بختیاری


بختیاری

معرفی سرزمین بختیاری


شهركرد- بهار شد و زمين براي رستن جديد، پيراهن سپيد فام خود را از تن درآورد تا جامه اي از سبزينه هاي

شهركرد- بهار شد و زمين براي رستن جديد، پيراهن سپيد فام خود را از تن درآورد تا جامه اي از سبزينه هاي بهار برتن كن

1391/01/02 - 11:48

زمين پاك، دست سخاوت خويش را براي مردمان بازكند و صداي پاي بهار از خانه پدربزرگ مي آيد و گل هاي بهاري چادر نماز پر از گل مادر مي ريزد، از همان سيني مادربزرگ كه سالهاست جايي براي رويش سبزه هاي نوروزي است.

ر آغاز فصل بهار، مردم منطقه زاگرس براساس يك سنت ديرين، آيين سبزه كشي يا كشت سبزه نوروز را برگزار مي كنند، تا بهار سبز آرايشگر خانه آنها باشد و فرش سبز براي ورود بهار بگسترانند و محل روييدن سبزه شده، صداي پاي سبزه ها از نوازش دستان نوروز مي تراود.

مردم استان هاي زاگرس نشين با فرارسيدن دهه پاياني اسفند و گذشت نيمه ماه آخر سال در آييني خاص اقدام به كشت سبزه نوروزمي كنند.

مردم اين خطه ايران زمين در روزهاي پاياني اسفندماه با كشت روباز گندم، عدس ، ماش، لوبيا و برخي ديگر از حبوبات بر روي سيني و يا كوزه هاي رنگي و به استقبال فرارسيدن نوروز و ايام بهار مي روند.

در اين آيين،دانه ها و بذرهاي جمع آوري شده گندم را درون طبق يا سيني ها چوبي، سفالي و يا فلزي مي ريزند و يك پارچه نمدار سبز رنگ يا سفيد بر روي آن مي كشند و با خواندن دعا و آيه الكرسي ، خود را براي استقبال از عيد نوروز آماده مي كنند.

برخي از مردم استان هاي زاگرس نشين معتقدند،كشت سبزه در روزهاي پاياني اسفند آن هم به دست پيشكسوتان و سادات و بزرگان فاميل، موجب سبزي و سالي پربركت براي اهل خانه مي شود.

مردم بر اين عقيده اند كه كشت سبزه و جوانه از ديرباز در بين مردم رواج داشته و ريشه آن باستاني و سنتي است.

براساس اعتقاد ديرين آنها،كشت سبزه به هنگام فرارسيدن نوروز ، به عنوان ترويج فرهنگ كار و توجه بخش كشاورزي و تفال زدن به محصولات مي باشد.

درگذشته بر روي ديوارهاي خانه هاي خشتي 12 نوع از انواع سبزه، بذرهايي مانند گندم، ارزن و جو و عدس را كشت مي كردند و به آن تفال مي زدند، تا ببينند كدام محصول در سال پيش رو پر رونق تر خواهد بود.

پس از جوانه زدن و سبزكردن اين بذرها ، آن را درون سيني گذاشته و به عنوان يكي از سين هاي سفره هفت سين قرار مي دهند.

بستن سبزه به منظور هدايت و كنترل مواد غذايي و گره زدن آن در تيرروز فروردين نيز منزله علاقه مندي به توسعه طبيعت و گسترش فرهنگ كشاورزي است و در دوران گذشته ، سبزه كشت شده را برروي سكويي با نام ميزدپان يا (ميزبان) مي گذاشته اند.

خب حالا بهار كم كم از كوهساران به دشت مي زند تا گل افشاني كند و نوروزخواني و زاگرس پر مي شود از طراوت بهارانه نوروز.

بهار با چارقدي پر از گلهاي نارنج از بلنداي درخت اقاقياي كوچه هاي كردي و لري سرك مي كشد و بوي عطر گل هاي پير قالي ها در كوچه تركي مي پيچد.

هنوز درست مانند آن سالها كه جيب پدر بزرگ پر از كشمش هاي تازه بود، محله هاي قديمي با چراغ دل به استقبال نوروز پير مي روند و هنوز نيز جاي پاي بهار روي شعرهاي كرمانشاهي باقي مي ماند و يا در كنار حوضه خانه بي بي بيگم پر از سبزينه هاي نو مي شود.

بهار اينك كم كم نزديك تر مي شود و زمين براي رستن جديد، پيراهن سپيد فام خود را از تن درآورده تا جامه اي از سبزينه هاي بهار برتن كند.

خب حالا نوروز به دشت هاي زاگرس مي زند و به كوچه باغ ها مي رسد ،شروع به در زدن مي كند تا كسي در اين بهارانه خوابش نبرده باشد.

نوروز، روز عدالت گستري زمين است و روز رستن دانه از دل خاك براي رسيدن به آسمان، روز مهرورزي در آيين تازه شدن و بريدن از خواب و خمودگي.

خداوند جهان را آفريد، آنچنان كه نوروز را آفرينش كرد، آنچنان كه طبيعت را رستاخيزي براي نو شدن قرار داد و آن را نوروز ناميدند.

نوروز، سفير بيداري است و جشن رستاخيزي زمين، آن هنگام كه سپيدي زمستان كوله بار سفر برمي بندد و بهاران بر جايي جايي كوه و دشت و دمن بخشندگي و سخاوت خويش را مي گستراند.

نوروز، روز تطهير و پاكي است، روز غلبه روشني بر تيرگي و روز رهايي و آزادگي و روز تازه شدن، روز برافزوختن چراغ دل از دل تنگي ها، روز مدد جستن از مير نوروزي و روز خوش دلي، همانند زمين كه در نوروز آفرينش شد.

نوروز و جشنهاي نوروزي از ديرباز آن در نزد ايرانيان مطهر و پاكيزه و پاك بوده و آغاز كشت و فصل آغاز كار و در زمان ايران باستان، بيش از 70 جشن و عيد برپا مي شده و نوروز تطهير باطن و ظاهر انسانها از گذشته تا به امروز ماندگار باقي ماند.

نوروز به عنوان يك جشن اساطيري، جشن رباني و خرد ورزي و عدالت ورزي و مهرگستري ايرانيان بوده است و بخشايشگري زمين، سرآغاز آفرينش و آغاز فصل كار و تلاش و ديد بازديد و گذشت و مهرباني مهمترين ويژگي نوروز است، كه در بسياري از ديوان شعر نيز به آن اشاره شده است.

ايرانيان باستان نوروز را روز آفرينش زمين و هستي مي دانستند و بر اين عقيده بودند الهه باروري در نوروز خاك را بارور مي كند و ايرانيان باستان نوروز را روز پيدايش زمين دانسته، آن را گرامي داشتند.

نوروز جشن همه مردمان جهان بوده ، اما تنها ايرانيان آن را حفظ كردند و تاكنون نير آن را پاس داشته اند.

برپايي' عيد اموات' (فرهور) يكي از مهمترين جشنهاي نوروز باستان است، كه در برخي از مناطق زاگرس در ايام نوروز برپا مي شود و در اين عيد كه پيش از آغاز تحويل سال نو برگزار مي شود، مردم با سبزه و گل و شيريني به زيارت اهل قبور مي روند.

در جشن فره ور يا ' يشن فره وشي ' ايرانيان بر اين باور بودند كه در پنج روز پاياني سال اموات و درگذشتگان شان از آسمان به روي زمين مي آمدند، به همين جهت مردم اقدام به خانه تكاني مي كردند.

در اين آيين مردم براي شادي ارواح درگذشتگان خود اقدام به پختن نوعي شيريني شبيه به حلوا مي كردند كه هنوز هم دربين برخي از مردم بختياري پخت ' حلوا علفي' در بين مردم در ايام باقي مانده از سال تا فرارسيدن نوروز، مرسوم است.

از سنتهاي نوروزي در ايران مي توان به اسب دواني ، چوگان، كشتي گرفتن، پوشيدن لباس رنگي، حنابندان عيد، حلواي عيد ،آرايش و آذين منزل و اهل خانه، آزادسازي زندانيان، دادورزي و عدالت، نيكوكاري و هديه دادن اشاره كرد.

جشن ها و آيين هاي نوروز در كشور به دو دوره قبل از زرتشت و پس از ورود اسلام به ايران تقسيم مي شد، كه در دوران پيش از زرتشت، ايرانيان نوروز را سمبل پيروزي جمشيد بر ديوان مي دانستند.

در فرهنگ ايراني اسلامي نوروز اساس خلقت خداوندگار است و ايرانيان معتقدند، خداوند انسان را در نوروز خلق كرده و به همين جهت اين روز را گرامي مي دارند.

در فرهنگ ايراني اسلامي، ايرانيان معتقدند خداوند جهان را در شش روز خلق كرد،به همين علت در روز هفتم كه نوروز است، شكرانه خلقت خداوند را با برپايي نماز به جاي مي آورند.

نوروزخواني' و به صدا درآوردن كوس و طبل و شيپور و گرفتن نوروزيه و برافراشتن علم نوروزي از ديگر آيين هاي نوروز در ايران بوده است و نوروز خواني در ايران با يك ريتم آهنگين همراه بود،كه چاووش خوانان با خواندن ' بهار آمد بهار آمد ' مژده فرا رسيدن عيد را مي دادند و عيدانه مي گرفتند.

فلسفه ' سفره هفت سين ' در آستانه سال نو نيز به گونه اي است كه زنان خانه پس از خانه تكاني و برپايي'مهماني درگذشتگان ' (جشن فرهور) و كشت سبزه از گندم و ديگر حبوبات ، اقدام به برپايي جشن هفت سيني يا هفت چيني مي كردند.

در اين آيين كه عدد هفت براي ايرانيان بسيار تقدس دارد، هفت طبق يا سيني از ميان سكه،سركه،سمنو،سيب، سنجد، سوهان، سنبل ، سبزه ، سپستان ، سنگك ،سياه دانه و سماق را كه هركدام از آنها نمادي از زندگي ، آرامش ، ثروت ، عشق ، جاودانگي ، بركت كشاورزي و شوري بود، را به همراه قرآن ، ماهي ، آيينه و شانه بر سفره هاي خود مي گذاشتند.

استفاده از تخم مرغ در سفره هاي هفت سين نيز به منزله پايداري كره زمين و كهكشان ها بوده و پس از چيدن سفره هفت سين كه به صورت آيين خاص و با حضور بزرگان قوم برپا مي شد، هفت قلم آجيل و خشكبار نيز در كنار سفره هفت سين چيده مي شد.

به هنگام تحويل سال نو نيز كودكان و نوجوانان پاي كوبان و دست افشان به طرف خانه بزرگان مي رفتند و عيدانه دريافت مي كردند و يكي از سنتهاي فراموش شده نوروز در ايران ، آيين ' حاجي فيروز' كه تركيب و تلفيقي از اسلام (حاج) و فيروز (ايران) بوده، مي باشد.

حاجي فيروز نمادي از دادخواهي ' سياووش ' بوده، كه لباس سرخ آن حاكي از خون نابحق ريخته سياووس و چهره او نيز حضور سياووش از عالم ماوراالطبيعه را در اذهان تداعي مي كرده است.

در اين آيين حاجي فيروز با خواندن اشعار به مردم شادي را هديه مي كرد و مردم را براي كار كشت و زرع فرا مي خواند و آيين ' مير نوروزي ' نيز هشداري براي حاكمان بود،كه ظلم و ستم را به مردم روا ندارند، چرا كه پس از ايام نوروز ميرنوروزي در صورت زورگويي به مردم ، مورد تعرض و كتك خوردن قرار مي گرفت.

بسياري از اين جشن ها و آيين هاي نوروزي در كشور كمرنگ شده است اما بسياري از اين ايين هاي هم چنان در زاگرس دميده مي شود و صداي پاي بهار سرزمين زاگرس شنيدني است.

در اين خطه از ايران ، مهمترين و زيباترين نكته جشن هاي نوروز ديد و بازديد و صله رحم است كه در اسلام نيز به آن اشاره و تاكيد فراوان شده است و كشت سبزه و جوانه از ديرباز در بين مردم رواج داشته و ريشه آن باستاني و سنتي است.

در گردونه سالانه تكرار، نوروز يك انبساط رواني است كه قوم ايراني دوام خويش را در فراز و نشيب تاريخ، مديون اين سنت ديرينه و خردمندانه است و همه اقوام ايراني اين پديده طبيعي را جشن مي گيرند.

در فلات مركزي ايران در زاگرس مياني همواره نوروز رنگ و بوي خوشي دارد و زمينه اي براي برپايي ايين و سنت ها است.

در استاني اين بخش يعني در اصفهان، چهارمحال وبختياري ،كهكيويه و بوير احمد به دليل سرد بودن منطقه در نزديكي ها نوروز و بهار،كرسي ها و شبانه هاي كرسي نشيني هم چنان در آستانه نوروز همانند بخشي ها از استان اصفهان در فلات مركزي گرم بخش خانه ها بود و ' نوروز كرسي ها ' نيز شهرتي ديرينه در فلات مركزي ايران داشت.

آيين هاي پيشواز نوروزي در گذشته تاريخي در اين استان ها شامل آيين هاي مردم مركزي بوده است كه به زبانهاي محلي چاووش خواني مي شود.

فرشهاي آويخته از در و ديوار شهرها و روستاهاي اين استان نشان مي دهد بيشتر از هر چيز ديگر به انسان يادآوري مي كند كه عيد نزديك است.

آب ريختن دانه هايي مانند گندم ، عدس و ماش براي تهيه سفره هفت سين نيز از حدود 10روز قبل از عيد آغاز مي شود.

در مناطق بختياري به چهارشنبه سوري چهارشنبه سيري يا آتش پرك مي گويند و هنگام پريدن از روي آتش به زبان محلي اينگونه تكرار مي كنند كه ' زردي مو سي تو ، سري تو سي مو ' سپس مقداري اسپند را روي آتش ريخته و لباس خود را روي آتش مي گيرند.

تهيه گندم برشته كه به آن گندم بوداده مي گويند از رسوم ديرينه اين استان مي باشد كه در اين رسم بيشتر گندم برشته را با شاهدانه مخلوط كرده و در روز عيد، عيدي مي دهند.

نوبهارانه دل خوش اند و دست هايشان جوانه مي زند به دوستي و گل هاي محبت از سخاوت دستان ايرانيان در نوروز روزها آستين افشان مي شود.

همين كه از كوي يار نسيم باد نوروزي وزيدن گرفت،ايرانيان چراغ دل برافروختند و گره از زلف زمستان باز كردند و بهاري شدند. چميدن و سبزيدن را ايرانيان پا به پاي بهار آغاز مي كنند و با كفش هايي از باران و تن پوشي از ترنم شب بوها دست يكديگر را چونان تيرداد مي فشارند و رخساره بشاش را عيدانه مي دهند به هم.

نوروز خردورز ، خردمندانه دست بهار را مي گيرد و بر درگاه خانه هاي ايرانيان مهمان مي كند تا تصويري از سبزينه ها در آيينه هاي منزل گاه پاشيده شود و دست نيلوفر را در پاي گل هاي كوهي بگذارد.

نوروز، اكسير عشق را در كوهساران و رودساران و سيبستان ها مي پاشد و ايرانيان در نيايشي بزرگ به ستايش روز خلق انسان از سوي خداوندگار هستي مي پردازند.

بهار رسول گل هاست كه درختان در آستانه سبزينگي و رستاخيري دوباره روبه آسمان به درگاه خداوند ايستاده نماز مي گزارند و شكر خداوند مي كنند.

ايرانيان دل هايشان را چون دانه هاي انار در محيط آداب و فضل شفاف مي كنند و چراغ دل به دست مي گيرند و در نوروز بر صحن چمن روي گل افروز را در آيينه مي اندازند.

ايرانيان چراغ دل مي افزوند در نوروز يعني كه خداوند جهان را آفريد، آنچنان كه نوروز را آفرينش كرد، آنچنان كه طبيعت را رستاخيزي براي نو شدن قرار داد و آن را نوروز قرار داد.

نظريه شكل گيري تمدن هاي باستاني در كنار رودخانه ها و حوضه هاي آبي از دير باز مورد تائيد باستان شناسان و مورخان تاريخ بوده است.

منطقه زاگرس با ورود بهار خود را آماده پذيرايي از مهمانان نوروزي اش مي كنند مهماناني كه سرزمين رودها و چشمه ها آمده اند.

به گواه تاريخ، بزرگترين تمدن هاي بشري در كناره هاي رودخانه ها و آبرفت هاي زاگرس شكل گرفته است و در ايران باستان نيز تمدن ايراني در كناره رودهاي بزرگي چون كارون و زاينده رود تاريخ ار آغاز كرده است.

در اين بين رودخانه كارون ، محوريت تشكيل تمدن ايران باستان يعني ايران پيش از اسلام، از جمله تمدن شوش و عيلامي ها بوده و رودخانه زاينده رود نيز مظهر تمدني تشيع با محوريت حكومت صفويه در فلات مركزي ايران يعني جي و اصفهان بوده است.

در ايران باستان نيز پارسيان ' آناهيتا' يا ' آناهيث ' را الهه زيبايي آبها نام نهادند و نگهبان آب، تا كسي آب را گل نكند و 'نارسيس' نيز در يونان با آب به خودشناسي رسيد.

اين غارها كه دهانه اي گشاد داشتند' اشكفت ' ناميده مي شد و برخي از اين اشكفت ها در منطقه زاگرس به ويژه در چهارمحال وبختياري و خوزستان در كنار رود كاورن نيز وجود داشت.

تمدن شوش بزرگ نيز در كناره هاي كارون شكل گرفت و سازه هاي آبي باستاني بر روي رودخانه كاورن نشان از عظمت تمدن سازي اين رودخانه هميشه جاري ايران دارد.

كشف مرتفع ترين محوطه باستاني دوران پارينه سنگي خاورميانه در كوهرنگ چهارمحال و بختياري يعني سرچشمه دو تمدن باستاني ايراني و تمدن اسلامي شيعه نيز يكي ديگر از ادله وجود تاريخ باستاني در حوزه رودخانه كارون است چه اين كه تاكنون در خاور نزديك و خاورميانه جايي اعلام نشده محوطه پارينه سنگي در ارتفاع دو هزار 700 متر بالاتر از سطح دريا وجود داشته باشد و احتمال مي رود مرتفع ترين محوطه پارينه سنگي خاورميانه همين محوطه شناسايي شده در كوهرنگ باشد.

در بررسي هاي انجام شده در شهرستان كوهرنگ چهارمحال و بختياري نشان مي دهد، مرتفع ترين محوطه باستاني شناسايي شده متعلق به دوران پارينه سنگي مياني با بيش از 40 هزار سال قدمت مي باشد.

رودخانه كارون در شوشتر در زمان باستان به دو شعبه چهاردانگه و دودانگه تقسيم مي شد و حد فاصل اين دو رودخانه ' ميان آب ' نام داشته و سرزميني حاصلخير بوده كه هخامنشي ها نيز به ميان آب و شهرك كلالك توجه خاصلي داشته و پس از طغيان رودخانه، شوشتر جديد پديد مي آيد.

يكي از بهترين سازه هاي آبي دنيا در دوران ساساني در شوشتر احداث شده و آسيابهايي كه از طريق نيروي آب كار مي كردند، نيز در اين منطقه برپا شد و با كاووش انجام گرفته در 26 هزار مترمربع از اراضي خريداري شده اين منطقه، پنج آرامگاه الميايي بي نظير كشف و شناسايي شده است.

در تابوت هايي كه در اين آرامگاه ها بدست آمده، افراد درجه يك منطقه مدفن شده و افراد درجه دو و درجه سه نيز در حاشيه اين تابوت دفن مي شده اند و طول اين تابوتها دو متر و ارتفاع آن نيز 45 سانتيمتر مي باشد و بسيار سنگين هستند.

اشيا بدست آمده در اين آرامگاه ها و در كنار تابوتها، زنجير آهني، عطردانها، دانه هاي شيشه اي ريز گردن بند و كوزه هاي دسته دار و خمره هايي به عنوان استودان ( استخوان دان) وجود داشته است.

با اين وجود كارون به عنوان يكي از رودهاي مهم تمدن ساز در سرزمين پارس نيازمند توجه و حفاظت است و چونان كودكي در گهواره بايد از نظر حفظ منابع طبيعي مورد توجه قرار گيرد.

حوزه كارون بزرگ شامل استان هاي خوزستان، اصفهان، چهارمحال وبختياري ،كهكيلويه و بوير احمد ،لرستان و فارس است و طول اين رودخانه 265كيلومتر مي باشد.

از سوي ديگر رودخانه زاينده رود محوريت تمدني و پايتخت صفويه به عنوان يكي از آغازگران حكومت شيعي در ايران بوده كه اصفهان را به عنوان مركزيت حكومت خود برگزيده اند.

در كنار زاينده رود كه بنا بر برخي اظهار نظرها در قزن پنجم از سرشاخه هاي كارون پديد آمده و بعد افرادي مانند شيخ بهايي براي انحراف آب به سمت پايتخت صفوي در اصفهان اقدام به حفر تنگه كارگران كرد،نيز تمدن هاي ديني و قومي شكل گرفت.

زاگرس غربي نيز سرزمين طاق بستان است ،سرزمين اهورايي كردستان ،سرزمين بالا نشين آذربايجان ،سرزمين شير هاي رام و خفته سنگي همدان ،سرزمين عيلام ،سرزمين دنا و زردكوه و سرزمين موسيقي دل انگير نوروزنامه .

خاستگاه موسيقي نوروز يا نوروز نامه زاگرس است و هم در اين منطقه از ايران بود كه نخستين نواري دل انگيز نواي نوروزي طنين انداز شده است.

موسيقي مناطق زاگرس نشين ايران خاستگاه كار و تلاش و كسب است،آنجا كه با هر كاري مردان نوايي بر لب زمزمه مي كردند.

موسيقي نواحي ، نواي بي كلام هزاران سال سكني گزيني انسان در كنار طبيعت است و آنجا كه كلام قاصر مي شود پيشنيه يك قوم در پژواك نغمه مضراب روح به هنگام سايش بر سيم ساز يا دميدن جان در ناي سرنا شنيده مي شود.

موسيقي تنها صداي ماندگار است، صداي سيم و نوا،موسيقي رزم آن هنگام كه جنگ آوران لباس نبرد بر تن مي كنند، موسيقي برزگري كه براي دروي محصول داس تيز مي كند و موسيقي عزا كه طنين انداز نواي حزن در دشت زندگي است.

كرنا يكي از سازهاي تاريخي ايران در منطقه زاگرس است كه فردوسي در يكي از اشعارش مي گويد:برآمد خروشيدن كرناي/ تهمتن برآورد لشگر زجاي /بفرمود تا رخش زين كنند/ دم اندر دم ناي زرين كنند.

انگار ساز كرنا ، سازي پرآوازه است كه صدايش در بيشتر اشعار فارسي شنيده مي شود و همواره با سرنا، نواي خوش خويش را منتشر مي كند.

از جمله صداهاي داراي موسيقي و هارموني در منطقه زاگرس لاوه لاوه ، هوره ، مور و سياه چمانه ، دروگري،برزگري، دي بلال و هي جار و بختياري و دهكردي است كه از سبك هاي مهم موسيقي مقامي غرب كشور محسوب مي شود.

در اين ميان موره جايگاه ويژه اي در ميان مردم لك زبان زاگرس دارد و اساس و درونمايه آن غم و اندوه است و پيشينه و جايگاه موره در منطقه زاگرس به گونه اي بوده كه كريم خان زند وقتي در منطقه زاگرس برادرش را توسط آزادخان افغان از دست داد، موره خوانها را براي تسكين دردش فراخواند.

آواي سياه چمانه يادآور مردم منطقه اورامانات است و شعر آن را بايد اورامي دانست كه اين آواي اصيل و باستاني در طول تاريخ دچار كمي تحول مي شود كه سبكي به نام' شيخايي' نيز در آن وجود دارد.

' لاوه لاوه ' يكي از آواهاي باستاني منطقه زاگرس بوده كه درگذشته هاي دور كه مردم در چادرها در دامن طبيعت مي زيستند با آهنگي شيرين براي دور كردن صداي حيوانات و صداهاي طبيعت هنگام شب در گوش كودكان، خوانده مي شد.

هوره شمشال نيز موسيقي خاص شبانان منطقه غرب بوده و هوره يادآور مردم ايلات كلهر، گوران،قلخاني وسنجابي در مناطق زاگرس نشين ايران بوده و قدمتش با بررسي سابقه ساز تنبور' به قرون تاريخي باز مي گردد.

با پيدا شدن مجسمه اي از تنبورنوازي در شوش دانيال با قدمت سه تا چهار هزار سال قبل از ميلاد مسيح و نقش نگاره تنبور نوازي با هفت هزار سال قدمت، مي توان پيشينه كهن هوره و تنبور را بررسي كرد.

موسيقي اين منطقه با غناي معنوي و فرهنگي ايراني جزء موسيقي ماندگار ايران زمين است كه سينه به سينه و نسل به نسل منتقل شده است.

موسيقي محلي و بومي برخاسته از بطن فرهنگ ايراني است كه از دوران باستان تاكنون باقي مانده و تنها به صورت بومي به نسل هاي آينده منتقل شده است.

گزارش از محمود رييسي



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: - | تاريخ: شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |