به مظفر الملک حاکم کشور شکایت کردند و تلگرافهای زیادی به مراکز ارسال داشتند ولی هیچ مقامی اقدامی به عمل نیامد هر روز شاکیان به شهرکرد و اصفهان می رفتند و مأموران دولتی هم پیشامدها را گزارش می کردند. خانه آقا حسین جوانبخت قهوه چی مهمانسرای رایگانی بود که همه شب چند نفر از اهالی پشتکوه بویژه ناغانی ها در خانه او بودند. سر انجانم اتحادیه طوماری در چند متر پارچه سفید مرامنامه ای به این صورت تنظیم کردند. 1- همه با خوانین جبار مبارزه نمایند 2- نسبت به دولت مرکزی وفادار بوده 3- حقوق دهاتی که مورد تجاوز قرار گرفت مشترکاً رفع ظلم نمایند و آقایان والی پور و محمد درویش برای دادخواهی به تهران فرستاده و پس از رسیدن مرامنامه شکایتنامه خود را تسلیم نمودند . چند روز در تهران بودند که به دستور رضا شاه قرار شد یکی از آنها به حضور شاه برود که والی پور را برگزیدند. رضا شاه والی پور را مورد خطلب قرار داد که خوانین می گویند شما تو ده ای هستید در جواب گفت علیحضرت قرآن را می توان همه گونه تفسیر نمود. در این مسافرت بود که رضاه شاه از رویداد آگاه گردید و برای رسیدگی به غارت ناغان به مدعی العموم اصفهان دستور رسیدگی داد . مدعی العموم اصفهان و باز پرسی بنام سانی وارد ناغان شدند و با راهنمایی اهالی، آنها را به زندان قلعه سردار اقبال که در زیر زمین در بند و زنجیر بودند بردند و هشت نفر ناغانی را را مورد بررسی کوتاهی قرار دادند و آزاد نمودند و روز دوم به اصفهان بازگشتند و آنچه را که دیده و غارتها را به تهران گزارش دادند و نتیجه ای به دست نیامد. در سال 1306 شمسی اهالی چهارمحال سید جلال مجتهد را کاندید وکالت مجلس شورای عالی تعیین نمود که به او رأی بدهند . خوانین عده ای از شهرکردیهای طرفداران خود را تحریک نمودند که سید قصد دارد که بچه ها ی شما را به سربازی بفرستد دو دستگی در شهرکرد شدت یافت و کشاورزان شهرکرد با بیل و کلنگ به جنگ با هم پرداختند و آقا جلال در این میان کشته شد . در سال 1307 مظفر الملک از حکومت شهرکرد بر کنار شد و یساری حاکم شد و رؤسای اتحادیه تلگراف زیادی مخابره کردند و کشتار آقا جلال و رفتار خوانین را گزارش کردند. خوانین که موقعیت خود را متزلزل می دیدند و هماهنگی سیاسی نداشتند، قبل از همه یوسف خان، امیر مجاهد، محمد جواد، سردار اقبال، محمد رضاخان، سردار فاتح در ارتباط جنگ شلیل از آینده خود بیمناک بودند به طرف تهران لشکر کشی کردند در پنهان کسان مورد اعتماد خود را در ایل بختیاری فرستاده و آنها را برای جنگ فرا خواند و با علیمردان چهار لنگ دیدار کردند و هم پیمان شدند.

برگرفته از وبلاگ نا غان

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

چگونگی به ریاست رسیدن کلبغعلی خان دورکی

  ظهراب خان موفق شد حکم حکومتی تمام ایل دورکی را بدست آورد وقتی خبر به کلبعلی خان رسید رؤسای طوایف را احضار کرد پس از مشورت قرار شد به هر ترتیبی که شد حکم را از ظهراب خان بگیرند پس از طرح نقشه 100 سوار از ایل زراسوند با ریاست ملا علی احمدی و میرزا علی داماد کلبعلی بود به استقبال ظهراب خان رفتند در تنگ خراجی در بین راه ظهراب را پیشواز نمودند و زبان به ستایش او گوشودند و با زبان محلیز به خان خوش آمد گویی گفتند زیارت حکم شاه از فرایض است و ظهراب خان هم فریب خورد و حکم را بیرون آورد و به ملا علی احمدی داد او هم حکم را برداشته وبه طرف چغاخور فرار کرد . خان هم به تهران برگشت و چگونگی را به عرض درباریان رساند آنها هم گفتند آن کس که حکم را گرفت شایسته حکومت است پس از این مجرا ظهراب خان در تهران ماند تا چشم از جهان فرو بست ربایندگان حکم نام ظهراب خان را پاک کردند و نام کلبغعلی خان را در آن نوشتند

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

سقوط خوانین بختیاری و مسأله کشف حجاب

آغاز سال 1313 بود  که خوانین گنه کار به تهران احضار شدند. عده ای از آنها از جمله سردار اقبال، سردار فاتح، سردار اسعد اول، امام قلی خان ممسنی و حسین خان قشقایی تیر باران شدند و عده ای محکوم به زندان شدند و این پایان قدرت خوانین بختیاری بود بعد از این سرپرستی بختیاری به تیمسار سطوتی فرمانده تیپ اصفهان واگذار شد . سردار شاقلی به حکومت سردسیر بختیاری رسید و منطقه اردل و ناغان را مرکز فرماندهی خود قرار داد. بسیار بد رفتار بود وی قانونی وضع کرد که هر دامداری می تواند جواز یک زن را برای سرپرستی چوپانها اخذ نماید و دامداران کوچک باید پرونده یک زن را بگیرند. ایلات با پریشانی روبه رو شدند چون مجبور بودند مبلغ گزافی برای صدور جواز بپردازند تا بتوانند از جلوی ژاندارمری بگذرند. در مورد مسأله کشف حجاب از مردم خواست تا کت و شلوار بپوشند و شلوار دبیتها را پاره کنند و خواست که زنان را کشف حجاب نمایند. بیدادگری های او جان مردم را به لب آورد تا اینکه مردم به داد خواهی برخواستند دو بازرسی به نام های جوانشیر و اسفندیاری به اردل و ناغان آمدند و ماجرا را گزارش دادند ولی نتیجه ای حاصل نشد همچنین سروان شاه قلی دو نامه راجع به کشف حجاب به فریبرز کدخدای ناغان نوشت که به قرار زیر است: 16/2/1317 - کدخدای ناغان فریبرز چون تیمسار فرمانده معظم تیپ به این منطقه تشریف فرما خواهند شد لازم است با قید فوریت کلیه اهالی ناغان را خبر کنید که لباسهای جدید بپوشند و خانه هایشان را برای روز 22 اردیبهشت حاضر نمایند تا از نظر فرماندهی معظم بگذرند و اطراف آبادی را تمیز نمایید و راه سلوقان تا ناغان را ترمیم کنید هر گونه کوتاهی در این دستور شما و ریش سفیدان را شدیداً مسئول خواهد نمود. نامه دوّم: کدخدای ناغان فریبرز- طبق اطلاع ،اهالی ناغان هنوز کاملاً وضعیت سابق لباس خود را تغییر نداده وبعضی زنها چادر استعمال می نمایند نظر به اینکه تغییر وضعیت سابق و پوشیدن لباس زنانه جدید معمول و لباسهای قدیم به کلی منسوخ شده لازم است زنهای ناغان را دستور اکید در ترک لباس قدیمی داده در صورت تخلف اسباب مسئولیت برای شما و آنها در پیشگاه دولت فراهم خواهد شد.

نويسنده: - | تاريخ: شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

طایفه رهدار در خوزستان و سیستان

طایفه رهدار در خوزستان و سیستان

رهدار ها همچنان که در کتاب "ریاض الفردوس" آمده است پس از نبردی که با تیمور لنگ داشتند پراکنده گردیده  و از آنجایی که در جنگهای دریایی از آنها استفاده می شد عده ای از این طایفه همراه با دیگر طوایف لر بختیاری جهت پاسداری و محافظت از متصرفات دریایی  در برخی از جزایر ماندگار شدند به گونه ای که هماکنون در جزایر بحرین و جرون در خلیج فارس عده ای از این مردم لر بختیاری به سر می برند و خود را از مردمان لُر به حساب می آورند و به زبانی آمیخته با عربی و لُری و فارسی تکلم دارند. ( تاریخ بختیاری کیانرسی نوشته امیر آرمین ) رهدار ها شاخه ای از چهارلنگ کیانرسی که تیره هایی از چهارلنگ محمود صالح نیز به آنها پیوستند و طایفه ی فعلی رهدار را تشکیل داده اند  این طایفه در جنوب شهرستان مسجد سلیمان و شرق شوشتر سکونت دارند که د رهمسایگی طایفه کرایی هستند و طایفه رهدار به 8 تیره تقسیم شده است که در شهرستانهای مسجدسلیمان و شوشتر و اهواز بوده  عده کثیری از رهدار ها نیز در شهرستان رامهرمز می باشند  رهدارهای رامهرمز که به "رهدار رومزی" معروف اند خود بر سه شاخه تقسیم می گردند . اما عده ای از این طایفه همراه با دیگر طوایف لُر در استان بوشهر و استان فارس و نیز دراستان سیستان و بلوچستان بویژه شهرستان رستمستان زابل سکنا دارند رهدار های سیستان در روستاهای ده رهدار ها منطقه ی پشت آب ، ده اسماعیل ، و نزدیک به پنجاه خانوار از ایشان هم در گذشته بر اثر خشکسالی به خراسان رفته و حوالی شهرستان دره گز

کوچ کردند  همچنین در شهرستانهای سرخس و استان گلستان هم مردمانی که خود را از طایفه رهدار محسوب می کنند  زندگی می کنند رهدارها تماماً دارای اعتقادات مذهبی شیعی بوده بجز چندین خانوار از این طایفه که اهل تسنن هستند و فامیل راهداری داشته و در خراسان ساکنند و خود را از این طایفه می شمارند  در ضمن یکی از طوایف شاخص در استان سیستان و بلوچستان بویژه در شهرستان زابل رهدارها می باشد همچنین جد بزرگ رهدارها به نام حسین خان بخشی، رییس قورخانه ملک بهرام و ملک جلال الدین کیانی بوده و به علت رابطه حکومتی بین ملک جلال الدین و شاه کامران پادشاه موظف بوده که جهت حمل و جابجایی نیرو و بین سیستان و هرات رفت وآمد داشته باشد. و نیز راههای تجاری را امن سازد.و به نظر می‌رسد به دلایل بالا به این نام موسوم شده‌اند. هم اکنون براثر ارتباطات رسانه ای رهدارها در چند سال اخیر ارتباطات نزدیکی با هم برقرار کرده اند حداقل همه از وجود پراکندگی همدیگر مطلع هستند ارتباط نزدیکی که برخی از بزرگان طایفه رهدار در سیستان با برخی از مردم رهدارهای رامهرمز و شوشتر و اهواز برقرار کرده اند خود روزنه امیدی است تا همدلی این طایفه پس از قرنها دوری از همدیگر بار دیگر نزدیک و نزدیکتر شود .

در پایان از همه ی عزیزان طایفه رهدار(راهداری) چنانچه اطلاعاتی از بزرگان خود در سایر نقاط کشور دارند برایمان ارسال نمایند ممنون خواهیم شد ، باشد که بتوانیم خدمتگذار کوچکی برای شما باشیم .

منابع :

۱- ریاض الفردوس خانی - میرک حسینی انتشارات بنیاد

۲- تاریخ بختیاری (جلد یک چهارلنگ کیانرسی) - مهندس امیر آرمین

۳- نسخه خطی مرحوم لطف علی افشار تاریخ سیصد سال رهدارچهارلنگ بختیاری

۴-زاد سراوان سیستان - جلد اول غلامعلی رئیس الذاکرین

۵- سرزمین تسیاران - حسن زاده رهدار

نويسنده: - | تاريخ: چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

ایل زلکی «زلقی» یکی از ایل های شعبه یا جرگه چهارلنگ از ایل بختیاری می باشد. این ایل متشکل از ۵ طایفه بزرگ و دارای بیش از ۴۰ تیره می‌باشد که هرکدام از تیره ها، به نوبه خود از چند اولاد، و هر اولاد از چند تش، وهر تش از چند کو، و هر کو از چند کروبو یا خانوار، تشکیل شداست.معمولا تیرهای یک طایفه، دارای نیای مشترکی میباشندویا به صورت نسبی یا سببی باهم پیوند خویشاوندی دارند.

بخشی شهرهای محل سکونت:

الیگودرز، دورود، خمین، اندیمشک، دزفول، شوشتر، گتوند، مسجد سلیمان، هندیجان هرچند به دلیل قرار گرفتن مقر ریاست این ایل در طول تاریخ در منطقه الیگودرز و نامگذاری بخش بزرگی از حوزه جغرافیایی این منطقه بنام بخش زلقی این گمان به وجود آمده است که سکونت گاه اصلی این ایل مکان مذکور است اما، شواهد تاریخی و جغرافیای انسانی این ایل حاکی از آن است که زلکی ها( زلقی ها) از دیر باز در اکثر مناطق لرستان بزرگ(مناطق یاد شده) سکونت داشته اند.

دیدنی های ایل ذلقی:

مناطق زلقی نشین به دلیل گستردگی در مناطق با آب و هوای کوناگون ( سردسیر و گرمسیر ) دیدنیهای متفاوت و ممتازی را در دل خود جای داده است . این دیدنیهای طبیعی شمال مواردی همچون کوه، جنگل، رودخانه، آبشار، دشت لاله، مناطق حیات وحش، مکانهای تاریخی و ...میباشد:

  • قالی کوه
  • رود زالکی
  • آبشار آب سفید
  • دشت لاله‌های واژگون در بخش زلقی در روستای گشان ودهگاه
  • امامزاده محمد ابن حسن(ممد حَسه)
  • قبرستان تاریخی بزنوید
  • کوه تمندر
  • سد رود بار ( در حال احداث)
  • آب لیروک
  • شط تمی

قالی کوه:

قالی کوه یا غالیه کوه رشته کوهی از کوه‌های زاگرس در مرکز بخش بشارت زلقی شهرستان الیگودرز است

بلندترین قله این رشته کوه ۴۰۲۸ متر ارتفاع دارد در دل این رشته کوه غار باستانی و غار بزنوید از زیبایی تاریخی طبیعی برخوردارند ین کوه از شمال غربی به سراب کیگوران از شرق به روستای کیزاندره و از جنوب شرقی به آبشار آب سفید ختم می‌شود در شمال این رشته کوه دشت لاله‌های واژگون که بزرگترین دشت لاله واژگون جهان است قرار داردآبشار آب‌سفید یکی از آبشارهای استان لرستان است. آبشار آب سفید معروف به عروس زیبای لرستان می‌باشد.این آبشار در جنوب شرقی این استان و در دامنه کوههای زاگرس و در کنار کوه بلند قالی کوه در بخش بشارت زلقی از شهرستان الیگودرز قرار گرفته‌است و دسترسی به آن با جاده از شهر الیگودرز واز جاده الیگودرز - بزنوید امکانپذیر است.آب این آبشار از دل تونلی در دل یک کوه سنگی بیرون می‌آید. ارتفاع آبشار ۷۰ متر و عرض تاج آن در فصل پر آبی حدود ۸ متر می‌باشد. این ابشار به رود رودبار لرستان (آب زالکی) می‌پیوندد. و سرانجام به دز می‌ریزد . می‌توان گفت به علت اینکه آب آن به صورت مخلوط با هوا بر اثر برخورد با سنگها به شکل حباب سفید در می‌آید به آب سفید معروف شده. در مسیر الیگودرز به آبشار مکانهای زیبای قرار دارد که حیرت هر بازدید کنندهای را بر .با توجه به موقعيت جغرافيايي منطقه چهارلنگ بختياري بخصوص ايل محترم ميوند و زلکي که تا قبل از انقلاب اسلامي تنها راه ارتباطي راه مالرو بوده کليه مسائل تاريخي سياسي دلاورمردان آن مرز و بوم در سينه ها محفوظ مانده و تنها بخش کوچکي از دلاور مردي هاي آنان بصورت جسته و گريخته با کلي اشتباه در معرفي کردن آنان در کتاب ها به چاپ رسيده است. که مي توان به چند نمونه از جمله علي مردان خان محمود صالح چهارلنگ در دوران نادرشاه افشار و کريم خان زند ، علي مرادخان (عليمرادي) از تيره ليروکي زلکي در دوران نادرشاه ، محمد تقي خان کيان ارثي در دوران قاجار،علي مردان خان (شير علي مردون) در دوران پهلوي اول(رضاشاه)، ميرزا مهدي خان بساک، ابدال خان محمود صالح، خواجه تيمور و خواجه عباس خان موگويي(موگهي) ،عباس خان و مهراب خان و يحيي خان و کاظم خان ميوند، عليقلي خان و علي محمد خان بهمن خان ،اصلان خان ، سام خان، مريدخان هاشم خان و مومن خان زلکي و...، اشاره کرد.

نويسنده: - | تاريخ: دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

ساختار و نظام تقسیمات ایل بختیاری «هفت لنگ و چهارلنگ»

از بختیاری تا بختیاری - پژوهشی در تاریخ وفرهنگ قوم بختیاری

ساختار و نظام  ایلی
 

تقسیمات ایل بختیاری:

ایل بختیاری از دو گروه (شاخه) یادشده«هفت لنگ و چهارلنگ» تشكیل می شود:

ایل هفت لنگ: خود به چند باب و طایفه تقسیم می شوند و هر طایفه و باب به چند تَش «تیره» و هر تیره از چند اولاد و هر اولاد از چند «مال» تشكیل می یابند.

ایل چهارلنگ: در شاخه ی چهارلنگ برخلاف هفت لنگ باب وجود ندارد. به جای آن بزرگ و سپس طایفه است و تقسیمات بعدی آن مانند شاخه ی هفت لنگ می باشد.

سازمان اجتماعی ایل بختیاری:

یكی از ویژگی های سازمان اجتماعی ایل بختیاری وجود واحدهای متعدد اجتماعی درهم تنیده درداخل ایل است كه درجه بسیار بالایی ازگروه بندی عمودی درسطوح مختلف درآن جلوه گر است. هر چادر مأوای یك خانواده است.

مال:  مشتمل بر سه تا دوازده چادر خانوادگی است كه تش یا اولاد خوانده می شود. در كوچ ها مال هایی كه با هم خویشاوندند به صورت واحدهای كوچنده می باشند.

تیره: تیره واحدی از طایفه می باشد كه بالغ بر یكصد نفر كمتر و یا بیشتر گرد هم می آیند.

طایفه: چند تیره كه گرد هم می آیند تشكیل یك طایفه را می دهند.

ایل بختیاری

چهارلنگ

هفت لنگ

? باب
طایفه طایفه
تیره تیره
تش تش
اولاد اولاد
کروبر کروبر
مال مال
بهون بهون
پیا- زینه]نفر[

پیا- زینه]نفر[

 .................................................................................

تقسیمات ایل بختیاری

ایل بختیاری به هفت لنگ و چهار لنگ تقسیم می شود .

1  - ایل هفت لنگ بختیاری مشتمل بر 4 طایفه بزرگ از قرار ذیل تقسیم می شوند.

hot.gifدوركی

اسیوند (بردین،پل،خواجه،گاو دوش ،شهماروند)- زراسوند(ایهاوند،كوركور،احمدخسروی،توشمالا ،سهو،میر،زنبور، خدر سرخ،گرگه،خدری،پاپیز،سیف الدین)- موری (بابایی ،علی جان وند، بوری،بوری)- قند علی (خلیل وند،ورناصری،صالح باوری)- بابا احمدی (كشكی ،سراج الدین وند،درویش آدینه)- عرب (كنگرپز، اولاد علی بیك) آستركی (چاربزی،گائیوند)

hot.gifدینارانی

اورك (خواجه،زنگی،قلعه سروی،غلام ،موزرمویی،كشی خالی ،اولاد حاج علی ،غریبی ،جلالی،ممسنی فچهار بتی )نوروزی ،بریری، سر قلی ،سعید ،لجمیر اورك ،گورونی ،شیخ عالی وند ،شالومال ،امیری ،كوركور ،عالی محمودی،علی محمد خانی ، عالی محمودی،علی مران خانی، بندونی،شالوساكن گدار بلوتك.

بابادی hot.gif

راكی (كلاوند قاسم وند ارزونی وند مد ملیل )عالی انور (تقی عبداله عالیور آرپناهی-میر كائد-رهزا)ململی(سله چین - فكوراوند- لیموچی حلوائی- شهنی- نصیر،گمار-كله (گله -بیذنی - احمد محمودی -) عكاشه(مراد عالونی چری شهروئی كلامویی كله سن سله چین )

بهداروندhot.gif

بختیاریوند-(منجزی علائالدین وند-بَلیوند-دهناشی-استكی-سرو-لرزَونی-مشهدی مرادسی)عالی جمالی(تردی-برام عالی )جانكی(جلیلی- محمودی- ریگی- مارزی-بُروبُر-هَلوسَعد-شیاسی-سُوتك-بُوگر)

ایل چهار لنگ مشتمل بر 5 طایفه بزرگ منقسم از قرار ذیل

 

محمود صالح 8تیرهhot.gif

اَورش-ممُ جلالی-كاقلی-عادكار-آ ل داود-قُلی(16 تیره)(خلیل-تساروند-دویروند-فرخ وند- جمال وند-خون باوا-آرپناهی چهارپَرَه-دریالائی-بَدرده-گوروئی-موزَرمینی-اورك-باوا-ممزایی هارویی-گشول-دونگه)
 

كُنرسی24 تیرهhot.gif

محمد جعفری-پایا جعفری- غریب وند-هَركل-گشتیل-سُندلی-گریجه-سیلان-جانكی گرمسیر-پوستین بكول-استرین-بوربورون-ور محمید-استكی-عاشوروند-عالی وند برون-تِمبی-شیخ سهونی-زنگنه-گل گیری.

سهونی(باور صاد-حموله-گِهیش- متروك-سُنگی-ساد)جانكی(مكوندی-زنگنه-بلواسی-آلخورشید-مُم بینی)

موگوئی 6تیرهhot.gif

1- مهدور 2-شیخ -3سعید4-خوی گوئی5-دیویستی6-شیاش

 

زَلقی 4تیرهhot.gif

1-دوغ زنی 2-جاوند 3-میمون جانی4 -سادات احمد فداله

ممی وند 5تیرهhot.gif

بُسحاق(بُری-گی گیوند-جلیل وند-خانه قائد شهر وسوند-ملك محمودی-آدینه وند-شهر وسوند-خانه صلاتین-میزه وند-اتابك-صوفی)

پولادوند(هیودی- سالاروند- خانه جمالی-خانه قائد-گراوند)

عبدال وند(گوشارری-بیران وند-درویش-زر چقائی- توئی ماهروئی-چگال ده قاهی)

حاجی وند(قالبی-زیو قائد-هیل هیل- الیاسی)

عیسی وند(خانه قائد-گیروئی- وركی- زیبائی- آولوی-گوروئی- جعفر وند)

.................................................................................

 

سران،خوانین طایفه محمود صالح(چهار لنگ)

از بدو نگارش تاریخ بختیاری در نوشتار های تاریخ معاصر ایران ابتدای قوم بختیاری راطایفه محمود صالح از زمان صفویان می داننددر سنه 829 هجری صالحی خان، یكی از سر دودمان های طایفه چهار لنگ بختیاری سمت صدارات دولتی زمان شاه اسماعیل صفوی را به عهده داشته و در جنگ كرنال مقابل عثمانی یه ریاست اقوام بختیاری منصوب بوده است.

در سنه 1594 محمود خان پسر صالح خان  بعد از پدر در دربار شاه عباس كبیر به ریاست و فرماندهی اقوام بختیاری رسید. پس از آن حیدر خان پسرمحمود صالح خان ریاست قوم را به عهده دار شد. وی همچنین ریاست قشون اقوامی از بختیاری ها نادر شاه را برای دفع افغان ها عهده دار بود و فتوحات  نادرشاه در هندوستان شركت داشت.

در اواخر سلطنت نادر شاه علی مردان خان اول (اول)پسر حیدر خان محمود صالح خان  به ریاست و فرماندهی ایل چهار لنگ محمود صالح خان منصوب وبه صدرات مشغول گردید.

 

 

 

 

محمود خان صالح خان

حیدر خان-

علی مردان خان اول-حیدر فقا(همراه پدر در قشون كشی كشته گردید

 

 

      ابدال خان

محمد تقی خان(حین نبردی با پدرش آقا محمد خان قاجار كشته شد

 

 

 

محمد حسین خان

 

خداكرم خان

عباسقلی خان

فتح خان

 

اله كرم خان

محمد علیخان-علی قلی خان

علی مردان خان(دوم)

 

 

 

محمد حسن خان

سهراب خان

محمد مهدی خان

 

الله یار خان

چراغعلی خان

مرادخان-فتح

اله خان- فتاح خان

مرتضی خان

لطفعلی خان

اسكندر خان

صیدال خان

زیلاب خان

           

 

نويسنده: - | تاريخ: دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

تاریخ وقلمرو ایل چهارلنگ

ظاهراَ محمود صالح اسمی برآمده از نام دو شخص حقیقی و از نیاکان گروهی از تیره‌های گردآمده در زیر درفش این طایفه‌است، که در موقعیت تاریخی عصر صفویه قرار داشته و به حسب روایات محلی، صالح نامی، به عنوان یکی از سر دودمان‌های طایفه اورش معاصر با شاه اسماعیل صفوی قیادت تیره اورش این قبیله را داشته و محمود نام پسر صالح می‌باشد، که بعد از پدر، درعهدشاه عباس کبیر حایز این مقام گردید... ( و در این موقع هنوز ایل بختیاری به دو شاخه چهارلنگ و هفت لنگ، موسوم نگردیده بود! ) و بر این اساس، نام محمودصالح (یعنی محمود، پسر صالح) که پدر حیدرآقا ، ناظر چهارلنگ و نیای علیمردان خان بودوبعد از برآمدن شخص اخیر و وحدت تیره‌های دیگر با وی نام خاندانی او شهرت این بزرگ طایفه شدکه به عقیده مهرزادقنبری سرداراکبری خرادآذر  :

قبایلی که بعداَ محمودصالح خوانده شدند، درواقع چهارلنگان متحد او بودند، که در سپاه نادرشاه افشار ، وی از سوی شاه، فرماندهی آنان را بر عهده داشت که با مرگ نادر، برای جدایی و سرپیچی از جانشین وی، عادل شاه، او را رهبر خود ساختند و ایلخانی ایل چهارلنگ به غیر از عصر محمدتقی خان کیان ارثی ، همواره با طایفه محمودصالح بوده، و ایل سالاران این بزرگ طایفه، اغلب ازتیره اورش بودند.

کهن ترین تیره محمودصالح، اتابک لربزرگ حمدالله مستوفی از آن نام آورده شده؛ که پیوستنش به اتابک ، سبب قدرتمند شدن او گردید...


سردسیر ایل محمودصالح کمیتک و فریدن و گرمسیر آن گتوند، و جلگه سردشت که به نام این ایل، سردشت محمودصالح خوانده می‌شود، می‌باشد.

هر طایفه ایل محمودصالح در گذشته، هزار چابُک سوار نخبه و تیرانداز قابل داشت. بدان سان که علیمردان خان اورش بعد از شکست دادن عادل شاه افشار توانست، با اتکای به این نیرو، جنوب و غرب ایران را به تصرف درآورد و سودای پادشاهی بر سراسر ایران را بیابد.

نويسنده: - | تاريخ: دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

افراد سرشناس چهارلنگ برخی دیگرازرهبران این تبار درعصر قاجار و پهلوی اول

برخی دیگرازرهبران این تبار درعصر قاجار و پهلوی اول عبارت بودند:

  • محمدحسین خان
  • خداکرم خان
  • عباسقلی خان
  • فتح خان
  • الله کرمخان
  • محمدقلی خان
  • علیقلی خان
  • محمدحسن خان
  • سهراب خان
  • الله یارخان
  • مرادخان
  • فتح الله خان
  • فتاح خان
  • مرتضا خان
  • اسکندرخان
  • زیلاب خان
  • صیدال خان
  • لطفعلی خان

نويسنده: - | تاريخ: دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

افراد سرشناس چهارلنگ

  • حیدرآقا ناظر چهارلنگ
  • ملا آدینه هارونی کلّا مستوفی سواران بختیاری سپاه نادرشاه و فاتح قلعه قندهار
  • علیمردان خان چهارلنگ نایب السلطه ایران بعد از مرگ نادرشاه افشار
  • عالی سلطان خان هارونی ایسیاری سردار سپاه علیمردان در زمان حکومت شش ماهه او
  • کاید مراد ممزایی از سران محمود صالح در زمان چیرگی این قبیله بر مرکز جنوب ایران
  • حاجی بابا خان محمود صالح حاکم اصفهان و نایب علی مردان خان
  • حیدرخان اورش (ازتش کهنه) رهبر شورشیان بختیاری علیه کریم خان زند
  • ابدال خان بختیاری رهبر ایل بختیاری در جنگ با آغا محمدخان
  • محمدمهدی خان ایلخانی ایل چهارلنگ پس ازسرنگونی محمدتقی خان کیان ارثی
  • چراغعلی خان سردارصولت از بانیان استقلال چهارلنگ در زمان انحصارایلخانی گری کل بختیاری در قبضه سران دورکی
  • یاور دلاور پهلوان نام آور ایل بختیاری
  • محمدعلی خان نخستین ایل خانی ایل چهارلنگ پس ازجداسازی از ایلخانی گری هفت لنگ
  • علیمردان خان ایل بیگی چهارلنگ و رهبرقیام بختیاری علیه سلطنت پهلوی در ۱۳۰۸
  • محمد جواد سالارشجاع آخرین ایلخانی و مسئول انتظامات ایل چهارلنگ در عصر پهلوی

نويسنده: - | تاريخ: دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

بِهْدارْوَنْد، یا بختیاروند،

بِهْدارْوَنْد، یا بختیاروند، طایفه‌ای از طوایف لُر بختیاری شاخۀ هفت لنگ. این طایفۀ بزرگ و مهم بختیاری به بیداروند و بختیاری‌وند نیز شهرت دارد.
خاستگاه قومی: بختیار نام یکی از سران لربزرگ و نیای بزرگ این طایفه بود که اولاد او طایفۀ بختیاروند را تشکیل دادند(راولینسن، 145-146؛ نیز نک‍: ه‍ د، بختیاری). مینورسکی بختیاروندها را از نسل چوپانی دانسته که پاپی نام داشته است(ص37). برخی نظر مینورسکی را رد کرده، و بختیاروندها را از نسل حیدرنامی از طایفۀ پاپی لرستان دانسته‌اند(امان‌اللهی، 55، حاشیۀ 76). در تاریخ گزیده به مهاجرت گروهی از طایفه‌ها، از جمله بختیاریها از جبل‌السمّاق شام به لرستان اشاره می‌شود(حمدالله، 540-541)و سردار اسعد بختیاروند(بهداروند)را از این دسته مهاجران دانسته است(ص335).
سازمان طایفگی: بهداروند هم به باب و هم به طایفه‌ای از ایل بختیاری اطلاق می‌شود. در تقسیم‌بندی این طایفه چند رده مشاهده می‌گردد. دربارۀ این رده‌ها اقوال مختلفی وجود دارد. برخی باب بهداروند را به 19طایفۀ اصلی و 3 طایفۀ فرعی به نامهای اولک، مال احمدی و سالک تقسیم می‌کنند(لایارد، 54-55)و برخی دیگر بهداروند را به 3طایفۀ بختیاروند، عالی جمالی، جانکی سردسیر و 19تیره تقسیم کرده‌اند(سردار اسعد، 618). خسروی باب بهداروند را متشکل از 4 طایفۀ مختاروند، بختیاروند(بهداروند)، اسدوند و کائیدوند، و طایفۀ بهداروند آن را شامل 24تیره می‌داند(ص19). سازمان اجتماعی بزرگ طایفۀ بهداروند به یک طایفۀ اصلی بهداروند و 22 تش، و هر تش به چند اولاد تقسیم می‌شود(برای آگاهی از چگونگی رده‌‌بندی بهداروند، نک‍: سرشماری...، 26؛ برای سازمان اجتماعی بهداروند، نک‍: کرزن، II/286؛ امان، 60، گارثویت، 324؛ کیهان، 2/75؛ کریمی، 120؛ نیکزاد، 375).
پراکندگی جغرافیایی: بهداروندها و طوایف آن در مناطق ییلاقی چهارمحال و قسمتی از منطقۀ بازُفت و مناطق قشلاقی دهستانهای سوسن، سرخاب، اندیکا، شیمبار و لالی، و منطقۀ گُتوند و سواحل رود کارون در استان خوزستان پراکنده‌اند(لایارد، 49، 54، 55؛ نیز نک‍: کریمی، 223؛ امیراحمدیان، ایل بختیاری، 244-245، «کوچ‌نشینی...»، 138). نواحی ییلاقی و قشلاقی بهداروندها بین شهرستانهای ایذه، شوشتر، مسجدسلیمان، فریدون شهر، لنجان، شهر کُرد و فارسان قرار دارند(سرشماری، 14).
جمعیت و معیشت: شمار خانوار بهداروندها را از قدیم‌ترین زمان تاکنون با اختلاف بسیار چنین آورده‌اند: در 1251ق/1836م، 600 خانوار(راولینسن، 147، که این آمار احتمالاً به گروهی از بهداروندها اشاره دارد، چون با آمار کم و بیش هم‌زمان دیگران اختلاف فاحش دارد)، در 1260ق/1844م، 3هزار خانوار(لایارد،54)و در 1299ق/1882م در وهزار خانوار(نجم‌الملک، 169)ضبط کرده‌اند، بنابر آمار 1366ش، جمعیت کوچندۀ بهداروندها شامل 924‘1خانوار و یا 758‘12نفر بوده است(سرشماری، همانجا).
بهداروندها از راه پرورش دام و کشاورزی و باغداری زندگی می‌گذرانند. بافت قالی و قالیچه، گلیم و زیلو، جاجیم و خورجین، پلاس، چادر و چوقا از مهم‌ترین صنایع‌دستی بهداروندهاست(همان، 100، 102).
پیشینۀ تاریخی: در منابع از بهداروندها به عنوان طایفه‌ای قدرتمند و ثروتمند یاد می‌کنند که اغلب خوانین آنها مناصب ایلی مهم به دست آورده بودند(مینورسکی، 37؛ برای خاندان منصب‌دار هفت‌لنگ بختیاری‌وند، نک‍: کرزن، II/297).
از وقایع مهم در حیات اجتماعی بهداروندها، می‌توان به جنگ و ستیزهای درون ایلی آنها با دورکی باب بختیاری اشاره کرد. رقابت و خصومت در میان این دو طایفه سابقۀ طولانی داشته است و خوانین آنها برای کسب منصب ایلخانی اغلب با یکدیگر رقابت و مبارزه می‌کرده‌اند؛ ازاین‌رو، هر طایفه خان و رئیس خود را ایلخان می‌شمرد. این طایفه‌مداری سبب آشفتگی و اختلاف در تشخیص درست برخی ایلخانان و رهبران طایفه در منابع موجود شده است. در جنگهای میان بهداروند و دورکی اغلب بابهای دورکی و بابادی «خینِ چوی»(= خون چوب: پیمان و اتحادی میان دو یا چند طایفه، به این معنا که تا زمان پاک شده خون روی چوب یار و یاور یکدیگر خواهند بود) یکدیگر، و بهداروند و چهارلنگ خین‌چوی هم بودند(عکاشه، 35؛ دیگار، 31؛ کریمی، 245-246). وقتی که اختلافات و نزاعها بین دو گروه در ایل بختیاری از راههای مسالمت‌آمیز و کدخدامنشانه حل نمی‌شد و به جنگی روی می‌آوردند، گروه یا گروههایی از بختیاری به یاری حریف ضعیف و کم‌زور می‌شتافتند تا قدرت طرفین دعوا در جنگ متوازن شود. این همیاران را که احتمالاً همبستگی خونی هم نداشتند، خین‌چویِ یکدیگر می‌نامیدند(دیگار، 30-31؛ نیز نک‍: ه‍ د، بختیاری).
در 1245ق/1829م بهداروندها به خین‌چوی خود وفادار نماندند و در جنگی میان دورکیها و بابادیها با چهارلنگها، خین‌چوی دروکیها و بابادیها شدند که به شکست چهارلنگها انجامید(دیگار، 31). در 1253ق/1837م اتحاد چند گروه بختیاری دیگر که زمانی خین‌چوی بهداروندها بودند، برضد این طایفه و جنگ و ستیز با آنها موجب ضعف و تفرقۀ بهداروندها شد. چنین رخدادهایی نشان می‌دهد که خین‌چو یک اتحاد پایدار و یک اصل قطعی و ثابت نبوده است(همانجا؛ برای جنگ و ستیزهای بهداروند و دورکی، نیز نک‍: کریمی، 244-246؛ گارثویت، 121).
از دیگر وقایع مهم قابل ذکر در تاریخ بهداروندها جنگهای اسدخانی(معروف به شیرکُش)، ایلخان بختیاری میان سالهای 1225-1256ق/1810-1840م(سردار اسعد، 119؛ مکبن روز، 106)با حبیب‌الله‌خان دورکی رئیس شاخۀ هفت‌لنگ است. در این جنگها هفت لنگها به دو گروه هوادار حبیب‌الله خان و اسدخان بختیاروند تقسیم، و با هم‌درگیر شده بودند(سردار اسعد، 168). اسدخان از سرداران بزرگ بختیاری بود که در زمان فتحعلی‌شاه قاجار(سل‍ 1212-1250ق) به سبب شورش و اطاعت نکردن از حکومت و درگیریهای فراوان با قوای حکومتی، همراه حبیب‌الله‌خان دورکی دستگیر، و در تهران زندانی شدند. پس از عفو و آزادی، بازگشت به سرزمین بختیاری از آنها خواسته شد تا زغال و مواد سوختی توپخانۀ قشون را از جنگلهای بختیاری تأمین کنند. اسدخان از این کار سرباز زد. از این‌رو، سپاهی به سرپرستی محمدعلی میرزا، در 1227ق برای سرکوب او فرستاده شد. در جنگ میان آنها، سپاه محمدعلی‌میرزا، اسدخان و طایفه‌اش را در منطقۀ کُلَن چین(کلنگ چین، این جنگ نیز به همین نام معروف شده است)محاصره کردند. سرانجام، اسدخان حصر خود را شکست و بهداروندها نجات پیدا کردند و به قلعه یا دژ ملکان، محل استقرار قبلی خود که بعداً به «دژ اسدخان» معروف شد، بازگشتند. محمدعلی میرزا دوباره سپاه را آراست و سالها در پای دژ با بهاروندها به جنگ پرداخت. سرانجام، با یکدیگر مصالحه کردند و اسدخان دست از نافرمانی کشید و با محمدعلی میرزا همراه شد(سردار اسعد، 168-169، 408-411؛ رئیسی، 19-21).
پس از اسدخان، جعفرقلی خان ریاست بهداروندها را به دست گرفت. او در پی شورش و سرپیچی از حکومت مرکزی، به دستور حشمت‌الدوله حاکم لرستان و بروجرد در 1285ق به قتل رسید. برخی منابع جعفرقلی خان بهاروند را با جعفرقلی‌خان دورکی که میان سالهای 1256-1265ق/1840-1849م ایلخان بختیاری بود، اشتباه گرفته‌اند(قس: لایارد، 254؛ امیری، 254؛ سردار اسعد، 306).
مآخذ: امان‌اللهی بهاروند، سکندر و لیلی بختیاری، تعلیقات بردوسفرنامه دربارۀ لرستان، تهران، 1362ش؛ امیراحمدیان، بهرام، ایل بختیاری، تهران، 1378ش؛ همو، «کوچ‌نشینی در خوزستان»، ذخایر انقلاب، تهران، 1368ش، شم‍ 8 و 9؛ امیری، مهراب، تعلیقات برسیری در قلمرو...(نک‍: هم‍، لایارد)؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1339ش؛ خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، تهران، 1368ش؛ دیگار، ژان پیر، فنون کوچ‌نشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، 1366ش؛ راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمۀ سکندر امان اللهی بهاروند، تهران، 1362ش؛ رئیسی بختیاری، داراب، «اسدخان بهداروند بختیاری معروف به شیرکش»، ذخایر انقلاب، تهران، 1369ش، شم‍ 13؛ سردار اسعد، علیقلی و عبدالحسین سپهر، تاریخ بختیاری، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، 1376ش؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده(1366ش)، نتایج تفصیلی(ایل بختیاری)، مرکز آمار ایران، تهران، 1369ش؛ عکاشه، اسکندر، تاریخ ایل بختیاری، به کوشش فرید مرادی، تهران، 1365ش؛ کریمی، اصغر، سفر به دیار بختیاری، تهران، 1368ش؛ کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311ش؛ گارثویت، ج. ر.، تاریخ سیاسی، اجتماعی بختیاری، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، 1373ش؛ لایارد، ا. ه‍. و دیگران، سیری در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، 1371ش؛ مکبن روز، ا.، بامن به سرزمین بختیاری بیایید، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، 1373ش؛ مینورسکی، و.، «لرستان و لرها»، دوسفرنامه دربارۀ لرستان، ترجمۀ سکندر امان‌اللهی بهاروند و لیلی بختیاری، تهران، 1362ش؛ نجم‌الملک، عبدالغفار، سفرنامۀ خوزستان، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، 1341ش؛ نیکزاد امیرحسینی، کریم، شناخت سرزمین بختیاری، اصفهان، 1354ش؛ نیز:
Curzon, G. N., Persia and the Persian Question, London, 1892; Ehmann, D., Bahtiyāren-Persische Bergnomaden im Wandel der Zeit.Wiesbaden, 1975.
معصومه ابراهیمی

نويسنده: - | تاريخ: پنج شنبه 9 شهريور 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

دکتر شاپور بختیار به روایت اسناد دکتر شاپور بختیار به روایت اسناد ساواک+اولین شرط قبولی نخست‌وزی

 

دکتر شاپور بختیار به روایت اسناد ساواک+اولین شرط قبولی نخست‌وزیری

کتاب - در این کتاب به شرح فعالیت های سیاسی «شاپور بختیار» پرداخته شده و دربردارنده مجموعه اسنادی است که توسط ساواک جمع آوری شده و معرف شخصیت سیاسی و واقعی شاپور بختیار آخرین نخست وزیر سلسه پهلوی است.

به گزارش خبرآنلاین، مجموعه 2 جلدی «شاپور بختیار به روایت اسناد ساواک»، توسط مرکز بررسی اسناد تاریخی و به عنوان جبد بیست و چهارم از مجموعه رجال پهلوی منتشر شده است. انتشار اسناد « رجال سیاسی معاصر » گامی در تاریخ نگاری مستند است. خصوصا اسنادی که جنبه امنیتی داشته و نیمه پنهان چهره ها را روشن کند، این اسناد مسلما می توانند در بالا بردن بینش سیاسی، امنیتی و تاریخی خواص و عامه جامعه موثر باشد خصوصا هنگامی که موضوع اسناد رجال و چهره هایی باشد که به ظاهر « ملی و مبارز » بود اما ورای آن چهره ای پنهان و متفاوت با ظاهر داشته اند.
 

در میان رجال سیاسی دهه های 1320-1350 دکتر «شاپور بختیار» به عنوان چهره ای ملی، مبارز و عضو فعال جبهه ملی و رهبری حزب ایران مطرح بود. با آن که تفکرات و اندیشه های سوسیال دمکرات بختیار که بر یاران و همراهانشان روشن بود، کمتر کسی از ارتباط وی با لانه جاسوسی امریکا در ایران مطلع است یا حداقل می دانستند و کتمان می کردند.

آن چه در این مجموعه از پرونده بختیار منتشر می شود، صفحه ای دیگر از تاریخ معاصر و بررسی یک جریان مدعی ملی و ایرانیت به روایت اسناد ساواک همراه با ضمائم و تصاویر متنوع است.


در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:

شاپور بختیار، در سال 1293 و شهرکرد به دنیا آمد. او به همراه تیمور بختیار، پسرعمویش و اولین رییس ساواک، در مدرسه غیرمذهبی فرانسوی‌های بیروت تحصیل می‌کنند و سپس به فرانسه می‌‌روند. با آغاز جنگ جهانی دوم، به ارتش این کشور می‌پیوندد و با نازیسم به مقابله می‌پردازد.

بختیار در سال 1342 وارد ایران می‌شود و به عضویت حزب ایران درمی‌آید. او در سال 1328 مدیرکل اداره کار در خوزستان می‌شود و در دوران مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت،‌ رابطه خود را با انگلیسی‌ها را آغاز می‌کند. بر اساس اسناد موجود در لانه جاسوسی، اولین ارتباطات شاپور بختیار با آمریکا از سال 1330 آغاز می‌شود و تا سال 1357 ادامه پیدا می‌کند.
 

بعد از کودتای 28 مرداد سال 1332، بختیار عضو جبهه ملی می‌شود و در سال‌های 1341 و 1342، علیه روحانیون و مذهبی‌ها سخنانی را ایراد می‌کند و نهایتا" در سال 1343 دبیرکل حزب ایران می‌شود.بختیار در اواخر سال 1355 به یک سازمان فراماسونری در اصفهان می‌پیوندد و در سال 1357 درخواست محمدرضا پهلوی برای نخست‌وزیری را می‌پذیرد و کابینه خود را تشکیل می‌دهد.
 

با اوج‌گیری مبارزات انقلابی و ورود امام‌خمینی(ره) به ایران، مدتی به صورت مخفیانه در تهران زندگی می‌کند و با گذرنامه جعلی از کشور خارج می‌‌شود. او نهضت مقاومت ملی را با همکاری سیا و برخی کشورهای اروپایی و عربی تاسیس و در ادامه، در طرح کودتای نوژه همکاری می‌کند. اما تجاوز رسمی عراق به خاک ایران، یک ماه و نیم پس از شکست این طرح آغاز می‌شود و باعث تضعیف تدریجی او شده و در نهایت 15 مرداد سال 1370 به قتل می‌رسد... »

*

نخست وزیری بختیار
در جریان انقلاب نام او با ارسال نامه سرگشاده به شاه بر سر زبان­ها افتاد و سرانجام بعد از سقوط حکومت "ازهاری" در شرایطی که انقلاب به روزهای اوج و پیروزی خود نزدیک شده و کمتر کسی مسؤولیت خطیر نخست وزیری را به عهده می­گرفت، پیشنهاد شاه را برای احراز این مقام پذیرفت و علی‌رغم طرد وی از طرف جبهه ملی، کابینه خود را در 16 دی 1357ش. به شاه معرفی کرد. پذیرفتن نخست وزیری از جانب بختیار جبهه ملی را از درون بی­اعتبار ساخت و موجب گردید، سوابق اعضای آن زیر سؤال برود. شاه در کتاب خود می­نویسد؛ شاپور بختیار یکی از رهبران جبهه ملی بود و من قبلاً به وسیله رییس ساواک و دیگران در جریان فعالیت­های او قرار داشتم و پس از مذاکرات طولانی او را برای حل مشکلات مناسب تشخیص دادم.

اولین شرط بختیار برای قبول نخست وزیری
اولین شرط بختیار برای ریاست اخذ رأی تمایل مجلس بود و شاه این شرط را پذیرفت.علت اصرار بختیار به این دلیل بود که بعد از سال 1332ش. سنت رأی اعتماد مجلس توسط شاه از بین رفته بود؛ چراکه این امر به مجلس فرصت می­داد، تا نخست وزیر منتخب شاه را رد کند.

بختیار و انتخاب کابینه
مطالعات بختیار برای تعیین وزیران کابینه پایان گرفت و روز 16دی 1357ش. کابینه­اش را معرفی کرد. همزمان با تشکیل کابینه جدید تغییراتی در ارتش از سوی شاه انجام شد؛ در کادر فرماندهان لشگرها نیز تغییرات عمده­ای صورت گرفت و فرمانداران نظامی تغییر کردند. کابینه بختیار عموماً کابینه­ای بود، غیر وابسته به گروه­ها و بیشترین انتصاب جدال­انگیز او "عباس قلی عموزاده" او بود که به وزارت صنایع و معادن منصوب شد. در کابینه او هیچ سیاستمدار مخالفی وجود نداشت.

تشکیل شورای سلطنت
در روز 23 دی ماه بختیار اعلام کرد که در غیاب شاه یک شورای سلطنت 9 نفری حکومت خواهد داد؛ شورای سلطنت از "قره­باغی" رییس ستاد ارتش، "عبدالله انتظام" رییس هیئت مدیره شرکت نفت و "جلال تهرانی" رییس شورا و "علیقلی اردلان" وزیر دربار و چهار نماینده دیگر و نخست وزیر تشکیل یافت.

لوایح کابینه بختیار
در ابتدای تشکیل کابینه بختیار دو اقدام شایسته انجام گرفت، مطبوعات که به عنوان اعتراض علیه دولت نظامی ازهاری اعتصاب کرده بودند، پس از 61 روز که اعتصاب آنها ادامه داشت، به انتشار روزنامه مبادرت نمودند. نکته دوم دستوری بود که از پاریس توسط امام خمینی صادر شد، مبنی بر نظارت در کار تولید نفت و بنزین؛ برای رفع نیارهای داخلی کشور "مهندس بازرگان" و "هاشمی رفسنجانی"، "مهندس کتیرایی" و "دکتر باهنر" و چند نفر دیگر در معیت "مهندس کاظم حسیبی" عازم آبادان شدند و ضمن مذاکره با کارگران شرکت ملی نفت به توافق رسیدند و تولید نفت برای مصارف داخلی به هزار 220 بشکه رسید و از برنامه­های دیگر بختیار انحلال ساواک و پایان بخشیدن به حکومت نظامی محاکمه سران رژیم که در زندان حکومت نظامی به سر می­بردند و دیگری لغو قراردادهای خرید اسلحه از آمریکا و انگلیس بود.

بختیار نخست وزیر ایران
بدین روی بختیار در 26 دی ماه 1357ش. رأی اعتماد مجلس را گرفت و به دنبال رأی اعتماد مجلس، شاه و همسرش و سه فرزند از چهار فرزندش از ایران خارج شدند.بختیار عمری در جبهه ملی علیه رژیم شاه مبارزه کرده بود و زمانی نخست وزیر شد که از جلال و جبروت این مقام و قدرت سیاسی آن جز هاله­ای رنگ باخته چیزی باقی نمانده بود.

*

 

قاسم تبریزی از گروه تدوین کتاب درباره محتوای مجموعه 2 جلدی «شاپور بختیار به روایت اسناد ساواک» اظهار داشت: بیش از 600 قطعه سند از دوران پس از کودتای سال 1332 تا بهمن 1357 در این اثر جای داده شده‌اند. اما به دلیل گسترش مبارزات و تظاهرات‌ بین سال‌های 1356 و 1357، ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور در دوران شاه خائن) فرصت تنظیم کامل اسناد خود را درباره شاپور بختیار پیدا نکرده و پراکندگی مدارک این مقطع زیاد است. ساواک در سال 1335 تاسیس شد و اولین موسسان آن از ارتش انتخاب شدند. به همین سبب، اولین اسناد بر اساس مدارک موجود در ارتش و به صورت کپی شکل گرفته‌اند و متاسفانه قسمت‌هایی از آن‌ها خوانا نیستند.


این کتاب در 710 صفحه به بازار کتاب عرضه شده است.

 

ساکنان تهران برای تهیه این کتاب، مجموعه آثار رجال پهلوی و همچنین سفارش هر محصول فرهنگی مورد علاقه دیگر(در صورت موجود بودن در بازار نشر) کافی است با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و آن را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند.

نويسنده: - | تاريخ: یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |